• 1404 سه‌شنبه 27 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6193 -
  • 1404 سه‌شنبه 27 آبان

چگونه مي‌توان در عصر سكولاريسم همچنان ايمان را باور و از آن دفاع عقلاني كرد؟

ايمان در روزگار شك

دفاع عقلاني از باور ديني در جهان سكولار

گروه دين و فلسفه

آيا در روزگار ما كه عقلانيت علمي و نگاه تجربي بر افق عمومي حاكم است، هنوز مي‌توان از ايمان سخن گفت و آن را «عقلاني» دانست؟ آيا باور ديني حتما بايد مستند به شواهد تجربي باشد تا اعتبار پيدا كند؟ يا مي‌توان از ايمان، به گونه‌اي دروني، معرفتي و منسجم دفاع كرد؟ اين پرسش‌ها در مقاله‌اي تازه و مهم از آكو اس. آنتومبيكومز، پژوهشگر آفريقايي‌تبار فلسفه و الهيات، در نشريه بين‌المللي « HTS Teologiese Studies / Theological Studies » مطرح مي‌شود؛ مقاله‌اي كه در تاريخ ۹ مه ۲۰۲۵ منتشر شده و عنوان آن «توجيه و معرفت‌شناسي باورهاي ديني در عصر سكولار» است. نشريه HTS كه توسط دانشگاه پرتوريا در آفريقاي جنوبي منتشر مي‌شود، يكي از نشريات معتبر پژوهشي در حوزه الهيات، فلسفه دين و مطالعات ميان‌رشته‌اي دين است. اين مجله در نمايه‌هاي مهم دانشگاهي ثبت شده و سابقه طولاني در انتشار پژوهش‌هاي جدي فلسفي دارد. انتشار اين مقاله در آن، نشان مي‌دهد كه بحث ايمان و عقلانيت، نه موضوعي فرعي و نه صرفا كلامي، بلكه همچنان مساله‌اي زنده در فلسفه معاصر است. نويسنده اين مقاله كه همزمان عضو دپارتمان الهيات نظام‌مند در دانشگاه پرتوريا و وابسته به موسسه فلسفه در دانشگاه آزاد آمستردام است، پيش‌تر نيز در زمينه پيوند ميان رويكرد تحليلي و ايمان ديني فعاليت كرده و اين مقاله تازه را مي‌توان ادامه منطقي مسير فكري او دانست: بررسي امكان دفاع عقلاني از ايمان در فضاي سكولار و كثرت‌گراي جهان امروز. در ادامه گزارشي تلخيصي از مقاله آكو اس. آنتومبيكومز آورده شده است. 

آنتومبيكومز در اين مقاله روح دفاعي تازه‌اي در ايمان مي‌دمد: ايمان، نه بازمانده دوران جهل، نه بديل علم و نه تجربه‌اي خصوصي و بي‌اثر؛ بلكه شيوه‌اي از ادراك حقيقت است، مبتني بر عقلانيت، تجربه، اخلاق و انسجام دروني. او در دفاع از موجه بودن ايمان مومنان و مساله دشوار ارادي بودن باور اشاره مي‌كند و مي‌گويد: ما نمي‌توانيم «تصميم بگيريم كه باور كنيم»، همان‌گونه كه نمي‌توانيم تصميم بگيريم گرما را حس نكنيم.

مساله از كجا آغاز مي‌شود؟

آنتومبيكومز بحث خود را با اشاره به وضعيت فعلي جهان آغاز مي‌كند؛ جهاني كه از سويي «بيش از هر زمان ديگر» متنوع و كثرت‌گراست و از سوي ديگر به شكلي فراگير تحت تاثير نگاه سكولار و علمي قرار دارد. حتي در جوامع مذهبي نيز اين حس وجود دارد كه بايد باورهاي ديني را «توجيه» كرد. ديگر نمي‌توان فقط گفت: «من ايمان دارم، چون ايمان دارم.» حتي مومنان نيز خود را در معرض پرسش مي‌بينند: چرا ايمان؟ و چرا بايد باور ديني را بر هر باوري ترجيح داد؟

از نظر نويسنده، اين وضعيت نه به معناي پايان ايمان است و نه به معناي فروپاشي مباني ديني؛ بلكه نشانه ورود به مرحله‌اي تازه است كه در آن ايمان بايد نه‌ فقط زيسته، بلكه مورد فهم و تبيين قرار گيرد و امكان دفاع از آن وجود داشته باشد. همين پرسش‌هاست كه او را به طرح مساله «توجيه باور ديني» مي‌رساند.

«توجيه»، دقيقا چه معنايي دارد؟

آنتومبيكومز دو نوع توجيه را از هم تفكيك مي‌كند: يكي توجيه در سطح باور و ديگري «توجيه معرفت‌شناختي»، يعني توجيه از منظر نظريه شناخت. توجيه باور يعني آنكه فرد بتواند بگويد: من حق دارم اين باور را داشته باشم، حتي اگر نتوانم آن را با داده‌هاي علمي اثبات كنم. اين نوع توجيه بيشتر به درونيات ذهن، تجربه شخصي و نظام باور فرد مربوط است.

اما توجيه معرفت‌شناختي، بحثي عميق‌تر است: آيا اين باور «معرفت» محسوب مي‌شود؟ آيا مي‌توان آن را «موجه»، «معتبر» و «قابل دفاع» شمرد، نه صرفا «مقبول» يا «موروثي»؟ اينجاست كه فلسفه وارد ميدان مي‌شود.

علم‌گرايي، شك‌گرايي و چالش جهان سكولار

نويسنده با نگاهي انتقادي به وضعيت فلسفه دين در عصر جديد مي‌گويد: دليل اصلي فشار بر ايمان، آن است كه خيلي‌ها مي‌پندارند «تنها شكل مشروع باور، باور مبتني بر داده تجربي است». يعني هر چه نتوان در آزمايشگاه اندازه گرفت يا با ابزار علمي سنجيد، فاقد اعتبار است. به تعبير او، اين نگاه، همان «شك‌گرايي علمي» است كه در پس ذهن بسياري از خداناباوران نوين مانند ريچارد داوكينز جريان دارد. اما آنتومبيكومز اين فرض را به چالش مي‌كشد و نشان مي‌دهد كه حتي بسياري از باورهاي روزمره ما بي‌هيچ آزمايش تجربي پذيرفته مي‌شود. پس چرا ايمان بايد تنها حوزه‌اي باشد كه به اين شدت زير فشار آزمايش تجربي قرار مي‌گيرد؟

آيا براي باور ديني «دليل» لازم است؟

يكي از بخش‌هاي مهم مقاله، بررسي اين پرسش است: آيا ايمان فقط بر احساس و عاطفه استوار است يا مي‌تواند بر پايه دليل و شواهد شكل گيرد؟

آنتومبيكومز از فيلسوفاني مانند ويليام آلستون و آلوين پلانتينگا مدد مي‌گيرد تا نشان دهد كه باور ديني مي‌تواند به‌طور «معرفت‌شناختي موجه» باشد حتي اگر كسي نتواند آن را ثابت كند.  اينجاست كه بحث «باور پايه» مطرح مي‌شود. پلانتينگا استدلال مي‌كند كه برخي باورها «به خودي خود موجه‌اند»؛ مثل باور به جهان خارج يا اعتماد به حافظه. به نظر او، باور به خدا نيز از همين سنخ است. اين باور، «نه نابخردانه است و نه نيازمند دليل تجربي»، بلكه مي‌تواند در بستر زندگي ديني، كاملا طبيعي و عقلاني باشد.

نقش تجربه: وقتي ايمان «زيسته» مي‌شود

يكي از نكات برجسته در مقاله اين است كه «تجربه ديني» را نبايد ساده‌لوحانه ناديده گرفت. نويسنده تاكيد مي‌كند كه تجربه، خود نوعي شاهد (Evidence) است. شايد تجربه ديني براي ديگران تكرارپذير نباشد، اما براي صاحب آن، از حيث معرفتي «كاملا معتبر» است. در اين نگاه، تجربه ديني دفاع‌پذير است و به همان اندازه تجربه اخلاقي، زيبايي‌شناختي يا حتي تجربه عشق. ما از كسي كه عاشق شده نمي‌پرسيم: «عشق را در كدام آزمايشگاه ثابت مي‌كني؟» پس چرا تجربه ايمان بايد به چنين فشار اثبات‌گرايانه‌اي تن دهد؟

انسجام دروني: وقتي باور و رفتار يكي مي‌شوند

آنتومبيكومز مفهومي به كار مي‌برد به نام «توجيه دكستي»- Doxastic Justification -؛ يعني باور ديني را بايد در پيوند با كنش ديني فهميد. اگر كسي مدعي ايمان باشد، اما زندگي او هيچ نسبتي با ايمان نداشته باشد، آن ايمان «توجيه معرفتي» خود را از دست مي‌دهد. ايمان، تنها زماني موجه است كه با زيست، عمل، اخلاق و معنويت همراه باشد. ايمان، بي‌عمل و بي‌اخلاق، بيش از آنكه «موجه» باشد، «مدعي» است. به بيان ديگر، در اين خوانش، ايمان نه فقط يك باور كه «شيوه‌اي از بودن» است.

مسووليت اخلاقي در ايمان

نويسنده به بحث دشوار «ارادي بودن باور» مي‌پردازد. ما نمي‌توانيم «تصميم بگيريم كه باور كنيم»، همان‌گونه كه نمي‌توانيم تصميم بگيريم گرما را حس نكنيم. اما او تاكيد مي‌كند كه انسان هنوز «مسوول باور خود است». يعني بايد در جهتي حركت كند كه باورهايش با انديشه، اخلاق، تجربه و خودشناسي سازگار باشند. ايمان، در اين معنا، نوعي مسووليت اخلاقي است؛ نه تقليد، نه جهل و نه باور كور.

آيا علم شناخت، ايمان را رد مي‌كند؟

آنتومبيكومز در بخشي از مقاله به يافته‌هاي علوم شناختي نيز اشاره مي‌كند؛ يافته‌هايي كه مي‌گويند ذهن انسان براي تشخيص «فاعل» در جهان تربيت شده و همين فرآيند مي‌تواند منشا باور به خدا باشد.

اما او مي‌پرسد: آيا اين نشان مي‌دهد كه خدا وجود ندارد؟ يا برعكس، آيا اين روند طبيعي ذهن نشان مي‌دهد كه انسان از ابتدا براي دريافت امر الهي آفريده شده است؟ به بيان ديگر، توضيح علمي، لزوما نفي ديني نيست.

ايمان همچنان ايستاده است

آنتومبيكومز در پايان مقاله با نگاهي جمع‌بندي‌كننده مي‌گويد كه در جهان امروز، ايمان بيش از آنكه ضعيف شده باشد، به مرحله تازه‌اي رسيده است؛ مرحله‌اي كه در آن بايد پرسش‌ها را جدي گرفت و از ايمان دفاع عقلاني كرد. او حتي پا را فراتر مي‌گذارد و مي‌گويد بار اثبات بيشتر بر دوش مخالفان ايمان است؛ آنانند كه بايد نشان دهند چرا ايمان «نبايد» موجه باشد، نه اينكه مومنان مجبور باشند ايمان خود را با معيارهاي علوم طبيعي تطبيق دهند.

سخن پاياني

مقاله آنتومبيكومز، در عين فلسفي بودن، روح دفاعي تازه‌اي در ايمان مي‌دمد: ايمان، نه بازمانده دوران جهل، نه بديل علم و نه تجربه‌اي خصوصي و بي‌اثر؛ بلكه شيوه‌اي از ادراك حقيقت است، مبتني بر عقلانيت، تجربه، اخلاق و انسجام دروني.

براي مخاطب ايراني نيز اين مقاله از آن جهت مهم است كه نشان مي‌دهد بحث ايمان و عقلانيت، يك دغدغه جهان‌شمول است. ايمان، اگر درست فهميده شود، نه دشمن عقل است و نه رقيب علم، بلكه راهي انساني است براي تفسير جهان، زيستن با معنا و حضور در جهاني كه با همه پيشرفت‌هايش، هنوز تشنه معناست.

ايمان، در اين نگرش، همچنان يك امكان است و شايد ضرورتي بيش از گذشته.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها