• 1404 چهارشنبه 12 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6205 -
  • 1404 چهارشنبه 12 آذر

ماشاءالله شمس الواعظين در گفت‌وگو با « اعتماد» از دورنماي خاورميانه پس از چالش‌هاي اخير مي‌گويد

امریکا پس از اوكراين به جنگ چین بر سرتایوان مي‌رود

مهدي بيك اوغلي

آيا مي‌توان حلقه ارتباطي منسجمي ميان رخدادهاي مهم بين‌المللي از جمله «بحران اوكراين» و «تنازعات چين و امريكا» و «رخدادهاي خاورميانه» پيدا كرد؟ با افزايش احتمال فروكش كردن بحران اوكراين آيا شعله تنازع در خاورميانه و ساير نقاط جهان از جمله تنگه تايوان، ونزوئلا و... بالا مي‌گيرد؟ ماشاءالله‌ شمس‌الواعظين در پاسخ به اين پرسش، تاكيد مي‌كند كه داده‌هاي موجود حاكي است كه پس از حل معادله اوكراين جهان به سمت دوره‌اي از ثبات و كاهش تنش حركت مي‌كند. او با بازخواني شرايط اروپا از يك طرف و كشورهاي منطقه خاورميانه تاكيد مي‌كند كه جهان تاب تنش‌هاي افزون‌تر را نخواهد داشت. در چنين مدلي، ايران نيز به عنوان يك قدرت منطقه‌اي به كنشگري خواهد پرداخت و سهم خود را در تحولات آينده ايفا مي‌كند. شمس‌الواعظين در پاسخ به اين پرسش كه آيا امكان تكرار اشتباه 23 خرداد ماه از سوي اسراييل وجود دارد؟ مي‌گويد: اسراييل يك اشتباه را دوبار تكرار نمي‌كند، بنابراين پس از حل معادله اوكراين و كسب دستاورد مورد نظر ترامپ، بعيد است اسراييل امكان تنش‌آفريني تازه‌اي پيدا كند. اين تحليلگر با تكيه بر داده‌هاي موجود به اين واقعيت اشاره مي‌كند همان‌طور كه در جهان نظام تك‌قطبي به نقطه پاياني خود مي‌رسد در منطقه نيز روياي تسلط اسراييل، هرگز عينيت نيافته و تحولات منطقه با حضور چند قدرت از جمله ايران تداوم پيدا مي‌كند.

    رخدادهاي منطقه‌اي و جهاني سمت و سوي خاصي پيدا كرده است. 3كانون اصلي رويارويي در منطقه و جهان قابل رديابي است. جنگ روسيه –اوكراين؛ تنازعات امريكا و چين و تحركاتي كه در خاورميانه جريان دارد. آيا مي‌تواند يك رشته تحليلي مشخص درباره اين نقاط بحراني شكل داد؟

به نظرم اين سه حوزه را بايد از هم تفكيك كرد، مگر اينكه از منظر ژئوپليتيك و در مناقشه بين امريكا و چين از يك سو و ايالات متحده و روسيه از سوي ديگر، قرار باشد اين بحران‌ها به هم پيوند زده شوند كه البته قابل پيوند زدن هم هستند. به خصوص اينكه دست برتري كه روسيه در بحران اوكراين روي زمين به دست آورده بسياري از كشورها را وادار كرده كه در ارتباط با خواست‌ها و مطالبات اوكراين همچنين پذيرش پاره‌اي از انتظارات و توقعات روسيه تجديد نظر كنند. در مورد خاورميانه اما بايد يك اصل اساسي مورد توجه قرار گيرد و آن اينكه رقباي ايالات متحده امريكا در خاورميانه به مثابه رقيب امريكا در معادلات بين‌المللي عمل نمي‌كنند. يعني نمي‌توان استدلال كرد كه روسيه و امريكا در ازاي حل معادلات اوكراين (به نفع روسيه) بر سر ايران معامله تازه اي را برنامه‌ريزي خواهند كرد. روسيه چندان نفوذي در خاورميانه ندارد كه با توجه به آن نفوذ و موقعيت بخواهد در ميز مذاكره با امريكا حاضر شود و برگ برنده‌اي رو كند. بنابراين بايد با شك و تهديد به شايعاتي كه اين 3بحران را به وصل مي‌كنند، نگريست، من چنين اعتقادي ندارم. البته با قاطعيت هم نمي‌توان گفت هيچ ارتباطي بين اين 3بحران وجود ندارد، بلكه حرف من اين است كه ارتباط كمتري ميان اين 3بحران و بازيگران آن وجود دارد.

    وقتي روسيه و چين در منطقه خاورميانه از اين اندازه نفوذ برخوردار نباشند كه بخواهند در حد رقيب ايالات متحده، سر بلند كنند، سرنوشت رخدادهاي منطقه خاورميانه چگونه نوشته مي‌شود؟ چه آلترناتيوي مي‌توان به جاي اين قدرت‌ها متصور شد؟

آلترناتيو اصلي، ظهور و بروز نيروهاي قدرتمند منطقه‌اي است. قدرت‌هاي جهاني بايد به اين قدرت‌هاي منطقه‌اي توجه كنند اگر اين توجه صورت نگيرد، حوادثي از جنس 7اكتبر همچنان محتمل خواهد بود. بسترها و قلمروهاي بسياري در منطقه وجود دارند كه آنها استعداد دروني، محيطي و اقليمي تكرار رويدادهاي شبيه 7اكتبر را دارند. بر خلاف ادعاهاي اسراييل، منطقه به هيچ عنوان خلع سلاح نشده است. دست كم در ارتباط با برخي محورها مي‌توان گفت كه منطقه هنوز وارد آزمون نهايي در مواجهه با اسراييل و امريكا نشده است. لذا بايد به مطالبات يك قدرت منطقه‌اي مانند ايران نيز توجه شود.

    اين توجه به چه شكل و شمايلي بايد صورت گيرد؟ غرب چه كار بايد بكند تا مطالبات ايران در آن لحاظ شده باشد؟

اين توجه به دو شكل قابليت اجرا دارد. نخست اين مذاكره و ديپلماسي است كه قابليت كنترل و مديريت بحران و تقسيم منافع همچنين مشاركت در حل معادلات را دارد. روش دوم كه روش راديكالي است از طريق خشونت و تنازع و جنگ شكل مي‌گيرد. ايالات متحده 2مساله را در كنار هم مديريت مي‌كند. اول نمايش قدرت كه نماد آن در حمله به تاسيسات هسته‌اي ايران نمايان شد. اخيرا ناتو هم تهديداتي عليه ايران را آغاز كرده است. مسير دوم استفاده از ديپلماسي در عين نشان دادن چنگ و دندان عليه ايران است. ايران اما در حال پيشروي و حركت است. ايران در خصوص ديپلماسي به دليل بي‌اعتمادي دو طرف (ايران و امريكا) محتاطانه قدم بر مي‌دارد. از يك طرف آمادگي‌اش براي مذاكره را اعلام مي‌كند و از سوي ديگر بر بيهودگي مذاكره با امريكا به دليل شرايط تحميلي پافشاري مي‌كند. در يك چنين فضايي آنچه كه در بحران خاورميانه غلبه پيدا كرده، چنگ و دندان نشان دادن است. دو طرف هم اين رويكرد را در حد اعلا دنبال مي‌كنند.

    تحليل خود شما چيست، فكر مي‌كنيد اسراييل و امريكا ريسك تنازع دوباره را به جان مي‌خرند؟

همچنان معتقدم اسراييل به سمت تكرار تجربه 23 خرداد نخواهد رفت، مگر اينكه يك رخداد غير مترقبه ناگهاني رخ دهد. آن رخداد ناگهاني، بازسازي كامل و اديت كردن سيستم‌هاي معيوب گنبد آهنين و تاد و پيكان داوود و...است. اين سامانه‌ها در جنگ 12 روزه عيوب خود را كاملا نمايان ساختند. آسيب‌هايي كه موشك‌هاي ايران به حيفا و عسقلان و تل آويو و بئر السبع و...وارد ساختند بسيار جدي بود. روزهاي ابتدايي جنگ كه من اين حرف‌ها را مي‌زدم، مي‌گفتند، شمس الواعظين مبالغه مي‌كند اما امروز اسنادي كه در داخل اسراييل منتشر مي‌شوند، مي‌گويند كه ايران در جنگ 12 روزه به ويژه از چهارمين روز به بعد به‌طور مشخص روز آخر تا 7بامداد، برتري موشكي خود را ديكته كرد. آسمان كل فلسطين تاريخي به روي ايران باز بود. هرگاه ايران اراده مي‌كرد هر نقطه اسراييل را هدف قرار مي‌داد. اين چنگ و دندان‌هايي كه دو طرف نشان مي‌دهند، در واقع ديپلماسي چنگ و دندان است. چون ديپلماسي مذاكره در حالت تعليقي به سر مي‌برد، ديپلماسي چنگ و دندان جايگزين آن شده است.

    در اين چنگ و دندان نشان دادن برتري از آن كدام طرف است و آيا اين چنگ و دندان نشان دادن به رويارويي منجر مي‌شود؟

معتقدم دو طرف از منظر قدرت بازدارنده، تقريبا برابر هستند. اينكه آيا اين روند به رويارويي نظامي دوباره منجر مي‌شود؟ به نظرم مشروط است. اگر اسراييل موفق شود ايرادات اساسي خود را در پدافند به‌طور كامل برطرف كند، امكان ماجراجويي دوباره اين رژيم با پذيرش واكنش‌هاي تند ايران وجود دارد. البته اين آخرين ريسك اسراييل خواهد بود، چرا كه اسراييل تجربه‌هاي ناكامي را دوباره تكرار نمي‌كند. درباره ارتباط پايان جنگ در اوكراين با خاورميانه، بر خلاف بسياري از تحليلگران كه مي‌گويند وقتي جبهه اوكراين آرام شود، ممكن است ساير جبهه‌ها از جمله جبهه‌هاي خاورميانه شعله ور شود، معتقدم جهان پس از پايان جنگ روسيه-اوكراين به سمت آرامش بيشتر مي‌رود. فعلا قاره اروپا از جنگ خسته است. بخش قابل توجهي از درآمد ملي اروپا صرف اين جنگ شده و اين بسيار خسارت بار است. تورم در اروپا فزاينده شده، مهاجرت معكوس و مشكلات تلنبار شده‌اند. بنابراين معتقدم پس از پايان جنگ در اوكراين جهان به سمت آرامش بيشتر مي‌رود. اينكه نتانياهو در اسراييل بر طبل رويارويي با ايران قبل از حل مساله اوكراين مي‌كوبد ناشي از اين تحليل است كه پايان جنگ اوكراين كه يك دستاورد ديپلماتيك براي ترامپ است، شرايطي را ايجاد مي‌كند كه اسراييل ديگر نمي‌تواند روند رويارويي با ايران را پيگيري كند. لذا فضا به سمت ترك مخاصمه و پايان رويارويي ايران و امريكا عليه يكديگر سوق پيدا مي‌كند. تنها به اين دليل است كه ممكن است اسراييل به سمت ماجراجويي برود. روسيه امروز دست برتر در اوكراين را دارد و نيازي ندارد تا براي پيشبرد هدف‌هاي تاكتيكي خود در اوكراين از برگ‌هاي ديگر از جمله ايران استفاده كند. روسيه در اوكراين دست برتر را دارد، پوتين خوشحال است و بسيار هپي صحبت مي‌كند. از چند روز قبل تا امروز چندين ايالت اوكراين را تصرف كرده است. اين تصرف سرزميني به گونه‌اي است كه اوكراين ديگر نمي‌تواند فكر پس گرفتن آن را در مخيله خود بگنجاند. بر اين اساس اوكراين آرام آرام در حال كنار آمدن با مفهوم واگذاري بخشي از اراضي خود به روسيه است. روسيه در اين زمينه از يك طرف دست برتر را دارد از سوي ديگر مي‌داند اروپا به گاز و نفت روسيه نيازمند است. 

    پس از پايان جنگ اوكراين و روسيه، نقش ايران در ايجاد اين فضاي آرام و صلح طلبانه كه شما تشريح كرديد چيست؟

امريكا نتوانسته به هيچكدام از قول‌هاي خود به اروپا عمل كند. قطر هم توان تامين اين حجم از نياز اروپا به انرژي و گاز را ندارد. غرب به نفت و گاز ايران احتياج مبرم دارد. لذا پس از پايان تنازع روسيه-اوكراين مي‌خواهند به سمت نوعي مصالحه وآرامش نسبي حركت كنند. فكر مي‌كنم در اين مرحله جايگزين همه اين بحران‌ها در يك رويارويي خاص تجلي مي‌كند. اين رويارويي ميان امريكا و چين بر سر تايوان خواهد بود. چين هم مانند روسيه طرف پيروز ماجراست.چين در جنگ تعرفه‌ها با ارامش و صبوري بازي را برد. درصدي كه مايل به اعمال آن بود را از طريق مقابله با مثلي كه انجام داد به دست آورد. امريكا مي‌خواهد نقطه ثقل رويارويي‌هاي خود را به چين منتقل كند. اخيرا نخست وزير حزب كارگر انگليس اعلام كرد، جهان با يك ابرقدرت جديد با دانش، هوش مصنوعي، پشت كار قوي مردمش و قدرت اقتصادي بالا روبه رو شده. او تاكيد كرده كه چين به زودي به عنوان ابرقدرت جديد جهان ظهور مي‌كند. عملا جهان از حالت تك قطبي كه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوري ايجاد شود بود خارج شده است. روسيه در جنگ اوكراين قدرت نظامي خود را بازيابي كرده است. چين هم قطب ديگر اين جهان خواهد بود. دو كشور اتمي با قدرت نظامي و اقتصادي بالا. امريكا اما تلاش مي‌كند مسائل چين را از مسائل روسيه جدا كند. امريكا اتحاد اين دو قدرت بزرگ را مانع هژموني خود در عرصه جهاني مي‌داند، بنابراين تلاش مي‌كند اين دو را از هم تفكيك كند. اما به دلايل ايدئولوژيك و پيشينه تاريخي اين دو كشور، اتحاد استراتژيك اين دو قدرت محتمل است.

    ايران در اين صف كشي تازه چه شرايطي خواهد داشت؟

بازيگري مثل ايران وقتي با تكيه بر مشاركت در اين جبهه (نمي گويم مشاركت استراتژيك يا هم پيماني استراتژيك) به عنوان بازيگر مهم منطقه‌اي به رسميت شناخته خواهد شد. درآينده پس از پايان رويارويي‌ها و تنازعات و چالش‌ها و آخرين ريسكي كه اسراييل ممكن است صورت دهد، ايران به عنوان يك قدرت منطقه‌اي به رسميت شناخته مي‌شود. معناي اين ظهور قدرتمند ايران اين است كه در خاورميانه هم مانند ساير نقاط جهان، ظهور يك قدرت انحصاري و تك قطبي را نخواهيم داشت و ايران به مثابه يك قدرت مهم منطقه‌اي ايفاي نقش خواهد كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون