• 1404 شنبه 29 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6219 -
  • 1404 شنبه 29 آذر

كرافورد با ميراثي جاودان خداحافظي كرد

پايان خوش كسب و كار درد

علي ولي اللهي| حل‌كننده برجسته مسائل در رينگ، «رقابت» را به انتخاب خودش ترك مي‌كند؛ با كارنامه‌اي بي‌نقص در پنج وزن مختلف.
به گزارش «اعتماد» و به نقل از گاردين، ترنس «باد» كرافورد هميشه طوري مبارزه كرده كه انگار نمي‌خواهد هيچ جايي براي بحث باقي بگذارد. نه فقط براي پيروزي، بلكه براي پيروزي آنقدر بي‌نقص كه هرگونه مخالفت در همان برخورد اول فروبپاشد. به همين دليل، اعلام بازنشستگي او در روز سه‌شنبه بيشتر شبيه خاموش ‌شدن ناگهاني نبود، بلكه مانند بستن يك پرونده بود: مرتب، قاطع و با امضاي خودش. سه ماه پس از آنكه با بالا رفتن از دو وزن، در لاس‌وگاس سائول «كانلو» آلوارز را كاملا از پيش رو برداشت و قهرمان بلامنازع سوپرميدل‌وزن شد، كرافورد مي‌گويد «به انتخاب خودش» كنار مي‌رود. در بي‌رحم‌ترين ورزش دنيا، اين از يك كارنامه بي‌نقص هم نادرتر است.
بوكس طوري ساخته شده كه تو را در خودش نگه دارد. با وسوسه يك دستمزد ديگر، يك كمربند ديگر، يك فرصت ديگر براي تسويه‌حسابي كه فقط به اين دليل وجود دارد كه برگزاركنندگان، رسانه‌ها يا افكار عمومي اصرار دارند بايد وجود داشته باشد. اين كسب‌وكارِ درد هرگز با پايان‌هاي خوش سازگار نبوده است. زبان رايجش خشونت‌آميز است يا غم‌انگيز يا آغشته به سازش: ناك‌اوتي كه نمي‌بيني در راه است، رأيي مشكوك يا نسخه‌اي تحليل‌رفته از خودت كه براي هميشه با كيفيت بالا ثبت مي‌شود.
كرافورد ۳۸ ساله، با ۴۲ مبارزه حرفه‌اي بدون شكست و ۳۱ پيروزي با ناك‌اوت، بدون چنين علامت ستاره‌اي صحنه را ترك مي‌كند. نه نمايش‌هاي صرفا بقا در سال‌هاي پاياني. نه نشانه‌اي از فرسايش. او در حالي مي‌رود كه هنوز به ‌وضوح بهترين مبارز جهان است - تنها نائويا اينوئه و الكساندر اوسيك در اين بحث مطرحند - تازه از بزرگ‌ترين پيروزي دوران حرفه‌اي‌اش برگشته و با وجود اينكه فرصت‌ها هنوز با شدت در مي‌زنند.
قهرمانان زيادي بوده‌اند كه روي كاغذ در اوج خداحافظي كرده‌اند. اما تعداد بسيار كمي در عمل چنين كاري كرده‌اند، آن هم درست زماني كه قدرت درآمدزايي‌شان در بالاترين حد بوده است. و تقريبا هيچ‌كس اين گونه نرفته است: به عنوان بهترين مبارز زنده، بي‌رقيب در پنج وزن، بدون حتي يك مبارزه كه تماشاگران را در راندهاي پاياني به جلو خم كند و با خود بپرسند آيا بالاخره آن لحظه فرا رسيده است يا نه؟ بدون اينكه حتي يك‌ بار داوري در طول دوران حرفه‌اي‌اش به سود حريف رأي داده باشد. نه جين توني، نه راكي مارچيانو، نه لنوكس لوئيس، نه جو كالزاگه، نه فلويد مي‌ودر جونيور و نه آندره وارد. در مورد كرافورد، سوال هرگز اين نبود كه مبارزه چه زماني به نفع او مي‌چرخد؛ فقط اين بود كه چه زماني.
براي روايت درست داستان او، بايد از اوماها شروع كرد، چون اوماها هرگز از قاب بيرون نمي‌رود. بچه‌اي از خيابان ۳۳ شمالي، جايي كه گزينه‌ها خيلي زود محدود مي‌شوند و باشگاه بوكس به نوعي معماري اخلاقي تبديل مي‌شود. خيلي قبل از آنكه بوكس براي كرافورد نان و زندگي فراهم كند، به او ساختار داد: چانه پايين، دست‌ها بالا، آرنج‌ها جمع. به قولت عمل كن. او حالت مبارزه‌اش را از راست‌دست به چپ‌دست عوض مي‌كرد، فقط براي اينكه ببيند چه حسي دارد.
وقتي در يك دعواي مدرسه دست راستش شكست، باز هم تمرين را رها نكرد و با دست چپ تمرين مي‌كرد تا طبيعي شود. هرگز مركز ثقل زندگي‌اش را به سواحل امريكا منتقل نكرد و خودش را به عنوان يك «برند» از نو نساخت. حتي وقتي پول سرازير شد، اوماها خانه‌اش ماند؛ جايي كه برايش جنگيد، به آن بازگشت و پيرامونش ساخت، حتي در آن معدود مواقعي كه اين شهر چندان هم دوستش نداشت.
لحظه‌اي هم هست كه تا وقتي يادت نيايد براي بدني واقعي در ماشيني واقعي اتفاق افتاده، شبيه افسانه به نظر مي‌رسد: بازي تاس در سال ۲۰۰۸، پول‌ها شمرده شده بودند، شليك گلوله از شيشه عقب و عبور گلوله از نزديكي گوشش. كرافورد خودش رانندگي كرد و به بيمارستان رفت، بهبود يافت و مسيرش را ادامه داد. در داستان يك مبارز ديگر، اين اتفاق معنايي عميق‌تر پيدا مي‌كرد. در داستان او، فقط پيش‌درآمدي است براي كاري كه در پيش داشت.
همين كار بود كه او را به قابل‌اعتمادترين حل‌كننده مساله در بوكس تبديل كرد. كرافورد حريفانش را فورا درهم نمي‌كوبيد؛ آنها را با حوصله و روش‌مند، چه از حالت راست‌دست و چه چپ‌دست، ويران مي‌كرد. در راندهاي ابتدايي اطلاعات جمع‌آوري مي‌كرد، واكنش‌ها را مي‌سنجيد، عادت‌ها را فهرست مي‌كرد و بعد هندسه مبارزه را تغيير مي‌داد. زاويه‌ها عوض مي‌شدند. فاصله از بين مي‌رفت. مبارزاتي كه ابتدا رقابتي به نظر مي‌رسيدند، سازمان‌يافته مي‌شدند و سپس اجتناب‌ناپذير. حريفان فقط نمي‌باختند؛ كم‌كم متوجه مي‌شدند كه فضا اطراف‌شان دوباره چيده شده است.
كمربندها به عنوان اثبات اين ايده از راه رسيدند. ابتدا در وزن سبك. سپس ۱۴۰ پوند، جايي كه او اولين قهرمان بلامنازع دوران چهار كمربندي شد. بعد در ولترويت، جايي كه مبارزه سال‌ها انتظار با ارول اسپنس جونيور نه با درام، بلكه با تخريب كامل به پايان رسيد. و بعد بالاتر و بالاتر تا اينكه پيروزي سپتامبر مقابل كانلو بحث‌ها را متحول كرد و او را از يك استعداد نسل‌ساز به قلمرو اسطوره‌هاي جاودانِ تغيير وزن - مانند هري گرب، هنري آرمسترانگ، روبرتو دوران و ماني پاكيائو -  وارد كرد.
در پايان، رزومه‌اش مثل يك گاوصندوق بسته شد. تنها ششمين بوكسور مرد تاريخ كه در پنج وزن مختلف قهرمان جهان شده است؛ در كنار توماس هيرنز، شوگر ري لئونارد، اسكار دلاهويا، مي‌ودر و پاكيائو. تنها سومين نفري كه در چهار وزن قهرماني خطي (لاينال) كسب كرده، در كنار مي‌ودر و پاكيائو. و تنها دومين مردي كه پس از آرمسترانگ در سال ۱۹۳۸، در سه وزن مختلف قهرمان بلامنازع شده است.
اين دستاوردها زماني تضمين ‌كننده شهرت عمومي بودند. كرافورد آنها را در دوراني به دست آورد كه با پول‌هاي سرازير شده، بن‌بست‌هاي تبليغاتي و اين انتظار كه عظمت بايد با نمايش‌هاي پرزرق‌ و برق همراه باشد، تحت فشار قرار گرفت. او از اين سناريو سر باز زد. به منطق قديمي اعتماد كرد: به بردن ادامه بده و بالاخره دنيا مجبور مي‌شود تو را بپذيرد. حالا پذيرفته است. و او با اين حال مي‌رود.
شايد همين راديكال‌ترين بخش ماجرا باشد. بسياري از قهرمانان بزرگ كنار مي‌روند چون ديگر نمي‌خواهند براي حرفه‌شان رنج بكشند. كرافورد شبيه كسي نيست كه از فرسايش فرار مي‌كند. او شبيه مردي است كه كارش را تمام كرده است. بدون نشانه‌اي از افت، بدون رقيبي كه فشار بياورد، بدون حسِ پرسشي بي‌پاسخ.
با اين حال تناقضي هم وجود دارد. همان انضباطي كه به كرافورد اجازه مي‌دهد اينقدر تميز كنار برود، باعث مي‌شود درِ پشت سرش كمي نيمه‌باز به نظر برسد. او نگفت كه ديگر مبارزه نخواهد كرد. گفت كه از «رقابت» فاصله مي‌گيرد. آن را پيروزي در «نوعي ديگر از نبرد» توصيف كرد. اين بيشتر شبيه محافظت از آرامش شخصي است تا خداحافظي.
اگر هرگز بازنگردد، ميراثش محفوظ است و اختيارش در دستان خودش باقي مي‌ماند. هر دوره‌اي تعداد اندكي مبارز دارد كه هم‌عصران‌شان - سرسختانه و براي هميشه - اصرار دارند هيچ‌ كس نمي‌توانست آنها را شكست بدهد. ترنس كرافورد حالا يكي از آنهاست. خودِ اين بحث نوعي جاودانگي است. و اگر هم بازگردد، نه به اين دليل كه بوكس آن را مطالبه كرده، بلكه چون جايي در ذهنش مساله‌اي تازه شكل گرفته و او تصميم گرفته همچنان مي‌خواهد آن را حل كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون