• 1404 يکشنبه 16 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6208 -
  • 1404 يکشنبه 16 آذر

حضور يك زن در جايگاه رهبري اركستر از چند منظر

گامي به سوي «برابري» يا «نمايش صِرف»؟

در اين گزارش از چند هنرمند درباره ابعاد متنوع رهبري پانيذ فريوسفي در اركستر سمفونيك تهران پرسيده‌ايم

فريد پريش

حضور زنان در عرصه‌هاي مختلف از جمله فرهنگي، هنري همواره مسيري دشوار، پرفراز و نشيب و همراه با چالش‌هاي ساختاري و فرهنگي بوده است. حتي در كشورهاي غربي، زنان براي دستيابي به امكان حضور فعال در حوزه‌هاي مختلف هنر، علم و مديريت، سال‌ها با موانع متعدد روبه‌رو بوده‌اند و گاهي براي به رسميت شناخته شدن حقوق خود ناگزير به مبارزه جدي. در ايران نيز اين تلاش‌ها سابقه‌اي طولاني دارد. در اينجا به‌طور طبيعي روي سخن متمركز مي‌شود به فعاليت‌هاي هنري زنان، خاصه در موسيقي. از مطالبه‌اي حرف مي‌زنيم كه بخش قابل توجه هنرمندان اين عرصه براي آن دغدغه دارند و همچنان هم اين مطالبه پابرجاست. يكي از اتفاقاتي كه اخيرا خبرساز شد، رهبري پانيذ فريوسفي بود كه البته گزارش كوتاهي از آن در همين صفحه آمد و بنا شد گزارش تفصيلي و مسائل پيرامون آن را داشته باشيم. اين اجرا بازخوردهاي متعدد و مختلفي داشت. 21 و ۲۲ آبان سال جاري پانيذ فريوسفي به عنوان رهبر اركستر در مقابل اركستر سمفونيك تهران ايستاد و اجراي رسمي اين مجموعه را رهبري كرد. حضور يك زن در جايگاه رهبري، با توجه به پيشينه تاريخي اين جايگاه در ايران بازتاب‌ها و واكنش‌هاي گسترده‌اي را چه در داخل كشور و چه در رسانه‌هاي بين‌المللي برانگيخت.  اين اجرا كه در تالار وحدت برگزار شد، از هفته‌ها پيش نگاه‌ها را به خود جلب كرده بود. نصير حيدريان، رهبر و مدير هنري اركستر سمفونيك تهران، پيش از برگزاري اين برنامه، در كنسرت پيشين اركستر سمفونيك تهران، اعلام كرده بود كه اين اجرا با رويكرد توجه به نقش زنان در موسيقي شكل گرفته و بخشي از آن به معرفي و اجراي آثار آهنگسازان زن اختصاص خواهد داشت؛ موضوعي كه خود به تنهايي اين كنسرت را به عنوان رويدادي با ابعاد فرهنگي، نمادين و اجتماعي برجسته، مطرح مي‌كرد. در اجراي مورد بحث، قطعات «ديار» اثر آفتاب درويشي، «سيمرغ و زمزمه» اثر گلفام خيام، «امپرامپتو اپوس ۵» اثر ژان سيبليوس، موومان‌هاي آلگرو مدراتو و آدانته كن موتو از سمفوني شماره ۸ فرانتس شوبرت و در پايان «رقص شمشير» از باله‌ گايانه اثر آرام خاچاطوريان اجرا شد. در اين گزارش تلاش كرديم از زواياي مختلف به اين رويداد نگاه كنيم و ابعاد گوناگون از جمله ويژگي‌هاي هنري و اجرايي تا اهميت اجتماعي و نمادين آن را بررسي كنيم. محمدرضا تفضلي، عضو شوراي هنري اركسترهاي بنياد رودكي، درباره روند شكل‌گيري و انتخاب قطعات برنامه به روزنامه «اعتماد» اين‌طور توضيح داد: «در ابتدا قرار بود اين اجرا بر پايه آثار دانشجويي بنا شود. سپس ايده استفاده از نسل‌هاي مختلف آهنگسازان ايراني مطرح شد و بعد، پيشنهاد اجراي آثار خانم فوزيه مجد در ميان اعضاي شورا شكل گرفت. در نهايت تصميم بر اين شد كه براي گراميداشت خانم مجد برنامه‌اي مستقل تدارك ديده شود و براي اين كنسرت، آثار آفتاب درويشي و گلفام خيام اجرا شوند. با توجه به فهرست آثار، تنها بخشي از رپرتوار اين كنسرت به آثار بانوان آهنگساز ايراني اختصاص داشت. اين موضوع پرسشي را درباره نسبت ميان شعار تمركز بر حضور زنان در موسيقي و ميزان سهم آنان در برنامه اجرايي مطرح مي‌كند؛ پرسشي كه از سوي بخشي از مخاطبان و اهالي موسيقي مورد اشاره قرار گرفته است. همچنين فراخوان رسمي براي انتخاب آثار آهنگسازان ايراني بود. در هيچ‌يك از مراحل اطلاع‌رساني و برنامه‌ريزي كنسرت، اعلام نشد كه اركستر سمفونيك تهران فرصت برابر و عمومي براي ارسال آثار از سوي آهنگسازان زن ايراني فراهم كرده باشد. در نتيجه، اين پرسش در ميان بخشي از جامعه موسيقي شكل گرفت كه در غياب فراخوان و فرآيند انتخاب عمومي، چگونه مي‌توان با اطمينان اظهار كرد كه در گوشه‌اي از اين سرزمين پهناور، زني آهنگساز وجود ندارد كه اثري درخور اجرا توسط اركستر سمفونيك تهران خلق كرده باشد؟»

در ادامه همين بحث، عليرضا متوسلي، آهنگساز و نوازنده فاگوت اركستر سمفونيك تهران هم درباره روند حرفه‌اي انتخاب آثار اين‌طور توضيح داد: «شكل حرفه‌اي انجام اين كار به اين صورت است كه از چند ماه قبل فراخوان داده مي‌شود (open call for scores) و سپس كميسيوني براي ارزيابي آثار ارسالي تشكيل مي‌شود. آنچه براي اين كنسرت اتفاق افتاد، شتاب‌زده و عجولانه برنامه‌ريزي شد.»

جاي خالي شفافيت و فرصت برابر

اما اين اظهارنظرها از سوي دست‌اندركاران و فعالان حوزه موسيقي و همچنين نبود فراخوان رسمي، بار ديگر توجه را به موضوع شفافيت در روند انتخاب رپرتوار جلب كرد. نبود ساز‌وكار مشخص براي انتخاب آثار، موضوع عدالت فرهنگي و فرصت برابر را زير سوال مي‌برد و باز هم آهنگسازان زن ايراني فرصت برابر ندارند. فراهم كردن امكان ارايه اثر و سنجش آن در سطح ملي، يكي از مهم‌ترين عوامل توسعه هنري است؛ مسيري كه بدون برنامه‌ريزي شفاف، هدفمند و بلندمدت دست‌يافتني نخواهد بود. يكي از مهم‌ترين محورهايي كه پس از برگزاري اين كنسرت در كانون توجه رسانه‌هاي داخلي و خارجي قرار گرفت، انتخاب رهبر مهمان برنامه بود. بسياري از رسانه‌ها پانيذ فريوسفي را «اولين زن رهبر در تاريخ اركستر سمفونيك تهران» معرفي كردند؛ اما يك بررسي ساده تاريخي نشان مي‌دهد كه اين گزاره دقيق نيست. بر اساس اسناد و روايت‌هاي موجود، «نازنين آقاخاني» نخستين زني است كه پس از انقلاب در مقابل اركستر سمفونيك تهران ايستاد و رهبري آن را برعهده گرفت. البته خود ايشان هم در صفحه اينستاگرام درباره اين رويداد مطلبي منتشر كرده و نوشته بود: «من اين شانس را داشتم كه اولين زني باشم كه پس از انقلاب، اركستر سمفونيك تهران (TSO) را رهبري مي‌كرد، آن هم در ماه هشتم بارداري با اولين فرزندم (!) . مايسترو لوريس چكناواريان پس از ديدن كارهايم، مرا به اركستر معرفي كرد.» او در ادامه در توضيحاتي مفصل به شرايط آن رويداد اشاره كرد: «ما يك كنسرت بسيار موفق و تاريخي داشتيم؛ در واقع سه كنسرت برنامه‌ريزي شده بود. برخي مي‌گويند ما فقط تمرين كرديم اين درست نيست. درست پس از اجراي ما، شايعه شد كه يك همكار (مرد) رهبري كنسرت را بر عهده داشته است. اين هم درست نيست.» آقاخاني در بخشي ديگر از اين روايت به محدوديت‌هاي رسانه‌اي آن دوره هم اشاره كرده بود: «ناگهان اجازه هيچ‌گونه پوشش رسانه‌اي به ما داده نشد - مقامات از وقوع شورش مي‌ترسيدند، زيرا قرار بود يك زن، يعني من، اركستر را رهبري كند- آن هم در حالي كه باردار بودم.» او همچنين از دشواري‌هاي آن برنامه هم نوشته بود: «من جنگيدم تا اركستر حداقل يك كنسرت به اصطلاح «زيرزميني» داشته باشد، زيرا آنها در آن گرماي استثنايي تابستان با تمام وجود تمرين كرده بودند. احساس كردم وظيفه من است كه حداقل با يك اجرا، به اين نوازندگان برجسته پاداش دهم و ما موفق شديم: تالار وحدت مملو از جمعيت بود! حتي مجبور شدند صندلي‌هاي اضافه بياورند! چه شب شگفت‌انگيزي، چه نوازندگان فوق‌العاده‌اي و چه مخاطبان درخشاني! فراموش‌نشدني...» آقاخاني در جمع‌بندي اين پيام بيان كرده بود: «از سال ۲۰۱۰، ديگر فرصتي براي شنيده‌شدن و روشن‌كردن مسائل پيدا نكردم. تا به امروز نمي‌دانم چرا مجبور شديم آن دو كنسرت ديگر را لغو كنيم. اما اتفاقات نامعقول در دهه‌هاي گذشته، به عنوان يك رهبر اركستر، آهنگساز و اجراكننده در سراسر جهان به‌طور مرتب براي من رخ داده است. بايد تاكيد كنم كه كل همكاري با اركستر سمفونيك تهران و كنسرت حاصل از آن، همچنان تا به امروز يكي از به‌يادماندني‌ترين نقاط عطف موسيقايي زندگي من است.» پيام نازنين آقاخاني به‌طور مفصل در بالا آمد تا روشن‌تر شود كه تاريخ حضور رهبران زن در اركستر سمفونيك تهران محدود به اجراي اخير نيست و ادعاي «نخستين‌بار» در برخي رسانه‌ها، دست‌كم از منظر تاريخي قابل بررسي و تصحيح است.

توجه به اعتبار و نقش پيشگامان

اما در گفت‌وگو با ماني جعفرزاده، عضو شوراي اركسترهاي بنياد رودكي، او ضمن تاييد اجراي نازنين آقاخاني در گذشته و ارزشمند دانستن حضور او، توضيح داد كه شب نخست آن اجرا خصوصي برگزار شده بود. جعفرزاده با بيان مثالي افزود: «در هر كنش اجتماعي، لحظه‌اي وجود دارد كه يك رويداد رسميت حقوقي و تاريخي پيدا مي‌كند. مانند موتورسواري زنان؛ ممكن است بسياري از زنان پيش‌تر موتورسواري كرده باشند، اما نخستين زني كه گواهينامه رسمي دريافت مي‌كند، به عنوان اولين زن موتور‌سوار ثبت مي‌شود.» او در ادامه تاكيد كرد كه در هر مطالبه و كنش اجتماعي، اعتبار و نقش پيشگامان همواره پابرجا و قابل احترام است و از اين جهت حضور نازنين آقاخاني هم در تاريخ اين جريان مهم و ارزشمند است. با اين حال، جعفرزاده توضيح داد: «از نگاه من و بنا بر معيار گفته شده، پانيذ فريوسفي به عنوان اولين زن رهبر اركستر سمفونيك شناخته مي‌شود؛ چرا كه اجراي او در قالب يك كنسرت رسمي و عمومي با اركستر سمفونيك تهران انجام شده و به عنوان يك رويداد رسمي هنري در كارنامه اركستر ثبت شده است.»

نگاهي به پروسه انتخاب

فريوسفي در گفت‌وگويي با ايرنا درباره روند انتخاب خود براي رهبري كنسرت «ديار سيمرغ» توضيح داده بود: «انتخاب من و همچنين انتخاب آهنگسازان زن ايراني كه آثارشان در اين اجرا گنجانده شده، توسط شوراي هنري اركسترهاي بنياد رودكي انجام شده است. اين موضوع برايم افتخار بزرگي است و از مديران بنياد و اعضاي شوراي هنري اركسترها بسيار سپاسگزارم كه به من اعتماد كردند.» در كنار تقديرها، انتقادهاي بسياري حول محور ديگري هم شكل گرفت و آن «اعتماد به همه استعدادها با فرصت برابر»، در اين ترديدي نيست كه دادن حق مسلم زنان آهنگساز و رهبر، يك مطالبه مهم است و گام برداشتن در پيشبرد اين هدف، امري ارزشمند و قابل تحسين؛ اما اين انتخاب‌ها زماني به نتيجه هنري مطلوب مي‌رسند كه با دقت، ارزيابي حرفه‌اي، شناخت دقيق از توانايي افراد و هماهنگي با ظرفيت و توقع اركستر سمفونيك انجام شوند. در غير اين صورت، ممكن است تبعات ترديد‌آميز و منفي در پي داشته باشد. از محمدرضا تفضلي، عضو شوراي اركسترهاي بنياد رودكي، درباره روند انتخاب پانيذ فريوسفي به عنوان رهبر مهمان كنسرت هم پرسيديم، او گفت: «اين انتخاب در قالب يك جلسه‌ پيچيده انجام شد كه در آن جمعي از نوازندگان اركستر و اعضاي شورا حضور داشتند. جلسه طولاني بود و طي آن موارد متعددي مورد بحث و بررسي قرار گرفت. در نهايت، پس از بررسي همه جوانب و تبادل نظرها، تصميم نهايي و راي به انتخاب پانيذ فريوسفي داده شد.» از همين منظر، برخي معتقدند كه مديريت هنري كنسرت مي‌توانست تصميمي متفاوت و هوشمندانه‌تر اتخاذ كند؛ در ميان اين نظرات و نگاه‌ها كه جالب‌تر به نظر آمد، اين بود كه شايد دعوت دوباره از نازنين آقاخاني حتي در حد يك دلجويي رسمي و هنري، تصميمي حرفه‌اي‌تر محسوب مي‌شد؛ به‌ويژه اينكه ايشان داراي تحصيلات آكادميك در رشته رهبري اركستر است و پيش‌تر هم تجربه موفق و تاريخي رهبري اركستر سمفونيك تهران را در كارنامه دارد. چنين گزينه‌اي مي‌توانست پيام روشني باشد مبني بر اينكه مساله حمايت از زنان در موسيقي تنها يك شعار رسانه‌اي نيست، بلكه بر پايه صلاحيت و فرصت‌هاي حرفه‌اي بنا شده است. در مجموع، هيچ‌يك از منتقدان و تحليلگران منكر آن نيستند كه گشايش فضاي فعاليت براي بانوان در موسيقي اتفاقي مثبت و نتيجه سال‌ها مطالبه‌گري فعالان مدني و هنرمندان زن است. نصير حيدريان، رهبر دايم اركستر سمفونيك تهران در گفت‌وگويي با خبرگزاري ايرنا تاكيد كرده بود كه نقش زنان در موسيقي ايران نه‌تنها انكارشدني نيست، بلكه به‌طور چشمگيري پررنگ و تاريخي است. او با اشاره به تركيب اركستر بيان كرده بود: «يكي از خوشبختي‌هايم در ايران همين است كه زنان هميشه نقش فعالي در عرصه‌هاي مختلف داشته‌اند. در اركستر سمفونيك تهران بيش از نيمي از نوازندگان را زنان تشكيل مي‌دهند و همين‌طور در اركستر ملي نيز چنين است. با وجود همه‌ محدوديت‌ها و مشكلات در چهار و نيم دهه‌ اخير، حضور پررنگ زنان در بخش‌هاي مختلف اركستر حتي در سازهاي بادي كه معمولا مردانه تلقي مي‌شوند، نشان‌دهنده‌ ظرفيت واقعي آنان است.» حيدريان يادآور شده بود: «به‌ عنوان نمونه، اكنون در اركستر سمفونيك تهران، نوازندگان اصلي ساز هورن، دو دختر جوان ايراني هستند. در تاريخ موسيقي ايران نيز زنان شاخصي همچون گلنوش خالقي حضور داشتند. خانم خالقي آهنگساز و رهبر برجسته‌اي بود، اما برخي زنان نيز رهبران مقتدري در عرصه‌ موسيقي كر بودند؛ هرچند مجال ايستادن در برابر اركستر سمفونيك يا اُپرا براي آنان فراهم نشد.» او همچنين در توصيف نگاه خود به آينده نقش زنان در موسيقي گفته است: «در اروپا هم چند دهه است كه زنان جايگاه خود را در اركسترها پيدا كرده‌اند و ما در ايران ۴۵ سال است كه شاهد نوازندگي مستمر زنان در اركسترهاي رسمي هستيم.»

زنان از ابتدا اعضاي رسمي در تركيب اركستر بودند

اما لوريس هويان، رهبر اركستر و كر و بنيانگذار اركستر دانشجويي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و دانشكده صدا و سيما در گفت‌وگو با «اعتماد» درباره موضوع حضور زنان در موسيقي كلاسيك ايران توضيح مي‌دهد كه اين مساله از موضوعات مغفولي است كه كمتر درباره آن به‌‌صورت تاريخي و تحليلي سخن گفته شده است. او يادآور شد كه از زمان تاسيس اركستر بلديه به همت غلامرضا مين‌باشيان كه بعدها در دوران پرويز محمود به اركستر سمفونيك تهران تغيير نام داد، زنان از همان ابتدا به عنوان اعضاي رسمي و ثابت در تركيب اركستر حضور داشته‌اند. نكته‌اي كه با در نظر گرفتن روند تاريخي در اركسترهاي بزرگ جهان، اهميت دوچندان پيدا مي‌كند. او تاكيد كرد: «نخستين نوازنده زن در اركستر فيلارمونيك نيويورك، هشتاد سال پس از تاسيس اركستر (۱۸۴۲ ميلادي)، يعني در سال ۱۹۲۲ براي نوازندگي هارپ جذب شد؛ اركستر فيلادلفيا در سال ۱۹۳۰ و اركستر كليولند در ۱۹۳۱ و اركستر فيلارمونيك برلين پس از گذشت يك قرن از تاسيس، نخستين نوازنده زن را براي نواختن ويولن استخدام كردند. همچنين اركستر فيلارمونيك وين، ۱۵۵ سال پس از تاسيس براي نخستين‌بار نوازنده‌اي زن را به كار گرفت. اين در حالي است كه در اركستر بلديه تهران از بدو تاسيس در سال ۱۹۳۳، زنان نوازنده ويولن در تركيب اصلي اركستر حضور داشته‌اند؛ نكته‌اي كه نشان مي‌دهد موسيقي ايران، برخلاف تصور رايج، در برخي حوزه‌ها حتي پيش‌تر از نمونه‌هاي غربي عمل كرده است.»

هويان تاكيد كرد: «موضوع حضور زنان در عرصه رهبري اركستر و اجراي آثار آهنگسازان زن ايراني همچنان با پرسش‌هاي مهمي در حوزه حرفه‌اي موسيقي همراه است؛ پرسش‌هايي كه هويان مطرح كرد از اين قرار بود: «معيارها و ساز وكار انتخاب رهبر اركستر، تكنواز و آهنگسازان چيست؟ آيا اين انتخاب‌ها با انتشار فراخوان عمومي و برابر انجام شده يا بر اساس معيارهايي غيرشفاف و وابسته به روابط بوده است؟ آيا شوراي اركسترها به عنوان نهاد تصميم‌گيرنده، شناختي جامع و بي‌طرفانه از جريان موسيقي ايران دارد تا بتواند انتخاب‌هاي قابل دفاع انجام دهد؟ و مهم‌تر اينكه حضور زنان در اين عرصه‌ها استمرار خواهد داشت يا به پروژه‌هايي مقطعي و نمادين محدود مي‌شود؟»

هويان در ادامه با اشاره به تجربه شخصي خود در ارمنستان عنوان كرد: «هر سال در روز جهاني زن (۸ مارس)، يك رهبر زن براي رهبري اركستر فيلارمونيك ارمنستان دعوت مي‌شد؛ اما تنها در همين روز فرصت ايستادن روي سكوي رهبري را داشت و در ساير روزهاي سال چوب رهبري‌اش بي‌استفاده مي‌ماند. از اين رو به او لقب «رهبر اركستر هشتم مارس» داده بودند.» هويان اين مثال را براي هشدار نسبت به خطر تبديل حمايت از زنان هنرمند به پروژه‌اي نمايشي و نمادين بيان مي‌كند.

او درباره كاستي‌هاي اطلاع‌رساني و جزييات فني اجراي اخير هم گفت: «در پوستر و بروشور كنسرت ذكر نشده بود كه دو اثر ايراني و قطعات سيبليوس براي اركستر زهي نوشته شده‌اند. همچنين اثر سيبليوس متعلق به مجموعه «شش امپرومپتو اپوس ۵» است و آهنگساز تنها شماره‌هاي ۵ و ۶ را خود براي اركستر زهي تنظيم كرده؛ با اين حال، بروشور تنها عبارت «اپوس ۵» را ذكر كرده بود، در حالي كه تنظيم اركستر زهي با شماره‌گذاري «۵A» ثبت شده است.» او با بيان اينكه بي‌دقتي در بروشورها پيش از اين هم اتفاق افتاده، يادآور شد: «در بروشور كنسرت پيشين نيز پس از نام دو آهنگساز علامت «...» درج شده بود؛ نشانه‌اي كه معمولا معناي «و ديگران» مي‌دهد، در حالي كه «ديگراني» وجود نداشت و اين علامت عملا نقشي تزييني پيدا كرده بود.»

هويان همچنين «نامگذاري‌هاي بي‌سابقه و غيرحرفه‌اي براي هر اجرا» را بدعتي تازه و نادرست توصيف كرد و افزود: « اگر قرار باشد مجموعه‌اي چون تئاتر مارينسكي با سه سالن، سه اركستر و بيش از ۱۵۰ اجرا در سال براي هر برنامه عنواني مجزا انتخاب كند، به‌زودي با بحران نامگذاري مواجه خواهد شد؛ چه رسد به آنكه بنياد رودكي چنين رويه‌اي را در آغاز راه در پيش گرفته است.» در پايان، هويان يادآور شد: «هنر سه رسالت بنيادين دارد: اطلاع‌رساني، سرگرمي و آموزش؛ اما به نظر مي‌رسد بنياد رودكي در سال‌هاي اخير تنها به جنبه سرگرم‌سازي مخاطب دل بسته و دو وظيفه مهم ديگر را به حاشيه رانده است.»

معيار شايستگي و نمايش چيزي جز واقعيت؟

مساله‌اي كه اكنون در تحليل‌هاي مختلف برجسته شده، نه اصل گشايش فضا براي حضور بانوان، بلكه نحوه اجرايي شدن آن و ضرورت پايبندي به شاخص‌هاي حرفه‌اي است. بسياري از منتقدان تاكيد دارند كه اگر هدف، ارتقاي جايگاه زنان در موسيقي باشد، اين مسير تنها زماني نتيجه‌بخش است كه معيارهاي انتخاب بر پايه فرصت برابر براي همه زنان، شايستگي و تخصص شكل گيرد. در همين رابطه، عليرضا متوسلي، آهنگساز و نوازنده فاگوت اركستر سمفونيك تهران رويكرد اخير را از زاويه‌اي ديگري هم ارزيابي كرد. او به روزنامه اعتماد گفت: «اصرار بر اينكه حتما اين‌بار زنان انتخاب شوند، خودش نوعي نگاه جنسيتي است. زماني‌كه به جاي ارزيابي شاخص‌هاي حرفه‌اي، صرفا جنسيت ملاك قرار بگيرد، چه براي انتخاب زنان و چه مردان، از معيارهاي مهم انتخاب فاصله مي‌گيريم. اينكه بخواهيم با يك اجرا نشان بدهيم كه به زنان اهميت مي‌دهيم، در حالي كه هنوز كوچك‌ترين امكانات براي فعاليت زنان فراهم نشده، با واقعيت فاصله دارد. براي مثال هنوز حضور بانوان روي صحنه در بسياري از شهرهاي كشور ممنوع است. بنابراين اين سوال پيش مي‌آيد كه چرا بايد نمايشي از داشتن چيزي ارايه كنيم، در حالي كه در بستر واقعي نداريم.»

حضور زنان در عرصه‌هاي مختلف از جمله فرهنگي، هنري همواره مسيري دشوار، پرفراز و نشيب و همراه با چالش‌هاي ساختاري و فرهنگي بوده است. حتي در كشورهاي غربي، زنان براي دستيابي به امكان حضور فعال در حوزه‌هاي مختلف هنر، علم و مديريت، سال‌ها با موانع متعدد روبه‌رو بوده‌اند و گاهي براي به رسميت شناخته شدن حقوق خود ناگزير به مبارزه جدي. در ايران نيز اين تلاش‌ها سابقه‌اي طولاني دارد. در اينجا به‌طور طبيعي روي سخن متمركز مي‌شود به فعاليت‌هاي هنري زنان، خاصه در موسيقي. از مطالبه‌اي حرف مي‌زنيم كه بخش قابل توجه هنرمندان اين عرصه براي آن دغدغه دارند و همچنان هم اين مطالبه پابرجاست. يكي از اتفاقاتي كه اخيرا خبرساز شد، رهبري پانيذ فريوسفي بود كه البته گزارش كوتاهي از آن در همين صفحه آمد و بنا شد گزارش تفصيلي و مسائل پيرامون آن را داشته باشيم. اين اجرا بازخوردهاي متعدد و مختلفي داشت. 21 و ۲۲ آبان سال جاري پانيذ فريوسفي به عنوان رهبر اركستر در مقابل اركستر سمفونيك تهران ايستاد و اجراي رسمي اين مجموعه را رهبري كرد. حضور يك زن در جايگاه رهبري، با توجه به پيشينه تاريخي اين جايگاه در ايران بازتاب‌ها و واكنش‌هاي گسترده‌اي را چه در داخل كشور و چه در رسانه‌هاي بين‌المللي برانگيخت.  اين اجرا كه در تالار وحدت برگزار شد، از هفته‌ها پيش نگاه‌ها را به خود جلب كرده بود. نصير حيدريان، رهبر و مدير هنري اركستر سمفونيك تهران، پيش از برگزاري اين برنامه، در كنسرت پيشين اركستر سمفونيك تهران، اعلام كرده بود كه اين اجرا با رويكرد توجه به نقش زنان در موسيقي شكل گرفته و بخشي از آن به معرفي و اجراي آثار آهنگسازان زن اختصاص خواهد داشت؛ موضوعي كه خود به تنهايي اين كنسرت را به عنوان رويدادي با ابعاد فرهنگي، نمادين و اجتماعي برجسته، مطرح مي‌كرد. در اجراي مورد بحث، قطعات «ديار» اثر آفتاب درويشي، «سيمرغ و زمزمه» اثر گلفام خيام، «امپرامپتو اپوس ۵» اثر ژان سيبليوس، موومان‌هاي آلگرو مدراتو و آدانته كن موتو از سمفوني شماره ۸ فرانتس شوبرت و در پايان «رقص شمشير» از باله‌ گايانه اثر آرام خاچاطوريان اجرا شد. در اين گزارش تلاش كرديم از زواياي مختلف به اين رويداد نگاه كنيم و ابعاد گوناگون از جمله ويژگي‌هاي هنري و اجرايي تا اهميت اجتماعي و نمادين آن را بررسي كنيم. محمدرضا تفضلي، عضو شوراي هنري اركسترهاي بنياد رودكي، درباره روند شكل‌گيري و انتخاب قطعات برنامه به روزنامه «اعتماد» اين‌طور توضيح داد: «در ابتدا قرار بود اين اجرا بر پايه آثار دانشجويي بنا شود. سپس ايده استفاده از نسل‌هاي مختلف آهنگسازان ايراني مطرح شد و بعد، پيشنهاد اجراي آثار خانم فوزيه مجد در ميان اعضاي شورا شكل گرفت. در نهايت تصميم بر اين شد كه براي گراميداشت خانم مجد برنامه‌اي مستقل تدارك ديده شود و براي اين كنسرت، آثار آفتاب درويشي و گلفام خيام اجرا شوند. با توجه به فهرست آثار، تنها بخشي از رپرتوار اين كنسرت به آثار بانوان آهنگساز ايراني اختصاص داشت. اين موضوع پرسشي را درباره نسبت ميان شعار تمركز بر حضور زنان در موسيقي و ميزان سهم آنان در برنامه اجرايي مطرح مي‌كند؛ پرسشي كه از سوي بخشي از مخاطبان و اهالي موسيقي مورد اشاره قرار گرفته است. همچنين فراخوان رسمي براي انتخاب آثار آهنگسازان ايراني بود. در هيچ‌يك از مراحل اطلاع‌رساني و برنامه‌ريزي كنسرت، اعلام نشد كه اركستر سمفونيك تهران فرصت برابر و عمومي براي ارسال آثار از سوي آهنگسازان زن ايراني فراهم كرده باشد. در نتيجه، اين پرسش در ميان بخشي از جامعه موسيقي شكل گرفت كه در غياب فراخوان و فرآيند انتخاب عمومي، چگونه مي‌توان با اطمينان اظهار كرد كه در گوشه‌اي از اين سرزمين پهناور، زني آهنگساز وجود ندارد كه اثري درخور اجرا توسط اركستر سمفونيك تهران خلق كرده باشد؟»

در ادامه همين بحث، عليرضا متوسلي، آهنگساز و نوازنده فاگوت اركستر سمفونيك تهران هم درباره روند حرفه‌اي انتخاب آثار اين‌طور توضيح داد: «شكل حرفه‌اي انجام اين كار به اين صورت است كه از چند ماه قبل فراخوان داده مي‌شود (open call for scores) و سپس كميسيوني براي ارزيابي آثار ارسالي تشكيل مي‌شود. آنچه براي اين كنسرت اتفاق افتاد، شتاب‌زده و عجولانه برنامه‌ريزي شد.»

جاي خالي شفافيت و فرصت برابر

اما اين اظهارنظرها از سوي دست‌اندركاران و فعالان حوزه موسيقي و همچنين نبود فراخوان رسمي، بار ديگر توجه را به موضوع شفافيت در روند انتخاب رپرتوار جلب كرد. نبود ساز‌وكار مشخص براي انتخاب آثار، موضوع عدالت فرهنگي و فرصت برابر را زير سوال مي‌برد و باز هم آهنگسازان زن ايراني فرصت برابر ندارند. فراهم كردن امكان ارايه اثر و سنجش آن در سطح ملي، يكي از مهم‌ترين عوامل توسعه هنري است؛ مسيري كه بدون برنامه‌ريزي شفاف، هدفمند و بلندمدت دست‌يافتني نخواهد بود. يكي از مهم‌ترين محورهايي كه پس از برگزاري اين كنسرت در كانون توجه رسانه‌هاي داخلي و خارجي قرار گرفت، انتخاب رهبر مهمان برنامه بود. بسياري از رسانه‌ها پانيذ فريوسفي را «اولين زن رهبر در تاريخ اركستر سمفونيك تهران» معرفي كردند؛ اما يك بررسي ساده تاريخي نشان مي‌دهد كه اين گزاره دقيق نيست. بر اساس اسناد و روايت‌هاي موجود، «نازنين آقاخاني» نخستين زني است كه پس از انقلاب در مقابل اركستر سمفونيك تهران ايستاد و رهبري آن را برعهده گرفت. البته خود ايشان هم در صفحه اينستاگرام درباره اين رويداد مطلبي منتشر كرده و نوشته بود: «من اين شانس را داشتم كه اولين زني باشم كه پس از انقلاب، اركستر سمفونيك تهران (TSO) را رهبري مي‌كرد، آن هم در ماه هشتم بارداري با اولين فرزندم (!) . مايسترو لوريس چكناواريان پس از ديدن كارهايم، مرا به اركستر معرفي كرد.» او در ادامه در توضيحاتي مفصل به شرايط آن رويداد اشاره كرد: «ما يك كنسرت بسيار موفق و تاريخي داشتيم؛ در واقع سه كنسرت برنامه‌ريزي شده بود. برخي مي‌گويند ما فقط تمرين كرديم اين درست نيست. درست پس از اجراي ما، شايعه شد كه يك همكار (مرد) رهبري كنسرت را بر عهده داشته است. اين هم درست نيست.» آقاخاني در بخشي ديگر از اين روايت به محدوديت‌هاي رسانه‌اي آن دوره هم اشاره كرده بود: «ناگهان اجازه هيچ‌گونه پوشش رسانه‌اي به ما داده نشد - مقامات از وقوع شورش مي‌ترسيدند، زيرا قرار بود يك زن، يعني من، اركستر را رهبري كند- آن هم در حالي كه باردار بودم.» او همچنين از دشواري‌هاي آن برنامه هم نوشته بود: «من جنگيدم تا اركستر حداقل يك كنسرت به اصطلاح «زيرزميني» داشته باشد، زيرا آنها در آن گرماي استثنايي تابستان با تمام وجود تمرين كرده بودند. احساس كردم وظيفه من است كه حداقل با يك اجرا، به اين نوازندگان برجسته پاداش دهم و ما موفق شديم: تالار وحدت مملو از جمعيت بود! حتي مجبور شدند صندلي‌هاي اضافه بياورند! چه شب شگفت‌انگيزي، چه نوازندگان فوق‌العاده‌اي و چه مخاطبان درخشاني! فراموش‌نشدني...» آقاخاني در جمع‌بندي اين پيام بيان كرده بود: «از سال ۲۰۱۰، ديگر فرصتي براي شنيده‌شدن و روشن‌كردن مسائل پيدا نكردم. تا به امروز نمي‌دانم چرا مجبور شديم آن دو كنسرت ديگر را لغو كنيم. اما اتفاقات نامعقول در دهه‌هاي گذشته، به عنوان يك رهبر اركستر، آهنگساز و اجراكننده در سراسر جهان به‌طور مرتب براي من رخ داده است. بايد تاكيد كنم كه كل همكاري با اركستر سمفونيك تهران و كنسرت حاصل از آن، همچنان تا به امروز يكي از به‌يادماندني‌ترين نقاط عطف موسيقايي زندگي من است.» پيام نازنين آقاخاني به‌طور مفصل در بالا آمد تا روشن‌تر شود كه تاريخ حضور رهبران زن در اركستر سمفونيك تهران محدود به اجراي اخير نيست و ادعاي «نخستين‌بار» در برخي رسانه‌ها، دست‌كم از منظر تاريخي قابل بررسي و تصحيح است.

توجه به اعتبار و نقش پيشگامان

اما در گفت‌وگو با ماني جعفرزاده، عضو شوراي اركسترهاي بنياد رودكي، او ضمن تاييد اجراي نازنين آقاخاني در گذشته و ارزشمند دانستن حضور او، توضيح داد كه شب نخست آن اجرا خصوصي برگزار شده بود. جعفرزاده با بيان مثالي افزود: «در هر كنش اجتماعي، لحظه‌اي وجود دارد كه يك رويداد رسميت حقوقي و تاريخي پيدا مي‌كند. مانند موتورسواري زنان؛ ممكن است بسياري از زنان پيش‌تر موتورسواري كرده باشند، اما نخستين زني كه گواهينامه رسمي دريافت مي‌كند، به عنوان اولين زن موتور‌سوار ثبت مي‌شود.» او در ادامه تاكيد كرد كه در هر مطالبه و كنش اجتماعي، اعتبار و نقش پيشگامان همواره پابرجا و قابل احترام است و از اين جهت حضور نازنين آقاخاني هم در تاريخ اين جريان مهم و ارزشمند است. با اين حال، جعفرزاده توضيح داد: «از نگاه من و بنا بر معيار گفته شده، پانيذ فريوسفي به عنوان اولين زن رهبر اركستر سمفونيك شناخته مي‌شود؛ چرا كه اجراي او در قالب يك كنسرت رسمي و عمومي با اركستر سمفونيك تهران انجام شده و به عنوان يك رويداد رسمي هنري در كارنامه اركستر ثبت شده است.»

نگاهي به پروسه انتخاب

فريوسفي در گفت‌وگويي با ايرنا درباره روند انتخاب خود براي رهبري كنسرت «ديار سيمرغ» توضيح داده بود: «انتخاب من و همچنين انتخاب آهنگسازان زن ايراني كه آثارشان در اين اجرا گنجانده شده، توسط شوراي هنري اركسترهاي بنياد رودكي انجام شده است. اين موضوع برايم افتخار بزرگي است و از مديران بنياد و اعضاي شوراي هنري اركسترها بسيار سپاسگزارم كه به من اعتماد كردند.» در كنار تقديرها، انتقادهاي بسياري حول محور ديگري هم شكل گرفت و آن «اعتماد به همه استعدادها با فرصت برابر»، در اين ترديدي نيست كه دادن حق مسلم زنان آهنگساز و رهبر، يك مطالبه مهم است و گام برداشتن در پيشبرد اين هدف، امري ارزشمند و قابل تحسين؛ اما اين انتخاب‌ها زماني به نتيجه هنري مطلوب مي‌رسند كه با دقت، ارزيابي حرفه‌اي، شناخت دقيق از توانايي افراد و هماهنگي با ظرفيت و توقع اركستر سمفونيك انجام شوند. در غير اين صورت، ممكن است تبعات ترديد‌آميز و منفي در پي داشته باشد. از محمدرضا تفضلي، عضو شوراي اركسترهاي بنياد رودكي، درباره روند انتخاب پانيذ فريوسفي به عنوان رهبر مهمان كنسرت هم پرسيديم، او گفت: «اين انتخاب در قالب يك جلسه‌ پيچيده انجام شد كه در آن جمعي از نوازندگان اركستر و اعضاي شورا حضور داشتند. جلسه طولاني بود و طي آن موارد متعددي مورد بحث و بررسي قرار گرفت. در نهايت، پس از بررسي همه جوانب و تبادل نظرها، تصميم نهايي و راي به انتخاب پانيذ فريوسفي داده شد.» از همين منظر، برخي معتقدند كه مديريت هنري كنسرت مي‌توانست تصميمي متفاوت و هوشمندانه‌تر اتخاذ كند؛ در ميان اين نظرات و نگاه‌ها كه جالب‌تر به نظر آمد، اين بود كه شايد دعوت دوباره از نازنين آقاخاني حتي در حد يك دلجويي رسمي و هنري، تصميمي حرفه‌اي‌تر محسوب مي‌شد؛ به‌ويژه اينكه ايشان داراي تحصيلات آكادميك در رشته رهبري اركستر است و پيش‌تر هم تجربه موفق و تاريخي رهبري اركستر سمفونيك تهران را در كارنامه دارد. چنين گزينه‌اي مي‌توانست پيام روشني باشد مبني بر اينكه مساله حمايت از زنان در موسيقي تنها يك شعار رسانه‌اي نيست، بلكه بر پايه صلاحيت و فرصت‌هاي حرفه‌اي بنا شده است. در مجموع، هيچ‌يك از منتقدان و تحليلگران منكر آن نيستند كه گشايش فضاي فعاليت براي بانوان در موسيقي اتفاقي مثبت و نتيجه سال‌ها مطالبه‌گري فعالان مدني و هنرمندان زن است. نصير حيدريان، رهبر دايم اركستر سمفونيك تهران در گفت‌وگويي با خبرگزاري ايرنا تاكيد كرده بود كه نقش زنان در موسيقي ايران نه‌تنها انكارشدني نيست، بلكه به‌طور چشمگيري پررنگ و تاريخي است. او با اشاره به تركيب اركستر بيان كرده بود: «يكي از خوشبختي‌هايم در ايران همين است كه زنان هميشه نقش فعالي در عرصه‌هاي مختلف داشته‌اند. در اركستر سمفونيك تهران بيش از نيمي از نوازندگان را زنان تشكيل مي‌دهند و همين‌طور در اركستر ملي نيز چنين است. با وجود همه‌ محدوديت‌ها و مشكلات در چهار و نيم دهه‌ اخير، حضور پررنگ زنان در بخش‌هاي مختلف اركستر حتي در سازهاي بادي كه معمولا مردانه تلقي مي‌شوند، نشان‌دهنده‌ ظرفيت واقعي آنان است.» حيدريان يادآور شده بود: «به‌ عنوان نمونه، اكنون در اركستر سمفونيك تهران، نوازندگان اصلي ساز هورن، دو دختر جوان ايراني هستند. در تاريخ موسيقي ايران نيز زنان شاخصي همچون گلنوش خالقي حضور داشتند. خانم خالقي آهنگساز و رهبر برجسته‌اي بود، اما برخي زنان نيز رهبران مقتدري در عرصه‌ موسيقي كر بودند؛ هرچند مجال ايستادن در برابر اركستر سمفونيك يا اُپرا براي آنان فراهم نشد.» او همچنين در توصيف نگاه خود به آينده نقش زنان در موسيقي گفته است: «در اروپا هم چند دهه است كه زنان جايگاه خود را در اركسترها پيدا كرده‌اند و ما در ايران ۴۵ سال است كه شاهد نوازندگي مستمر زنان در اركسترهاي رسمي هستيم.»

زنان از ابتدا اعضاي رسمي در تركيب اركستر بودند

اما لوريس هويان، رهبر اركستر و كر و بنيانگذار اركستر دانشجويي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و دانشكده صدا و سيما در گفت‌وگو با «اعتماد» درباره موضوع حضور زنان در موسيقي كلاسيك ايران توضيح مي‌دهد كه اين مساله از موضوعات مغفولي است كه كمتر درباره آن به‌‌صورت تاريخي و تحليلي سخن گفته شده است. او يادآور شد كه از زمان تاسيس اركستر بلديه به همت غلامرضا مين‌باشيان كه بعدها در دوران پرويز محمود به اركستر سمفونيك تهران تغيير نام داد، زنان از همان ابتدا به عنوان اعضاي رسمي و ثابت در تركيب اركستر حضور داشته‌اند. نكته‌اي كه با در نظر گرفتن روند تاريخي در اركسترهاي بزرگ جهان، اهميت دوچندان پيدا مي‌كند. او تاكيد كرد: «نخستين نوازنده زن در اركستر فيلارمونيك نيويورك، هشتاد سال پس از تاسيس اركستر (۱۸۴۲ ميلادي)، يعني در سال ۱۹۲۲ براي نوازندگي هارپ جذب شد؛ اركستر فيلادلفيا در سال ۱۹۳۰ و اركستر كليولند در ۱۹۳۱ و اركستر فيلارمونيك برلين پس از گذشت يك قرن از تاسيس، نخستين نوازنده زن را براي نواختن ويولن استخدام كردند. همچنين اركستر فيلارمونيك وين، ۱۵۵ سال پس از تاسيس براي نخستين‌بار نوازنده‌اي زن را به كار گرفت. اين در حالي است كه در اركستر بلديه تهران از بدو تاسيس در سال ۱۹۳۳، زنان نوازنده ويولن در تركيب اصلي اركستر حضور داشته‌اند؛ نكته‌اي كه نشان مي‌دهد موسيقي ايران، برخلاف تصور رايج، در برخي حوزه‌ها حتي پيش‌تر از نمونه‌هاي غربي عمل كرده است.»

هويان تاكيد كرد: «موضوع حضور زنان در عرصه رهبري اركستر و اجراي آثار آهنگسازان زن ايراني همچنان با پرسش‌هاي مهمي در حوزه حرفه‌اي موسيقي همراه است؛ پرسش‌هايي كه هويان مطرح كرد از اين قرار بود: «معيارها و ساز وكار انتخاب رهبر اركستر، تكنواز و آهنگسازان چيست؟ آيا اين انتخاب‌ها با انتشار فراخوان عمومي و برابر انجام شده يا بر اساس معيارهايي غيرشفاف و وابسته به روابط بوده است؟ آيا شوراي اركسترها به عنوان نهاد تصميم‌گيرنده، شناختي جامع و بي‌طرفانه از جريان موسيقي ايران دارد تا بتواند انتخاب‌هاي قابل دفاع انجام دهد؟ و مهم‌تر اينكه حضور زنان در اين عرصه‌ها استمرار خواهد داشت يا به پروژه‌هايي مقطعي و نمادين محدود مي‌شود؟»

هويان در ادامه با اشاره به تجربه شخصي خود در ارمنستان عنوان كرد: «هر سال در روز جهاني زن (۸ مارس)، يك رهبر زن براي رهبري اركستر فيلارمونيك ارمنستان دعوت مي‌شد؛ اما تنها در همين روز فرصت ايستادن روي سكوي رهبري را داشت و در ساير روزهاي سال چوب رهبري‌اش بي‌استفاده مي‌ماند. از اين رو به او لقب «رهبر اركستر هشتم مارس» داده بودند.» هويان اين مثال را براي هشدار نسبت به خطر تبديل حمايت از زنان هنرمند به پروژه‌اي نمايشي و نمادين بيان مي‌كند.

او درباره كاستي‌هاي اطلاع‌رساني و جزييات فني اجراي اخير هم گفت: «در پوستر و بروشور كنسرت ذكر نشده بود كه دو اثر ايراني و قطعات سيبليوس براي اركستر زهي نوشته شده‌اند. همچنين اثر سيبليوس متعلق به مجموعه «شش امپرومپتو اپوس ۵» است و آهنگساز تنها شماره‌هاي ۵ و ۶ را خود براي اركستر زهي تنظيم كرده؛ با اين حال، بروشور تنها عبارت «اپوس ۵» را ذكر كرده بود، در حالي كه تنظيم اركستر زهي با شماره‌گذاري «۵A» ثبت شده است.» او با بيان اينكه بي‌دقتي در بروشورها پيش از اين هم اتفاق افتاده، يادآور شد: «در بروشور كنسرت پيشين نيز پس از نام دو آهنگساز علامت «...» درج شده بود؛ نشانه‌اي كه معمولا معناي «و ديگران» مي‌دهد، در حالي كه «ديگراني» وجود نداشت و اين علامت عملا نقشي تزييني پيدا كرده بود.»

هويان همچنين «نامگذاري‌هاي بي‌سابقه و غيرحرفه‌اي براي هر اجرا» را بدعتي تازه و نادرست توصيف كرد و افزود: « اگر قرار باشد مجموعه‌اي چون تئاتر مارينسكي با سه سالن، سه اركستر و بيش از ۱۵۰ اجرا در سال براي هر برنامه عنواني مجزا انتخاب كند، به‌زودي با بحران نامگذاري مواجه خواهد شد؛ چه رسد به آنكه بنياد رودكي چنين رويه‌اي را در آغاز راه در پيش گرفته است.» در پايان، هويان يادآور شد: «هنر سه رسالت بنيادين دارد: اطلاع‌رساني، سرگرمي و آموزش؛ اما به نظر مي‌رسد بنياد رودكي در سال‌هاي اخير تنها به جنبه سرگرم‌سازي مخاطب دل بسته و دو وظيفه مهم ديگر را به حاشيه رانده است.»

معيار شايستگي و نمايش چيزي جز واقعيت؟

مساله‌اي كه اكنون در تحليل‌هاي مختلف برجسته شده، نه اصل گشايش فضا براي حضور بانوان، بلكه نحوه اجرايي شدن آن و ضرورت پايبندي به شاخص‌هاي حرفه‌اي است. بسياري از منتقدان تاكيد دارند كه اگر هدف، ارتقاي جايگاه زنان در موسيقي باشد، اين مسير تنها زماني نتيجه‌بخش است كه معيارهاي انتخاب بر پايه فرصت برابر براي همه زنان، شايستگي و تخصص شكل گيرد. در همين رابطه، عليرضا متوسلي، آهنگساز و نوازنده فاگوت اركستر سمفونيك تهران رويكرد اخير را از زاويه‌اي ديگري هم ارزيابي كرد. او به روزنامه اعتماد گفت: «اصرار بر اينكه حتما اين‌بار زنان انتخاب شوند، خودش نوعي نگاه جنسيتي است. زماني‌كه به جاي ارزيابي شاخص‌هاي حرفه‌اي، صرفا جنسيت ملاك قرار بگيرد، چه براي انتخاب زنان و چه مردان، از معيارهاي مهم انتخاب فاصله مي‌گيريم. اينكه بخواهيم با يك اجرا نشان بدهيم كه به زنان اهميت مي‌دهيم، در حالي كه هنوز كوچك‌ترين امكانات براي فعاليت زنان فراهم نشده، با واقعيت فاصله دارد. براي مثال هنوز حضور بانوان روي صحنه در بسياري از شهرهاي كشور ممنوع است. بنابراين اين سوال پيش مي‌آيد كه چرا بايد نمايشي از داشتن چيزي ارايه كنيم، در حالي كه در بستر واقعي نداريم.»

سياستگذاري حرفه‌اي و پايدار

در جمع‌بندي بايد گفت كه حمايت حقيقي از زنان در حوزه موسيقي، نه با انتخاب‌هاي دقيقه ‌نودي و نه با كنسرت‌هاي نمايشي، به دست نمي‌آيد، بلكه با سياستگذاري حرفه‌اي و پايدار شكل مي‌گيرد، از جمله: فراهم‌كردن فرصت‌هاي آموزشي، سفارش آثار، برگزاري فراخوان‌هاي شفاف، دعوت از رهبران و آهنگسازان بر اساس شايستگي و تضمين فرصت برابر براي ارايه آثار. تنها در چنين شرايطي است كه مي‌توان انتظار داشت حضور زنان در موسيقي نه يك اتفاق نمادين، بلكه بخشي طبيعي و حرفه‌اي از چرخه هنر كشور باشد. بستر فعاليت حرفه‌اي بايد براي تمام هنرمندان چه زنان و چه مردان به شكلي برابر و بدون اعمال گزينش‌هاي مبتني بر جنسيت فراهم شود تا تنها معيار تصميم‌گيري، كيفيت، شايستگي و توانايي هنري باشد. در چنين چشم‌اندازي، موفقيت فردي هنرمندان نه به عنوان «زن بودن» يا «مرد بودن»، بلكه به عنوان موسيقيداني شايسته و حرفه‌اي تعريف خواهد شد و اين همان مسيري است كه مي‌تواند اعتبار هنري اركستر سمفونيك تهران را ارتقا بخشد.

در جمع‌بندي بايد گفت كه حمايت حقيقي از زنان در حوزه موسيقي، نه با انتخاب‌هاي دقيقه ‌نودي و نه با كنسرت‌هاي نمايشي، به دست نمي‌آيد، بلكه با سياستگذاري حرفه‌اي و پايدار شكل مي‌گيرد، از جمله: فراهم‌كردن فرصت‌هاي آموزشي، سفارش آثار، برگزاري فراخوان‌هاي شفاف، دعوت از رهبران و آهنگسازان بر اساس شايستگي و تضمين فرصت برابر براي ارايه آثار. تنها در چنين شرايطي است كه مي‌توان انتظار داشت حضور زنان در موسيقي نه يك اتفاق نمادين، بلكه بخشي طبيعي و حرفه‌اي از چرخه هنر كشور باشد. بستر فعاليت حرفه‌اي بايد براي تمام هنرمندان چه زنان و چه مردان به شكلي برابر و بدون اعمال گزينش‌هاي مبتني بر جنسيت فراهم شود تا تنها معيار تصميم‌گيري، كيفيت، شايستگي و توانايي هنري باشد. در چنين چشم‌اندازي، موفقيت فردي هنرمندان نه به عنوان «زن بودن» يا «مرد بودن»، بلكه به عنوان موسيقيداني شايسته و حرفه‌اي تعريف خواهد شد و اين همان مسيري است كه مي‌تواند اعتبار هنري اركستر سمفونيك تهران را ارتقا بخشد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون