غلامرضا ظريفيان در گفتوگو با «اعتماد» از ارتباط متقابل دانشگاه و حل ناترازيها ميگويد
باز كردن بال پرواز دانشجو
مهدي بيك اوغلي
ارتباط نهاد علم و دانشجويان كشورمان با مساله توسعه كشور چگونه است؟ چگونه ميتوان از ظرفيتهاي دانشگاه براي حل ناترازيهاي اساسي كشور بهره برد؟ دانشگاه و دانشجو براي ايفاي نقش برجسته در تحولات كشور به چه بستري از رشد و توسعه نياز دارد؟ اينها پرسشهايي هستند كه هر سال با آغاز روز دانشجو در فضاي رسانهاي كشور طرح ميشوند و با پايان گرفتن اين روز به بايگاني ذهني رسانهها و مردم سپرده ميشوند. به اعتقاد بسياري از تحليلگران اين حوزه ازجمله غلامرضا ظريفيان، دانشگاه براي ايفاي نقش واقعي خود در رفع ناترازيها به بستري خاص نياز دارند. مواردي ازجمله استقلال دانشگاه، سرشت جهاني داشتن، منتقد بودن، آزادي آكادميك، پرسشگري و... بخشي از نيازهايي است كه دانشجو و دانشگاه براي ايفاي نقش موثر در توسعه كشور به آن نياز دارند. البته پس از رخدادهاي سال 1401 دانشگاه نشان داد كه حضور فعالي در جامعه دارد و نيازهاي مردم را ميشناسد. شناختي كه به قيمت ستارهدار شدن بسياري از دانشجويان و اخراج اساتيد منتقد شكل گرفت. دولت چهاردهم اما با پايان دادن به نظام ستارهدار كردن دانشجويان و بازگشت اساتيد اخراجي، راهبرد تازهاي را در اين زمينه آغاز كرده است. «اعتماد» در اين پرونده از دل گفتوگو با چهرههايي چون تقي آزاد ارمكي و غلامرضا ظريفيان تلاش كرده روايتهايي از روز دانشجو و نيازهاي نهاد علم براي مخاطبان فراهم كند.
طي سالهاي اخير نهاد علم و دانشگاه در تهران مشكلات عديدهاي را پشت سر گذاشته است. خوب است در ابتدا نگاهي به مسير طي شده دانشگاه و نهاد علم در ايران انداخته شود.
16 آذر نماد تعهد اجتماعي دانشگاه و دانشجو است. با اينكه احزاب به شكل حرفهاي بايد نقش اصلي خود را در عرصه سياستورزي اعمال كنند اما به دليل ضعف نهادهاي مدني مانند احزاب و سنديكاها، دانشگاهها در ايران از بدو تاسيس خود كه مرتبط با سال 1313 و تاسيس دانشگاه تهران است كنشگري در اين بخش را آغاز كردهاند. در سال 1313 و بلافاصله پس از آغاز به كار دانشگاه تهران، دانشگاهيان در تحصنهاي مربوط به استيفاي حقوق معلمان حضور پيدا كردند. در واقع دانشگاههاي ايران، علاوه بر ماموريت اصلي خود كه توليد و توزيع علم و پژوهش در عرصههاي مختلف زيست بشري است، مسووليت خطيرتر و بزرگتري را نيز به سرانجام رساندهاند. دانشگاهيان هر زمان كه لازم بوده از حقوق اساسي ملت دفاع كرده، پرچم عدالتخواهي، مبارزه با سلطه بيگانه و... را برافراشته نگه داشته و در كل در كنار مردم با استبداد، خودكامگي و انحصارگري مقابله كرده است. اين ويژگي دانشگاههاي ايران، تداوم يافت تا اينكه دانشجويان در جريان ملي شدن صنعت نفت در دفاع از دولت ملي مصدق نقش برجستهاي را ايفا كردند. كار به جايي رسيد كه در 16 آذر 1332 به ساحت دانشگاه تهران حمله شد و بر اثر آن 3 دانشجوي ايراني به شهادت رسيدند. اين رخداد به نماد روز دانشجو، دفاع دانشگاه از جامعه و تعهد اجتماعي دانشگاه بدل شد. پس از اين دوران در سالهاي بعد هم دانشگاه همواره در روزهاي منتهي به انقلاب، جنگ 8 ساله و ساير رخدادهاي كشورمان نقش برجستهاي را ايفا كرد.
مسيري كه دانشگاه و دانشجو در ايران طي كرده چه نسبتي با فراز و فرود نهاد علم در جهان داشته است؟ آيا ميتوان ارتباطي ميان تحولات دانشگاهها در ايران و دانشگاههاي ساير نقاط جهان مشاهده كرد؟
دانشگاه علاوه بر نقش سياسي، فرهنگي و اجتماعي و جامعهپذيري دانشجو، همواره يك كانون نهاد علم و توسعهگر در جهان بوده است. دانشگاه در همه جهان يك پديده جهاني، ملي و محلي است. نقش جوهري دانشگاه هم طرح مساله و ارايه راهحل به شكل روشمند است. اساسا مهمترين پايگاه توسعه پايدار در جوامع دانشگاه است. اگر روند توسعه در كشورهاي مختلف مورد بررسي قرار گيرد، نقش دانشگاه در توسعه كشورها يك نفش كمنظير بوده است. اين نقش زماني ميتواند محقق شود كه دانشگاه از چند امتياز برخوردار شود. در واقع دانشگاهي ميتواند نقش توسعه دهنده خود را به خوبي ايفا كند كه چند ويژگي داشته باشد. نخست) استقلال و خودگرداني دانشگاه است. از آنجا كه دانشگاه محل اجتماع نخبگان است، اين جمع پذيرفتهاند كه ميتوانند ضوابط حكمراني و ادارهاش را خود تنظيم كند. اينكه چه دروسي تدريس شوند، چه مواردي در ليست پژوهشها قرار گيرد و چگونه سيستم خودگرداني را اجرايي سازد؟ از جمله اين موارد است. دومين ويژگي دانشگاه، آزادي آكادميك است. دانشگاه محل پرسشگري است و هيچ مانعي نبايد در مسير پرسشگري دانشگاه و دانشجو ايجاد شود، بنابراين دانشگاهها، اين صلاحيت را دارند كه از آزادي آكادميك در مورد موضوعات مختلف برخوردار شوند. سومين ويژگي دانشگاه سرشت جهانياش است. دانشگاه بايد نقش اساسي در توسعه ملي داشته باشد. در عرصههاي تصميمسازي، تعيين استراتژي، سياستگذاري و... دانشگاه بايد به رسميت شناخته شود. اين اصولي است كه دانشگاه بر آن بنا شده است. در همه جهان با توجه به اين نقش توسعهاي تلاش ميشود، دانشگاه به محل امني براي دانشجويان و نخبگان بدل شود، نه يك محيط امنيتي.
تحولاتي كه باعث شده دانشگاه يك چنين نقشي را در جوامع بازي كند شامل چه مواردي است؟
دانشگاه براي انجام ماموريت مهم خود، طي 2 قرن اخير دستخوش تحولات جدي شده است. در قرن 17 تا 19 با دانشگاه آموزشمحور روبهرو بوديم. نسل دوم دانشگاهها از اوايل قرن 19 تا اواسط قرن 20 شكل گرفتند و علاوه بر آموزش سراغ پژوهش نيز رفتند. نسل سوم دانشگاهها، دانشگاه كارآفرين است. محصولات دانشگاهها در حوزههاي مهندسي، رياضي، علوم تجربي و علوم انساني جداي از رفع نيازهاي دانشگاه، بايد براي جامعه هم اشتغال-كار ايجاد كند. نسل چهارم دانشگاهها كه از 1980 ميلادي وارد صحنه شده، دانشگاه جامعهمحور است. يعني وظيفه اصلي دانشگاه اين است كه مسائل جامعه را در همه ابعاد بررسي كرده و براي آن راهحل ارايه كند. مثلا امروز جامعه ايراني با معضلاتي چون ناترازي انرژي، مسائل زيستمحيطي، اشتغال، فقر، فاصله طبقاتي، آسيبهاي اجتماعي و... روبهرو است. وظيفه دانشگاه اين است كه اين مسائل را رصد كند و به دليل ارتباطي كه ميان توسعه ملي و توسعه علمي وجود دارد، راهحل هم ارايه كند. مسووليت اجتماعي دانشگاه علاوه بر بحثهاي علمي فعاليتهاي اجتماعي است، اما امروز حتي در فعاليتهاي علمي هم اين نقش را دارد كه مسائل مبتلا به جامعه را استخراج كند و سپس با تكيه بر رويكرد نظام حكمراني به حل مشكلات جامعه اقدام كند. نسل پنجم دانشگاهها هم دانشگاههاي ديجيتال و هوش مصنوعي است.
اما اين چرخه در جامعه ايراني شكل نگرفته است. يعني ارتباط معقولي ميان دانشگاهها و بخشهاي صنعتي، دانشگاهها و بخشهاي سياستگذار، دانشگاهها و بخشهاي تصميمساز و... ايجاد نشده است. چرا؟
مشكلي كه در كشورمان وجود دارد و با ادبيات ناترازي (از ناترازي انرژي، بودجهاي و...) از آن ياد ميشود، در واقع نوعي ناكارآمدي است كه به ناترازي ترجمه شده است. اما بايد توجه داشت كه اين مشكلات تنها مختص ايران نيست و بسياري از كشورها با آن دست به گريبان بودهاند، اما بايد ديد ساير كشورها چگونه توانستهاند از اين بحرانها عبور كنند؟ اگر به دادههاي مستند در كرهجنوبي، هند، مالزي، عربستان، چين و... رجوع كنيم متوجه ميشويم كه اين كشورها هم با شرايط بحراني مواجه بودهاند اما به اين نتيجه رسيدهاند كه اگر اقتصاد و توسعهشان دانشبنيان نشود و به دانشگاه مراجعه نكنند، مسائلشان حل نميشود، بنابراين با يك اهتمام ويژه با توجه به گزارههاي ياد شده كه شامل مواردي چون استقلال دانشگاه، آزادي آكادميك دانشگاه، سرشت جهاني دانشگاه و پيوند خوردن دانشگاهها با توسعه ملي به دانشگاههايشان تكيه كردند و توانستند بسياري از ناترازيهاي خود را حل كنند. به نظرم ايران در اين زمينه با مشكلات عديدهاي روبهرو است. نبايد دست و بال دانشگاهها بسته شود. هر جا دست و بال دانشگاهها باز شده در حوزههايي چون پزشكي، عرصههاي نظامي، انرژي صلحآميز هستهاي و... دستاوردهاي قابلتوجهي خلق شده است. اگر دست و بال دانشگاهها در ساير عرصهها نيز باز شود و دانشگاههاي جامعهمحور به رسميت شناخته شوند ايران طي يك الي دو برنامه ميتواند بسياري از مشكلات فعلياش و ناترازيهايش را رفع كند. لازمه اين امر آن است كه دانشگاه و قواعد آن را، اقتضائات و نحوه حكمراني آن را به رسميت بشناسيم.
ايران امروز با تهديدات قابلتوجهي در عرصه منطقهاي روبهرو است. ايران با تحريم و تهديد نظامي و فشار حداكثري مواجه است. چگونه ميتوان از نهاد علم و دانشگاهها براي رفع اين تهديدات استفاده كرد؟
سهم پژوهش بخشي از كشورهايي كه در نوك پيكان خصومت با ايران هستند، از توليدات ناخالص داخليشان حداقل 5.5درصد است. اما سهم پژوهش ايران با 80 هزار استاد دانشگاه و 14 ميليون فارغالتحصيل، 3.5 ميليون دانشجو و صدها پارك فناوري و... زير نيم درصد است! روشن است وقتي بسياري از امور جامعهاي به اين بزرگي با پژوهش و دانشگاه پيوند نميخورد، ناترازي و نامني و مشكل ايجاد ميشود. دانشگاه و دانشجو در ايران ثابت كرده كه به هويت ملي، هويت ديني و خدمت به مردم خود اعتقاد دارد. اگر اين اقتضائات دانشگاه به رسميت شناخته شود، ماجراي مهاجرت 12 هزار استاد دانشگاهي و مهاجرت بسياري از دانشجويان و نخبگان ظهور پيدا نميكند. امروز كه روز 16 آذر و روز تعهد اجتماعي دانشگاه است، فرصتي است تا نوع مناسبات و نگاه به دانشگاه تغيير پيدا كند. توسعه ملي ايران ميتواند به سمت توسعه دانش بنيان حركت كند. دانشگاه ميتواند بسياري از مشكلات و ناترازيهاي امروز ايران را رفع كند و مهمتر از آن با رشد و توسعه سدي در برابر زيادهخواهي دشمنان ايجاد كند.