• 1404 سه‌شنبه 11 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6204 -
  • 1404 سه‌شنبه 11 آذر

گفت‌وگو با اميد بُنكدار به مناسبت برگزاري نمايشگاه «رهاورد زرتشت: شاهدان خاموش تاريخ» در شهرهاي ايران

اين‌بار نقاشي خودش را روايت مي‌كند

نگارگري هميشه در حاشيه‌ متوني مانند شاهنامه پيش رفته است و من مي‌خواهم اين حاشيه‌ها مركز باشند

شهرزاد رويايي

گلبرگ‌هاي ظريف و گاهي خون‌چكان يا سروهاي ايستاده و مقاوم هر يك راوي جهاني از ناگفته‌ها‌ست. گرچه اميد بنكدار را پيش‎‌تر و بيشتر با عناويني مانند كارگردان و تدوينگر در سينما به ياد مي‌آورديم، اما در سال‌هاي اخير او با هويتي متمايز به بيان نگاه انتقادي خود در همنشيني ظرافت گل‌ها و سروها پرداخته است و اكنون بيشتر وجهه نقاش بودن را بر دوش مي‌كشد. امروز سروهاي او با يادآوري سايه‌ساري و حضور تاريخي اين نماد در شهرهاي ايران سفر مي‌كنند و اين‌بار صداي سروهاي رنجور باغ فين كاشان هم هستند. بنكدار با نگاه به عناصر نمادين ايراني از جمله سرو در فرم‌ها و بسترهاي مختلف بر بسترهاي گوناگون مانند فرش، كاغذ و بوم، آثاري را خلق كرده و به شهرهاي مختلفي از اصفهان تا شيراز و كاشان به نمايش گذاشته است. او در هر نمايش در هر شهر، آثاري جديد را به مجموعه اضافه كرده و به تازگي نمايشگاه اخير او با عنوان «رهاورد زرتشت: شاهدان خاموش تاريخ» در گالري «زورخانه» واقع در شهر كاشان به پايان رسيده است. اميد بنكدار در اين گفت‌وگو از سروها در شهرهاي ايران، مسير سينما تا نقاشي، شاگردي براي استادان سينما و هنرهاي تجسمي و دشواري عبور از چالش‌هاي محدوديت بيان در بسترهاي هنري گوناگون مي‌گويد. 

   سرو، سوژه‌اي است كه بارها در هنر ايران مورد استفاده و توجه بوده؛ آيا به دليل رجعت به نگارگري اين سوژه را انتخاب كرديد؟

اين من نبودم كه سوژه را انتخاب كردم، بلكه اين سوژه بود كه من را انتخاب كرد. من در نيمه دوم سال 1401 به‌شدت تحت‌تاثير شرايط اجتماعي بودم و براي خودالتيامي شروع به نقاشي كردم. گل‌هايي را مي‌كشيدم و براي اين فرآيند از لاك قرمز استفاده مي‌كردم. در طول اين جريان من دچار افسردگي شدم و به تدريج فرم‌هايي عمودي در آثارم شكل گرفتند و فرم مثلث را به خود گرفتند و به مرور سروها را در آثار من پديد آوردند. 

   به‌نظر مي‌رسد كه در بيشتر آثارتان به سمت ايجاد تصوير يك سرو در مركز بوم يا بستر مورد استفاده‌تان پيش رفته‌ايد و تعداد آثاري كه چند درخت را در آن نقاشي كرده باشيد محدود است، اين رويكرد به دليل نگاه به فرم هر سرو به‌طور مجزا بوده يا مضمون تنهايي را مد نظر داشتيد؟

آقاي كيارستمي جمله‌‌اي دارند: انسان در تنهايي انسان‌تر است و من فكر مي‌كنم شايد درخت هم در تنهايي درخت‌تر است. ما با انتخاب يك سوژه منفرد بيشتر مي‌توانيم احساس درك و دريافت و ارتباط مستقيم‌تري با آن داشته باشيم. تجربه‌هايي از دوئت و سروهاي پنج‌تايي هم در اين نمايشگاه داشتيم، اما سرو به شكل منفرد براي من و بيان آنچه مي‌خواهم در تكنيك‌هاي مختلف نشان دهم، جذاب‌تر است. 

   در چند طراحي، شاهد كوشش شما براي تصوير كردن عيني سرو هستيم و از سوي ديگر در برخي آثار رويكردتان بيشتر به سمت تصويري انتزاعي رفته است؛ آيا كار را ابتدا با طراحي رئاليستي شروع كرديد و بعد به سمت آثار انتزاعي رفتيد يا روند كار به شكل ديگري رقم خورده است؟

من هميشه در مرز بين نقاشي رئاليستي، نقاشي از روي مدل واقعي و نقاشي‌هاي ذهني، در حركت بوده‌ام. يكي از استادان من آقاي سياوش كسرايي بودند و هميشه طبيعت‌هايي را كه‌زاده ذهنشان بود، خلق مي‌كردند. خانم هما افتخار هم از استادان من بودند كه نقاشي از روي مدل زنده را به ما آموزش دادند. من با اين دو استاد، تكنيك آبرنگ را آموختم. باور دارم كه افراد براي خلق نقاشي‌هاي ذهني، حتما بايد نسبت به نقاشي عيني تسلط داشته باشند. به همين خاطر در اين نمايشگاه تعدادي از آثار رئاليستي خلق شدند و تعدادي ديگر كاملا ذهني تجلي يافتند. دو درخت كه به صورت رئاليستي نقاشي كردم از سروهاي باغ فين كاشان هستند و بايد بگويم كه سروهاي باغ فين، امروز حال خوبي ندارند و در حال خشك شدن هستند و به همين خاطر اين درختان، شاخه‌هايشان را از دست دادند و چندان شكل و فرم مخروطي را ندارند.

   آيا در پي خلق اشكالي اساطيري از سرو بوده‌ايد؟

همان‌طور كه مي‌دانيد زرتشت، هنگامي كه از بهشت، پا به زمين مي‌گذارد، دو شاخه سبز با خود به همراه دارد.اين دو شاخه را در دو نقطه از فلات ايران‌زمين مي‌كارد و آنها به دو سرو بدل مي‌شوند. سرو يادگار آيين‌هاي كهن ايراني است. من به شكل خودآگاه به اين حال و هواي اسطوره‌اي نرسيدم و تلاشي در اين راستا نداشتم، بلكه به‌طور ناخودآگاه به اين سروها رسيدم.

   پيوند ميان سرو و نگارگري، از جمله پيوندهاي پرتكرار است، آيا تكرار اين نسبت در آثارتان را در قياس با نمونه‌هاي قبلي نوآورانه مي‌دانيد؟

من فكر مي‌كنم كسي كه بتواند ادعاي نوآوري در كارش داشته باشد، بايد تجربه‌هاي متعدد جهاني را بررسي كرده باشد و آثارش، مشابهي در جهان هنر نداشته باشد، اما من چنين ادعايي ندارم. من در حال قدم زدن در فضاي هنرهاي تجسمي هستم و تجربه كسب مي‌كنم. سعي دارم كه خودم را از جهت عمق نگاه و تكنيك پخته‌تر كنم. نگارگري هميشه در حاشيه متوني مانند شاهنامه پيش رفته است، اما من مي‌خواهم اين حاشيه‌ها مركز باشند. به نظرم نقاشي براي ديده شدن نيازي به اين ندارد كه در خدمت ادبيات قرار بگيرد. نگاره اين‌بار خودش موضوع اصلي است و فقط تزئيناتي در حاشيه متن يا قابي براي متون نيستند. نقاشي اين‌بار خودش را روايت مي‌كند. 

   تصوير سرو، گاه واجد معاني جنسيتي مي‌شود (كه بخشي از آن ناشي از شكل سرو و بخشي نحوه تصوير كردن آن است) آيا شما اين نگاه به سرو مورد توجه‌تان بوده است؟

 بعضي از دوستان منتقد و نويسنده هم به اين مفهوم مورد نظر شما اشاره كردند و بعضي از اين نقاشي‌ها را يادآور ابژه‌هاي جنسي مردانه يا زنانه دانسته‌اند، اما در حقيقت، من به صورت خودآگاه چنين رويكردي نداشتم ولي از اين نگاه نيز استقبال مي‌كنم. به نظرم اگر اثري، قابليت تاويل و تفسير به معاني متفاوت را داشته باشد، يعني اثري لايه‌مند و داراي عمق است و اين ويژگي در نظرم مثبت است.

    زادگاه‌تان تا چه حد در شكل‌گيري اين آثار و توجه به سرو نقش داشته است؟

من، پدر و مادرم در تهران به دنيا آمديم، اما در بخشي از نام خانوادگي‌ پدربزرگ پدري‌ام و همچنين مادرم، نام اصفهان وجود دارد. از طرف خانواده مادري، ريشه‌هاي اصفهاني و مرتبط با هندوستان و از طرف پدري هم ريشه‌هاي مرتبط با اصفهان دارم. در هر حال هميشه به اصالت و شكوه‌مندي اين شهر مي‌بالم و با وجود اينكه متاسفانه در فواصل طولاني به اصفهان سفر مي‌كنم اما برايم مهم بوده كه اين نمايش را به اصفهان بياورم. اين اتفاق فرخنده به لطف گالري امروز با مديريت مريم حسيني محقق شد. اين مسير، تور نمايشگاهي نيست گرچه كه در شهرهاي مختلفي به نمايش درخواهد آمد، اما در هر نمايش، آثار متفاوتي ارايه خواهد شد كه مختص همان شهر است. 

    چگونه از بستر سينما به تجسمي آمديد؟ اكنون چه عاملي شما را بيشتر به هنرهاي تجسمي جذب مي‌كند؟

من در ابتدا كار هنري را با نقاشي آغاز كردم و سال‌ها به كار با آبرنگ مشغول بودم. براي اينكه بتوانم تجربه فعاليت در هنرهاي تجسمي به شيوه گروهي را كسب كنم، در كلاس‌هاي طراحي صحنه با تدريس آقاي ايرج رامين‌فر واقع در مركز آموزش‌هاي اسلامي باغ فردوس كه امروز موزه سينماست، ثبت‌نام كردم. در اين كلاس‌ها شيفته سينما شدم و در كنكور براي تحصيل در رشته فيلمسازي اقدام كردم و آنجا دوره جامع فيلمسازي را پشت سر گذاشتم. آنجا با استاد محمدرضا اصلاني و احمد الستي آشنا شدم و خودم را مديون آنها مي‌دانم. همچنين با كيوان علي‌محمدي عزيز همكلاس شدم و با هم تجربه‌هاي هنري متعددي را در زمينه‌هاي نقد، دستيار كارگردان، ترجمه، ساخت فيلم كوتاه، مستند و فيلم بلند سينمايي كار كرديم. متاسفانه بعد از ساخت 4 فيلم بلند و ديگر تجربه‌هاي سينمايي با چالش‌هايي براي ساخت فيلم فرهنگي مواجه شديم كه من درصدد كناره‌گيري از سينما برآمدم. چهارمين فيلم ما توقيف شده بود و ما درگير حل و فصل مسائل مربوط به ماجراي مالي با سرمايه‌گذار سومين فيلم‌مان بوديم. آن فيلم از اكران برداشته شده بود، چرا كه بايد تمام گروه‌هاي سينمايي در اختيار يك فيلم ديگر درمي‌آمد و خلاصه همزمان پدرم هم از دنيا رفت. من خيلي غمگين و افسرده از رابطه‌سالاري بودم و از سينما بيرون آمدم. تنها راه نجاتم بازگشت به نقاشي بود و من دوباره از صفر شروع كردم. من بعد از تجربه بيست سال نقاشي، به كلاس‌هاي طراحي ايمان افسريان و رسول اكبرلو رفتم و خودم را از نقطه صفر احيا كردم. امروز بابت اين تصميم بسيار خوشحال هستم. گهگاهي فيلم‌هاي مستند شخصي مي‌سازم. اگر سينماي ايران همين پرده‌هاي كنوني است، من ترجيح مي‌دهم هرگز در آن شريك نباشم. 

    به‌طور كل ظرافت يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي زيرمتن آثارتان است، رسيدن به اين حد از ظرافتي كه حتي از درون اثر قابل لمس است، چطور رخ مي‌دهد؟

هر هنرمندي يكسري ويژگي‌هاي فردي و حساسيت‌هاي شخصي دارد. من شاگردي كساني را پشت سر گذاشتم كه بسيار حساس و دقيق بودند. به‌طور مثال من در سينما افتخار دستياري براي آقاي اصلاني را دارم و مي‌ديدم كه چطور به جزييات در شكل‌گيري آثار دقت دارند. اگر ظرافتي در آثار من نمود دارد قطعا به دليل شاگردي براي استاداني است كه در طول اين مصاحبه از آنها نام بردم. 

    سير خلق آثار براي شما چگونه است؟

 من مسير مشخصي براي بيان خلاقيت ندارم، بلكه گاهي با تصويري مه‌آلود پيش مي‌روم و گاهي هم مستقيم سراغ سوژه مي‌روم و مواقعي هم در الهام از طبيعت و مدل زنده پيش مي‌روم. گاهي هم بدون هيچ تصوير ذهني در مقابل سه‌پايه مي‌ايستم و پاستل، قلم‌موي اكريليك يا مداد را در دست مي‌گيرم و تصويري از ناكجا را ثبت مي‌كنم. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون