نگاهي به كتاب فيلم و فرمالين
از چشم يك عشق فيلم
محسن آزموده/ آموزهها را بايد آموخت و رها كرد. اين خلاصه ديدگاه رضا كاظمي در كتاب فيلم و فرمالين است كه به تازگي با موضوع كالبد شكافي روايت در سينما توسط نشر مركز منتشر شده است. كاظمي خود در ديباچه كتاب درباره آن مينويسد: «اين كتابي درباره فيلمنامهنويسي نيست اما شايد يك فيلمنامهنويس هم بتواند توشهاي از آن بيندوزد. اين كتابي درباره نقد فيلم نيست اما پيوندي ناگسستني با نقد و تحليل فيلم دارد». كتاب در واقع حاصل تجربه نويسنده در تماشاي فيلم و كوشش او در تحليل آن است. تلفيق اين تجربه شخصي با تلاش نظري حتي در عنوان كتاب نيز بازتاب يافته كه از سويي نشاندهنده تجربه زيسته رضا كاظمي به عنوان يك دانشجوي پزشكي از سويي و علاقه فراوانش به سينما و فيلم بخت كور كريستف كيسلوفسكي است. او در اين كتاب كوشيده با فاصله گرفتن از آموزههاي آكادميك به تعبير خودش «بيانعطاف و ذاتا هنرستيز كساني چون سيد فيلد و ديويد بوردل» با نمونهخواني فيلمهاي گوناگون به كالبدشكافي فيلم بپردازد. به باور نويسنده تجزيه يا كالبدشكافي يك فيلم به عناصري مثل پيرنگ، زمان، مكان، شيوههاي ايجاد كنشمندي و كشش دراماتيك، پايانبندي و... دو كاركرد در هم تنيده دارد: يك روند مهندس معكوس، آشنايي با اين عناصر ميتواند براي علاقهمندان به فيلمنامهنويسي و فيلمسازي در آفرينش يك روايت سينمايي سودمند باشد و دوم منظري به تحليل فيلمها و چگونگي رويكرد به آنها ميگشايد.
كتاب پس از ديباچه از 13 فصل تشكيل شده است كه به ترتيب عبارتند از كنشمندي روايت، جايگاه راوي، مكان و اقليم در روايت، پيرنگ در روايت، تعليق و پيچش، پايانبندي، جهانبيني و بنيان متن، شخصيت در روايت، نشانه و معنا، قرارداد متن، پست مدرنيسم و ضد دراماتيك. همچنين در بخش پاياني يك اصطلاح نامه آمده است كه به طور مختصر برخي اصطلاحات نظري را كه در نقد فيلم و روايت مورد استفاده قرار ميگيرد توضيح ميدهد.
نويسنده در قالب اين فصول كوشيده عناصر مختلف روايت را در پيوند با فيلمهاي شاخص تاريخ سينما توضيح دهد. نكته قابل توجه اما آن است كه با وجود ادعاي او
مبني بر آنكه كتاب را براي مخاطب آماتور سينما نيز نوشته، از قضا ارجاعات و اشارات به فيلمها گاهي چنان زياد و خستهكننده است كه خوانندهاي كه اين فيلمها را نديده، ناچار ميشود بدون آنكه متوجه ارجاع او شود، از خير فهم متن بگذرد. به عبارت ديگر تكثر ارجاعات نويسنده به فيلمها كه در بسياري موارد اشارهاي به محتواي آنها نيست، ميتواند در حكم اظهار فضل و اشاره به سواد بصري نويسنده باشد و به جاي اينكه به خواننده مبتدي يا حتي متوسط كمكي كند، او را سردرگم و نااميد كند. ارجاعات بيشمار نويسنده به فيلمها و در واقع اسامي آنها را البته ميتوان در راستاي رويكرد كلي كتاب چنان كه اشاره شد نيز ديد، يعني آنها را از چشمانداز يك علاقهمند شيفته سينما ارزيابي كرد كه به يك موضوع (مثلا پايان بندي) ميانديشد و مدام تلاش ميكند در حافظهاش فيلمهاي شاخصش از حيث اين موضوع و ويژگيهاي آن را به خاطر بياورد و به اصطلاح در مورد آنها «كامنت» دهد.
با وجود اين نكته اما نثر روان و خودماني نويسنده و شيوه بيان گويايش موجب ميشود خواننده با او همراه و علاقهمند شود فيلمهايي را كه نديده پيدا كند و ببيند يا آنهايي را هم كه ديده، بار ديگر و اينبار با مد نظر قرار دادن نظر نويسنده بازبيني كند.