• 1404 سه‌شنبه 18 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6210 -
  • 1404 سه‌شنبه 18 آذر

علي فلاح از جهان نقاشي‌هاي خود و نمايشگاه «پيله خويشتن» به «اعتماد» مي‌گويد

انتخاب تجربه‌هاي زيسته، چالشِ تمام‌وقت هنرمند‌

هنر، محصول رنج و تنهايي است و موفقيت هيچ هنرمندي يك‌شبه به دست نمي‌آيد

صبا موسوي

علي فلاح، طراح و نقاش و مدرس نقاشي اهل نيشابور است. او -چنان‌كه خودش مي‌گويد- با يك اتفاق ساده، به دنياي نقاشي و هنر وارد شد و در اين مسير توانايي بالاي خود در ساختار، قدرت قلم، تركيب‌بندي و ايده را به‌ خوبي نشان داد. او معتقد است كه با تلاش و پشتكار مي‌توان به نتيجه رسيد و موفقيت در هنر يك شبه اتفاق نمي‌افتد. به تازگي نمايشگاهي از آثار فلاح به نام «پيله خويشتن» در گالري سيحون برپا شد. او در اين نمايشگاه به نقش سرنوشت و اعتقادها در زمينگير كردن فرد پرداخته است. اگر بخواهيم به يك ويژگي كلي جهان هنري او اشاره كنيم، مي‌توان از فضاي سوررئال (فرا واقعي) آثارش سخن به ميان آورد. در گفت‌وگويي كه مي‌خوانيد، فلاح از روند فعاليت خود و مسيري كه در راه هنر از نيشابور به تهران پيموده، مي‌گويد. همچنين از وضعيت گالري‌دارها، اقتصاد و بازار هنر و...

    باتوجه به تغيير رشته دانشگاهي و ورود به رشته هنر، به نظر مي‌رسد علاقه‌مندي شما به نقاشي مسير تحصيلات‌تان را هم تغيير داد. اين‌طور نيست؟

علاقه من به نقاشي برخلاف خيلي از دوستان هنرمندم كه از همان كودكي به علاقه خود پي مي‌بردند، نسبتا ديرتر شكل گرفت. تا اواخر دبيرستان و ورود به دانشگاه متوجه آن نشدم و تصور مشخصي از هنر، به خصوص رشته نقاشي نداشتم.

با يك اتفاق ساده، متوجه علاقه‌ام شدم. ماجرا از جايي شروع شد كه يكي از دوستانم نامه‌اي به من نشان داد كه برادرش براي معشوقه‌اش نوشته بود. در انتهاي نامه پرتره‌اي از يك زن با خودكار سياه اجرا شده بود. به شيوه آن دوران كه در دفتر خاطراتمان تصاويري مثل چهره يك زن، يك شمع و پروانه و يك قلب كه معمولا يك تير به آن خورده بود را مي‌كشيديم. البته دفتر خاطرات نبود، بيشتر شبيه مصيبت‌نامه، معمولا پُر از شكست‌ها و نداشته‌ها و ناكامي‌ها بود. خلاصه اين تصوير ساده براي من نقطه عطفي شد كه فهميدم چقدر زياد به نقاشي علاقه دارم. علاقه‌اي كه مرا در مسيري انداخت كه تا امروز هم ادامه دارد.

     پس حاصل يك تصوير با خودكار سياه شما را از رياضي محض به دانشگاه هنر كشاند؟

بله. در دانشگاه رشته رياضي محض مي‌خواندم و استخدام فولاد خراسان شدم. شغلي خشن و سخت كه با علاقه‌ام در تضاد بود. شيفتگي‌ام به نقاشي بيشتر مي‌شد. رياضي را ول كردم و كنكور هنر دادم و تا مقطع ارشد ادامه تحصيل دادم و تا به امروز نقاشي، بخش جدايي ناپذير زندگي‌ام شده است.

     از آن دوره تا امروز راه زيادي را پيموديد تا رسيديد به نمايشگاه اخيرتان در گالري سيحون با عنوان «پيله خويشتن». ايده تا اجراي نقاشي‌هاي نمايشگاه چگونه شكل گرفت؟ روند ادامه‌دار آثار پيشين شما بود يا نگاهي جديد در خلق داشتيد؟

مجموعه به نمايش درآمده در گالري سيحون، مربوط به دو سال آخر كاري‌ام است. طبعا هيچ اثر هنري در خلأ شكل نمي‌گيرد و از هيچ، به وجود نمي‌آيد. نقاشي‌ها، روندي پيوسته و رو به جلو كه تحت تاثير زيست فردي و نگاه به پيرامون، شكل گرفته است. البته با تغيير تجربه‌ها، حس و حال آدم هم در خلق تغيير مي‌كند، اما ردپاي گذشته در آثار بعدي مي‌ماند. تلاشم در تجربه مسيري متفاوت و بيان بصري تازه بود. ايده پيله خويشتن روزي شكل گرفت كه با يك رديف درخت صنوبر بريده شده مواجه شدم، تنه يكي از آنها كماني شكل و سالم مانده بود. بعدتر از اين فرم در اين مجموعه استفاده كردم. ابتدا به اين داستان حس ترحم داشتم، اما بعد، چيزي در ذهنم شكل گرفت. در واقع سرنوشت درخت‌ها تلخ بوده، چون نتوانسته بودند، خاكي كه در آن جوانه زده‌اند را ترك كنند و از اين جهت آسيب ديده‌اند. شبيه روايت خودم بود، عقايد، افكار و الگوهايي كه خودم را زمينگير كرده است. در نهايت آن درخت قوسي شكل در كنار فيگورها و عناصر تجربه‌هاي قبلي‌ام، در اين مجموعه نقش گرفت.

    و يك دنياي سوررئاليستي شكل گرفت.

به عنوان يك هنرمند فيگوراتيو، فيگورها نسبت به مجموعه‌هاي قبلي‌ام خيلي متفاوت نيست. فضا در اين مجموعه ساده‌تر شده، به خصوص در زمينه اثر، به سوي انتزاع حركت كرده‌ام. اجراي فيگورهايم راحت‌تر شده و از لحاظ كميت، چاپ در لباس‌ها بيشتر شده است.

     اين مجموعه تفاوت آشكاري با آثار قبلي شما به خصوص در رنگ دارد، اين دگرگوني چگونه اتفاق افتاده است؟

مجموعه قبلي من حدود ۵۰۰ پرتره، با زغال و پاستل اجرا شده بود، در اين مجموعه هم ردپاي اين دو متريال در فيگورها مشهود است. از باب تكنيكي شبيه دوره‌هاي پيشين كار كرده‌ام، اما از آكرليك و رنگ روغن نيز در اين آثار استفاده كرده‌ام. مهم‌ترين اتفاق، استفاده از رنگ‌هاي شارپ و تخت در كارها است. دليلش شايد، فارغ شدنم از محيط صنعتي، خشن و بي‌روح كاري‌ام بوده، در آثار قبلي‌ام ردپاي فضاي خاكستري و صنعتي، ديده مي‌شود. شايد جدا شدن از استرس محيط كار و آرامش روحي در من سبب ايجاد رنگ‌هاي شارپ در نقاشي‌ها شده است.

     و ما با رنگ غالب صورتي مواجه شده‌ايم؟

در اين مجموعه صورتي را از يك رنگ خاكي كه به‌شدت شارپ شده، گرفته‌ام. منظورم اين است كه خاك را در تقابل با درخت استفاده كرده‌ام. در كل بايد بگويم كه خودم را يك نقاش چند بعدي مي‌دانم. يعني اين‌گونه نيست كه بخواهم روي يك مسير ثابت حركت كنم. حس برايم خيلي مهم است و در طول روز تغيير حس‌ها، روي خلق آثارم، تاثير مي‌گذارد. خيلي وقت‌ها به نقاشي‌اي كه قبلا كشيده‌ا‌م، نگاه مي‌كنم، مي‌بينم كه چقدر ذهنيت و حسم نسبت به زمان اجرا متفاوت شده است. عقيده دارم كه نمي‌توان براي نقاشي، شرحي داد كه قطعيت داشته باشد. گاهي به آثار قبلي‌ام نگاه مي‌كنم و حتي دليلي براي خلقش پيدا نمي‌كنم. تنها مي‌توان گفت؛ حسي مربوط به آن دوره بوده است.

     به عنوان هنرمندي كه ساكن نيشابور هستيد، براي رسيدن به گالري‌هاي مهمي چون سيحون طي اين سال‌ها چه مسيري را طي كرديد؟

هيچ موفقيتي حتي نسبي، يك‌شبه ايجاد نمي‌شود. بيشتر مردم، نقاشي و مبحث فعاليت هنري را، وقت‌گذراني و تفريح مي‌دانند، اما هنر محصول درد و رنج و تنهايي هنرمند است. راه سخت و طاقت‌فرسا، مسير طولاني و نامشخص، فرآيند يادگيري، توليد اثر و مجموعه، سخت و زمان‌بر و درنهايت عرضه آثار هم خان و غول آخر است. با تمام اين مشكلات، حتي ممكن است هيچ اتفاق خاصي هم براي هنرمند نيفتد. همان‌طور كه خيلي‌ها خوب كار كردند، اما در فقر و گمنامي فراموش شدند. از سال ۱۳۸۲ خورشيدي كه نقاشي را شروع كردم، همچنان تا به امروز، خودم را در معرض اين چالش‌ها ديده و مي‌بينم.

     مشكلات شما در اين رفت ‌و آمد و رسيدن به اين نقطه چه‌ها بوده است؟

با وجود رقابت زياد و ساختار موجود، كه بيشتر همكاري‌ها نيز به شكل رابطه‌اي است و همچنين تمركز گالري‌هاي خوب در پايتخت، ورود به اين ساختار، براي هنرمندي كه ساكن تهران نيست، به مراتب دشوارتر است. در بحث فروش اثر هم، آن‌قدر كه شهرت يك هنرمند نقش دارد، توانايي فردي و تكنيك، آن اهميت را ندارد، بنابراين براي من كه ساكن تهران نيستم، تلاش و زحمت بيشتري لازم است تا بتوانم اين خلأها را پُر كنم.

     وضعيت هنر و دنياي نقاشي در شهر نيشابور چگونه است؟

نيشابور با وجود نام‌هايي چون خيام و عطار، مزين شده، حتي اگر نخواهيم هم اين نام‌ها تاثير خود را بر اجتماع مي‌گذارند و حتي جايگاه ويژه ادبي و هنري در كشور دارند. شهر در زمينه وجود فضاهاي هنري، گالري‌ها، مراكز آموزشي آكادميك و خصوصي، مخصوصا در رشته نقاشي، ظرفيت خوبي دارد. امكاناتش قابل قبول و هنرمندان شناخته شده‌اي از اين شهر ساكن تهران يا مقيم نيشابور، آثارشان در محافل هنري مورد توجه است.

     در برپايي نمايشگاه آخرتان در تهران، چالشي با گالري‌دار و اساسا مشكلي در اجراي نمايشگاه داشتيد؟

من عضو گروه هنري «مژده آرت» هستم و مژده حسني به عنوان كيوريتور و مديري هنري، با من همكاري مي‌كند، بنابراين از اين باب، در نمايشگاه آخرم، چالش خاصي با گالري نداشتم و هماهنگي و امور نمايشگاهم برعهده او بود.

     زياد شنيده‌ام كه هنرمندان جوان‌تر از استثمار گالري‌دارها حرف مي‌زنند، نظر شما در اين خصوص چيست؟

اين موضوعي صفر و صد يا سياه و سفيد نيست. باتوجه به اينكه در صنعت هنر، استاندارد خاصي براي قيمت‌گذاري آثار وجود ندارد، از طرفي هنرمنداني هستند كه مي‌خواهند زودتر نتيجه بگيرند، شناخته شوند و هزينه‌اش را هم مي‌دهند. در اين راه گالري‌دارهايي از طريق تشويق و تحميل هنرمند براي خلق آثار خوش فروش كه در تضاد با سليقه و نگاه هنرمند است و نيز با بستن كميسيون‌هاي خارج از عرف، دست به استثمار هنرمند مي‌زنند. اما از 

آن سو، گالري‌دارهاي بسياري هم پايبند به اصول گالري‌داري حرفه‌اي هستند. آنچه در درازمدت مهم خواهد بود، همكاري مناسب براي هر دو طرف براي يك مشاركت بُرد بُرد است.

     باتوجه به شرايط اقتصادي، بازار فروش براي شما چگونه است؟ آيا مي‌توانيد از نقاشي امرار معاش كنيد يا مجبوريد كار ديگري بكنيد؟

چون شغل من نامرتبط است، به نظرم، كفايت اظهارنظر در اين خصوص را ندارم، اما اگر واقعا مجبور بودم، اموراتم را از فروش نقاشي بگذرانم، قطعا كار سختي بود و به مشكل برمي‌خوردم، آن‌هم در اين شرايط سخت اقتصادي كه همه به خوبي آن را درك مي‌كنيم. به جرات مي‌گويم كه درآمد حاصل از راه فروش اثر، هزينه‌هاي روزمره هنرمند را تامين نمي‌كند و تنها ميل و ذات خود هنر و آفرينش اثر، باعث ادامه دادن هنرمند در اين مسير مي‌شود.

     گراني متريال مصرفي بر خلق اثر چقدر تاثير دارد؟

طبيعي است كه متريال نامناسب، كيفيت اجراي كار را پايين مي‌آورد، متريال خوب در ماندگاري اثر، نقش مهمي دارد. بسياري از هنرمندان فشارهاي مالي را تحمل مي‌كنند تا متريالي باكيفيت تهيه كنند، البته اين روزها در بازار هم موجود نيست و به سختي گير مي‌آيد. شرايط سخت اقتصادي، باعث شده تا بسياري از هنرمندان به متريال جايگزين روي بياورند، البته بايد بحث خلاقيت را از اين موضوع جدا كرد. خيلي وقت‌ها، كمبودها باعث ايجاد خلاقيت‌هاي خاص مي‌شود.

     به عنوان يك هنرمند، چالش‌هاي شما به عنوان يك نقاش در زيست هنرمندانه چيست؟

از دو زاويه مي‌توان به اين موضوع نگاه كرد؛ يكي عدم درك و شناخت روحيه هنرمند توسط اطرافيان، كه با گذر زمان، هنرمند ياد مي‌گيرد كه چگونه به محرك‌هاي بيروني پاسخ بدهد. زاويه دوم «تجربه‌اندوزي زيستي» هنرمند است كه باعث اتفاقات خوب هنري براي او مي‌شود. هنرمند با تجربه كردن از ركود دور مي‌شود. بزرگ‌ترين چالش من «ترديد» در انتخاب اين تجربه‌ها براي خلق اثر هنري است.

     بسيار از شما سپاسگزارم.

در پايان اين‌ گفت‌وگو دوست دارم به علاقه‌مندان به نقاشي بگويم كه موفقيت در اين راه، زمان مي‌برد. به تمرين و تلاش زيادي نياز دارد. پس نااميد نشوند. ميان‌بُري وجود ندارد و به ياد داشته باشند كه احتمال افتادن اتفاق‌هاي خوب، در تمرين و تكرار زياد، هميشه بيشتر خواهد بود.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون