سيمين سليماني
آلبوم «در خواب ميبينم تو را» اثر فاطمه دهقاني نوازنده جوان عود است؛ او كه در رشته نوازندگي موسيقي ايـــراني در دانشگاه تهران، هنرهاي زيبا در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد تحصيلات خود را به پايان رسانده است؛ در شناسنامه اين آلبوم نوشته: «در مسير نگارش پاياننامه كارشناسي ارشد در دانشكده هنرهاي زيبا به بررسي سبكشناسانه شيوه نوازندگي عبدالوهاب شهيدي پرداختم اين آلبوم حاصل ماهها نگارش در همان زمان است. اداي ديني است به مردي كه بيهياهو، اما عميق، بر عودنوازي موسيقي ايران اثر گذاشت.» دهقاني در حال حاضر مشغول تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه كاتوليك آيشتت-اينگولشتات در آلمان در رشته Inclusive Music Pedagogy / Community Music نيز هست. حسين عليزاده هم توصيفي جالب در شناسنامه اثر «در خواب ميبينم تو را» داشته: «نغمههايي آرام و زلال با ياد خنياگر سحرآميز عبدالوهاب شهيدي، نجوايي است عاشقانه، كه با زخمههاي هنرمندانه فاطمه دهقاني و گروه همراه، تابلويي از مينياتورهاي موسيقايي را ترسيم و به دل مينشانند. همنوازي ظريف همراه با آواز دلنشين حسين پيرحياتي، جويباري است از خاطرات آشنا، كه عطر و ياد شيرين بزرگان موسيقي را تا ابد به جان ميسپارد.» درباره اين اثر، ايده شكلگيرياش، ساختار و مسير پژوهشي آن با فاطمه دهقاني گفتوگو كرديم كه در ادامه خواهد آمد.
قبل از هر چيز درباره ايده شكلگيري اثرتان بگوييد، چرا و چگونه اثرتان را به كاراكتر هنري عبدالوهاب شهيدي پيوند داديد؟
ايده اين كار به دوران تحصيلي كارشناسي ارشد من در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران برميگردد. آن زمان براي پاياننامهام موضوعي را مدنظر داشتم كه هم به ساز تخصصي خودم، يعني عود، مرتبط و هم به لحاظ موضوعي تازه و بكر باشد. در مطالعات اوليه و هنگام مرور آثار عبدالوهاب شهيدي، متوجه شدم با اينكه او يكي از موسيقيداناني بوده كه عود را به صحنه موسيقي ايران بازگردانده اما پژوهش آكادميكي دربارهاش انجام نشده بود؛ به همين دليل تصميم گرفتم به عنوان يك عودنواز، روي اين موضوع بسيار مهم مطالعه كنم.
و از كجا شروع كرديد؟
حدود شش ماه هر روز آثار ايشان را گوش ميدادم، برخي تكنوازيها را آوانويسي و بررسي ميكردم. تمام آثاري كه ايشان در آنها عود نواخته بود، گردآوري و طبقهبندي كردم تا بتوانم دقيقتر به شيوه نوازندگي ايشان پي ببرم. حتي مستنداتي از سازهايي كه در منزل ايشان بود، همراه با جزييات دقيق آن جمعآوري كردم. نتيجه آن مسير، پاياننامهاي شد با عنوان «بررسي سبكشناسانه شيوه نوازندگي عبدالوهاب شهيدي» و در ادامه آلبوم «در خواب ميبينم تو را»؛ كاري كه از دل همان تحقيقها و علاقه شخصي من شكل گرفت.
با توجه به آنچه گفتيد، ساختار آلبوم را چطور با هدف خود تطبيق داديد و قطعات در اين آلبوم با چه انگيزهاي انتخاب شدند؟
اين آلبوم در آواز دشتي طراحي شده. دشتي براي من هميشه حال و هواي خاصي داشته، هم از نظر احساسي و هم به خاطر ارتباطش با عبدالوهاب شهيدي.
جالب است، چه ارتباطي بين اينها ديديد؟
در جريان پژوهشم كه آثار ايشان را بررسي ميكردم، متوجه شدم بيشترين تكنوازيهايش در دستگاه ماهور و آواز دشتي بوده و از بين اين دو، دشتي هميشه به دلم نزديكتر بود، به همين دليل انتخابش كردم. ساختار آلبوم با هدف اداي دين به شيوه نوازندگي شهيدي و بازآفريني نگاه او به اجراي عود تنظيم شد. انتخاب قطعات هم در پيوند مستقيم با اين هدف انجام شد. اولين قطعه، پيشدرآمدي است كه در گلهاي تازه شماره ۹۸ شنيدم؛ قطعهاي كه عبدالوهاب شهيدي در آن عود نواخته بود. آن اجرا براي من خيلي دلچسب بود، با حس و ظرافتي كه نميشد راحت از كنارش گذشت. شروع كردم دنبال كردن منبع قطعه، اما هيچ نت يا نسخه ديگري از آن پيدا نكردم. همان موقع حس كردم با يك اثر بكر و ناب روبرو هستم و تصميم گرفتم آلبومم را با آن شروع كنم. ساز و آواز درآمد را هم از اجراي شهيدي در گلهاي رنگارنگ ۲۶۶ انتخاب كردم. آن تكنوازي از نظر بيان و حال و هوا واقعا من را مجذوب كرد و سعي كردم در اجراي خودم، با كمي دخل و تصرف، همان حس را زنده نگه دارم. چهارمضراب را از ساختههاي خودم ولي با الهام از حال و زبانِ آهنگسازي آن دوران كار كردم. ساز و آواز ديلمان هم بر اساس نوع بسط و گسترش ملوديهايي كه شهيدي در آوازش داشت شكل گرفت اما شعر آن قطعه را خودم انتخاب كردم تا از نظر معنا در امتداد فضاي آلبوم باشد. در پايان هم تصنيفي از عارف قزويني را اجرا كرديم كه از شاهكارهاي ماندگار آن دوران به حساب ميآيد و آن اثر با صداي عبدالوهاب شهيدي از نظر من يكي از بهترين اجراهايي است كه از اين تصنيف وجود دارد. رنگ بيگجهخواني را هم با تمپوي پايينتر اجرا كرديم تا لطافت و دلبرياي كه از آن قطعه ميخواستم، بيشتر خودش را نشان دهد.
براي مخاطبان ما بيشتر توضيح دهيد كه در اين آلبوم، نسبت ميان پژوهش آكادميك و بيان هنري و حس خودتان را چگونه برقرار كرديد؟
همانطور كه در پاسخ به سوالهاي قبلي اشاره كردم، پژوهش من بر روي جزييات شيوه نوازندگي عبدالوهاب شهيدي به عنوان يكي از عودنوازان مهم دهه ۳۰ شمسي چارچوب اصلي كار را شكل داد. اين چارچوب پژوهشي به من كمك كرد تا در اجراي آلبوم، حس و نگاه شخصي خودم را به صورت هدفمند و متكي بر بررسيهايي كه انجام داده بودم، پياده كنم. در واقع، پژوهش آكادميك من منبع دادههاي دقيق درباره تكنيكهاي نوازندگي، روش ملوديپردازي، الگوهاي ريتميك و ملوديك، ديناميك و شيوههاي اجرايي شهيدي بود. اما هدف نهايي، به هيچ عنوان صرفا تقليد از اجراهاي ايشان نبود. سعي كردم آن چارچوب پژوهشي را با زبان موسيقايي خودم تركيب كنم، تا هم پشتوانهاي منطقي و تحليلي داشته باشم و هم امكان بيان شخصي و خلاقانه فراهم شود.
ميدانم كه براي انجام اين كار پژوهشي زمان زيادي گذاشتيد، در حال حاضر در برههاي هستيم كه آثار موسيقايي زيادي در فضاهاي مجازي منتشر ميشوند؛ بسياري از آنها در سطح كيفي نازلي هستند اگرچه كه كارهاي بسيار خوب هم در اين ميان خلق ميشوند اما فارغ از كيفيت ما با تنوع بسيار بالايي از اين آثار مواجه هستيم، شما به عنوان يك هنرمند جوان چه شد كه سوق پيدا كرديد به آثار كلاسيك و به اصطلاح وفاداري به ريشهها؟
مسير آكادميك من از دوران هنرستان موسيقي تا مقطع كارشناسي ارشد نوازندگي موسيقي ايراني بوده و اين دغدغه تاكنون ادامه پيدا كرده است. در طول اين مسير، آموزشها و راهنمايي اساتيد نقش مهمي در شكلگيري علاقه و نگاه من به موسيقي كلاسيك ايران داشته؛ هدفم در اين پروژه اين بود كه با نگاه و بيان شخصي خودم، ياد بزرگان پيشين را زنده نگه دارم. البته كاملا از فضاي امروز و تنوع بالاي آثار آگاه هستم و البته احترام زيادي هم براي كارهاي خلاقانه و نوآورانه قائلم.
از منظر صدادهي، در تركيب سازها چه رويكردي را در اين آلبوم دنبال كرديد، و اينكه ايده اوليه شما براي خلق اين اثر بر وفاداري به سنت اجراهاي كلاسيك تاكيد داشت يا بافتهاي نو و تركيببندي تازه؟
ايده ابتدايي و اصل آلبوم بر وفاداري به سنت اجراهاي كــلاسيك مــوسيقي دستگاهي و راديويي آن زمان بود. با اين حال در اجرا با تنظيم و اندكي تغييرات، سعي كردم موسيقي براي شنونده امروز ملموس باقي بماند. به صورت كلي بايد بگويم كه مسير من به سمت آثار كلاسيك، نه به معناي مقاومت در برابر نوآوري، بلكه به عنوان راهي براي حفظ ارزشها و انتقال ظرافتهاي موسيقي دستگاهي ايران است. براي نمونه، در اين آلبوم تنبك حذف شده و به جاي آن از بندير، داربوكا باس، كوزه و سازهاي ريتميك ديگر استفاده كردم تا با حفظ روح موسيقي كلاسيك، رنگ و نوآوري اجرايي در سازبندي هم ايجاد شود.
در اين مسير نحوه اجرا و تنظيم قطعات، چه نوع مواجههاي ميان نگاه تحليلي و تجربه زيسته هنري شما ايجاد كرد، رويكرد شما پس از انجام اين پژوهش چه سمت و سويي گرفت؟
در جريان اين پژوهش متوجه شدم كه نوازندگي عبدالوهاب شهيدي بسيار متاثر از آواز خودش بوده است. يعني مهارت و جزييات نوازندگي او نه صرفا نتيجه تكنيك، بلكه بازتاب دقيق جملهبنديها، تحريرها و دقايق و نكات آوازي خودشان بوده است. بر اساس اين شناخت، هنگام اجراي ساز و آوازها در آلبوم، سعي كردم جزييات تعامل ساز و آواز شهيدي را رعايت كنم. براي مثال، زمانهايي كه ايشان در متر آزاد ميخوانده، ساز معمولا دوبلنت يا ريز روي نغمهها مينواخته و گاهي سكوت ميكرده و پاسخ كوتاه و مختصر ميداده است. من اين تكنيكها را در جواب آوازهايم تا حد امكان سعي كردم پياده كنم. يكي از مهمترين درسهايي كه از اجراها و نوازندگي عبدالوهاب شهيدي و در مسير پژوهشم گرفتم، قدرتِ موسيقي خالص است؛ بدون هيچ نمايش و جلوههاي تكنيكي پيچيده، ولي بسيار تاثيرگذار و دلنشين، اين ديدگاه و روش ايشان در اجرا و ارايه آثار براي من كافي و راهگشا بود. رويكرد من حالا تركيبي است از پژوهش دقيق، وفاداري به ريشهها و بيان شخصي تاثيرگذار. به قول عارف قزويني: «نالهاي كه نايد ز ناي دل اثر ندارد».
و در نهايت اينكه اساسا انتشار چنين آثاري چه تاثيراتي به دنبال دارد و از سويي چالشهاي آن چه بود؟
مهمترين تاثير انتشار چنين آثاري از نظر من اين است كه موسيقي و شيوه نوازندگي بزرگان موسيقي ما براي مخاطب امروز زنده باقي ميماند و ميتواند به نوعي منجر به رجوع دوباره به آثار آن هنرمندان باشد. علاوه بر آن، نمونهها و خلاقيتهايي كه هر نوازنده يا خواننده در اجرا به اثر اضافه ميكند، ميتواند براي مخاطبان الهامبخش باشد. در عين حال، توليد اين نوع آثار با چالشهايي هم همراه است. يكي از مهمترين آنها، تطبيق پژوهش و اجراست؛ حفظ جزييات دقيق نوازندگي شهيدي و اضافه كردن رنگ و بيان شخصي بدون دور شدن از ريشهها. از سوي ديگر هم محدوديت منابع ميتواند يك چالش ديگر باشد؛ چرا كه همه اجراهاي عبدالوهاب شهيدي فقط به صورت آرشيو شنيداري در دسترس هستند. من تعدادي از آنها را آوانويسي كردم تا بتوانم تحليل مكتوب انجام بدهم كه البته تمام اين مستندات در آرشيو پاياننامههاي دانشگاه تهران هم موجود است. همچنين موسيقي كلاسيك ايران مخاطبان محدودي دارد و ايجاد جذابيت براي شنونده امروز بدون از بين رفتن اصالت اثر، خودش يك چالش بزرگ به شمار ميرود.
متشكرم، در پايان اگر صحبت يا نكتهاي داريد كه تمايل داريد با مخاطبان ما به اشتراك بگذاريد، بفرماييد.
براي من شنيده شدن اثر بعد از دو سال تلاش، ارزشمندترين بخش كار است. من بسيار خوشحال ميشوم اگر مخاطبان عزيز آلبوم را گوش بدهند. البته از اين فرصت استفاده كنم و تاكيد كنم كه رعايت حقوق كپيرايت و حمايت قانوني، نه تنها يك هنرمند را زنده نگه ميدارد بلكه انگيزه و توانِ ادامه مسير را به او خواهد داد. آلبوم «در خواب ميبينم تو را» به ياد عبدالوهاب شهيدي است كه مخاطبان ميتوانند به صورت فيزيكي از نشر و پخش جوان يا به صورت ديجيتال از سايت بيپتونز تهيه كنند. در پايان، اگر اجازه بدهيد، خيلي دوست دارم از تمام همراهانم كه در به ثمر رسيدن اين اثر كنارم بودند صميمانه تشكر كنم: استاد حسين عليزاده، دكتر نگار بوبان، آرزو حسيني، نيما جوان، حسين پيرحياتي، فريده سرسنگي، محسن ميرزايي، سياوش يعقوبي، رضا اسدپور، آيدا الفت، عليرضا صفرنژاد و شاهرخ شهيدي. حمايت و همراهي اين عزيزان باعث شد اين پروژه به زيبايي به ثمر برسد. همچنين از شما هم ممنونم كه هميشه از موسيقي و هنرمندان اين عرصه حمايت ميكنيد.