• 1404 چهارشنبه 3 دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6223 -
  • 1404 چهارشنبه 3 دي

درباره سريال پلوريبس (Pluribus) ساخته‌ وينس گيليگان، 2025

زيستن كنار ويروس خوشبختي

محمد يراقي

سريال «پلوريبس» در نقطه‌اي مي‌ايستد كه تلويزيون سرگرم‌كننده با پرسش درباره وضعيت انسان امروزي تلاقي پيدا مي‌كند. اثر در قالب داستاني علمي-‌تخيلي و پسا‌آخرالزماني آغاز مي‌شود. جهاني را نشان مي‌دهد كه در آن ويروسي بيگانه بيشتر انسان‌ها را در يك ذهن جمعي آرام و دلسوز جذب كرده است. خشونت آشكار كاهش يافته و سطحي از هماهنگي عاطفي برقرار شده است. در برابر اين وضعيت، گروه اندكي مصون مانده‌اند. يكي از آنها كارول استوركاست. او نويسنده‌اي ميانسال با خلقي تند و ذهني بدبين است و محور ديدگاه روايت قرار مي‌گيرد.
در اين چيدمان، ذهن جمعي تنها پس‌زمينه نيست. سازوكار اصلي جهان داستان است و معناي خوشبختي را از سطح احساس فردي به سطح قاعده‌اي ساختاري منتقل مي‌كند. شادي در اين جهان يك انتخاب ساده نيست. تبديل به هنجاري فراگير مي‌شود كه از همه انتظار مي‌رود خود را با آن همسو كنند. هر كس كه از اين همسويي فاصله بگيرد به مساله تبديل مي‌شود. كارول، به دليل مصونيت و نيز به دليل سرشت شخصي، بيرون اين نظم مي‌ايستد. تنش اصلي روايت از همين بيرون‌ماندگي شكل مي‌گيرد.
كارول از نظر موقعيت روايي تنها شخصيتي نيست كه با جهان اطراف ناسازگار است. او كسي است كه احساس منفي و خشم در او پيامدي فاجعه‌بار براي كل شبكه دارد. هر بار كه كنترل خود را از دست مي‌دهد ذهن جمعي دچار اختلال مي‌شود و كشته‌شدن گسترده رخ مي‌دهد. اين رابطه ميان وضعيت رواني يك فرد و سرنوشت جمع، اغراق‌آميز است، اما كاركرد تحليلي روشن دارد. اثر پيوند ميان عاطفه فردي و نظم اجتماعي را به سطحي قابل رويت مي‌آورد. مخاطب به كمك اين اغراق مي‌تواند فشار پنهان بر عواطف «نامطلوب» را مشاهده كند.
وجه مهم ديگر شخصيت كارول جايگاه او به عنوان زن ميانسال است. او در شرايطي تصوير مي‌شود كه بسياري از نقش‌هاي تثبيت‌ شده اجتماعي از او انتظار سازگاري، كنترل احساسات و همراهي دارند. در برابر اين انتظار، صورت و بدن او دايما نشانه فرسودگي و نارضايتي است. او حاضر نيست خشم و نااميدي خود را به سرعت با زبان اميد و انگيزه جايگزين كند. اين مقاومت در سطح داستان به نيروهاي ويرانگر نيز پيوند مي‌خورد. هزينه‌اي كه جهان داستان براي اين مقاومت مي‌پردازد، بسيار سنگين است. همين امر پرسش دشواري را مطرح مي‌كند. تا چه حد مي‌توان دفاع از اصالت احساسات فردي را در كنار آسيب‌هاي جمعي فهم كرد. سريال پاسخي روشن عرضه نمي‌كند و همين تعليق، بُعد تحليلي آن را تقويت مي‌كند.
جهان ذهن جمعي را مي‌توان بازنمايي گرايش‌هاي معاصر به همسان‌سازي دانست. شبكه‌اي كه در آن افراد به يك جريان واحد اطلاعات و احساس متصل مي‌شوند و تصميم‌ها در سطحي بالاتر از تجربه تك‌تك اعضا شكل مي‌گيرد. در چنين جهاني اختلاف نظر و تنش، كاركردي مزاحم پيدا مي‌كند. روند كلي آن است كه هر چه سريع‌تر مقاومت‌ها شناسايي و جذب يا حذف شوند. در اين بستر، امتناع كارول از پيوستن به شبكه تنها يك انتخاب شخصي نيست. نشانه وجود نقطه‌اي از كنترل دروني است كه نمي‌خواهد به صورت كامل به بيرون منتقل شود. سريال اين نقطه را محل اصلي تعارض مي‌سازد.
ساختار روايي اثر با اين جهان و اين تعارض هماهنگ است. فصل نخست با سه قسمت آغاز مي‌شود، اما در همين محدوده ضرب‌آهنگ وقايع تند نيست. پيشروي داستان بر پايه سلسله‌اي از تنش‌هاي دروني و برخوردهاي كوچك بنا مي‌شود. بسياري از صحنه‌ها به گفت‌وگوهاي محدود، سكوت‌هاي طولاني و حركت‌هاي اندك شخصيت‌ها اختصاص دارد. در نگاه نخست اين ريتم مي‌تواند كند به نظر برسد. اگر روايت بر محور جست‌وجوي حادثه‌هاي بزرگ سنجيده شود چنين برداشتي دور از ذهن نيست. با اين حال، هنگامي كه واحد تحليل از «آنچه اتفاق مي‌افتد» به «شيوه‌اي كه كارول جهان را تجربه مي‌كند» تغيير كند، ريتم متفاوت معنا پيدا مي‌كند. سكوت‌ها، تكرارهاي روزمره و فاصله‌هاي طولاني ميان رويدادها، شكل زندگي فردي هستند كه در مركز يك نظم هماهنگ اما بيگانه قرار گرفته است. سبك بصري سريال نيز همين تناقض را تقويت مي‌كند. محيط زندگي كارول با دقت فراوان ساخته شده است. خانه، كوچه بن‌بست، آسمان و بيابان پيرامون، تصوير محيطي آرام و سامانمند ارايه مي‌كنند. رنگ‌ها شفافند و قاب‌ها منظم. اين نظم بصري با آشفتگي دروني شخصيت اصلي در تضاد قرار دارد. دوربين اغلب در فاصله‌اي مي‌ايستد كه بزرگي فضا و كوچكي فرد را به چشم مي‌آورد. اين انتخاب، حس تناسب نداشتن فرد با محيط را منتقل مي‌كند، بدون آنكه نياز به توضيح لفظي باشد. در سطحي ديگر، استفاده از شوخي‌هاي تصويري و لحظه‌هاي طنز، نه براي تخفيف مساله، بلكه براي نشان دادن همزيستي امر خنده‌آور و ناگوار عمل مي‌كند.
نكته قابل توجه در «پلوريبس» نوع طرح مساله خوشبختي است. سريال خوشبختي را امري ثابت و شخصي فرض نمي‌كند. آن را محصول تنظيم‌هاي سياسي و فني نيز مي‌داند. ذهن جمعي با شعار همدلي و رفاه عمومي شكل گرفته است. مردم جهان در ظاهر وضعي بهتر يافته‌اند. جنگ جهاني و فروپاشي گسترده جاي خود را به هماهنگي داده است. در عين حال، هر كس كه نتواند خود را با اين سطح از هماهنگي وفق دهد زير فشار قرار مي‌گيرد. در اينجا خوشبختي به واحد سنجش وفاداري تبديل مي‌شود. كسي كه شاد نيست، نه تنها ناراضي، بلكه مختل‌كننده نظم تلقي مي‌شود. كارول نمونه برجسته اين وضعيت است. او همزمان حامل خطري واقعي براي ديگران و حامل يادآوري اين نكته است كه شايد نظم موجود چيزي را حذف كرده كه بدون آن نمي‌توان از انسان بودن سخن گفت.
از منظر ارتباط اثر با زمانه ساخت خود، مي‌توان به دو محور توجه كرد. نخست تجربه جهان پس از همه‌گيري بيماري سراسري است. در آن تجربه، دوره‌اي از انزوا، ترس و فاصله‌گذاري بر زندگي بسياري تحميل شد و سپس تلاش گسترده‌اي براي بازگشت به وضعيت عادي صورت گرفت. «پلوريبس» اين گذار را با شكل دادن به جهاني كه ظاهرا بحران را پشت سر گذاشته بازتاب مي‌دهد، در حالي كه در لايه زيرين هنوز آثار آن بحران در تنهايي و بي‌اعتمادي شخصيت اصلي باقي مانده است. محور دوم گسترش سامانه‌هاي هوشمند و شبكه‌هاي داده است كه در آن تنظيم احساس، رفتار و انتخاب افراد بر اساس الگوهاي جمعي انجام مي‌شود. ذهن جمعي سريال را مي‌توان نماينده چنين ساختاري ديد، هر چند اثر به شكل مستقيم به فناوري مشخص اشاره نمي‌كند. در مجموع، «پلوريبس» امكاني فراهم مي‌كند تا درباره نسبت فرد با جمع، عاطفه با نظم و خوشبختي با اجبار فكر شود. اثر در سطح روايت از الگوهاي ساده فاصله مي‌گيرد، زيرا نه مصون‌ماندگان را به عنوان قهرماناني بي‌خطر نشان مي‌دهد و نه ادغام‌شدگان در ذهن جمعي را صرفا ابزار يك نيروي شرير تصوير مي‌كند. مساله اصلي جاي ديگري است. ساختاري شكل گرفته كه در آن كاهش خشونت آشكار، همزمان با حذف اشكال ناخوشايند احساس و مخالفت پيش رفته است. كارول در مركز اين وضعيت قرار گرفته است و هر واكنش او حد تعادل ميان اين دو قطب را جابه‌جا مي‌كند. تماشاي سريال فرصتي فراهم مي‌آورد تا مخاطب اين حركت را دنبال كند و نسبت خود را با اين پرسش بسنجد كه تا چه اندازه آماده است براي حفظ هماهنگي عمومي از حقوق عاطفي و فكري فردي چشم بپوشد.


«پلوريبس» امكاني فراهم مي‌كند تا درباره نسبت فرد با جمع، عاطفه با نظم و خوشبختي با اجبار فكر شود. اثر در سطح روايت از الگوهاي ساده فاصله مي‌گيرد، زيرا نه مصون‌ماندگان را به عنوان قهرماناني بي‌خطر نشان مي‌دهد و نه ادغام‌شدگان در ذهن جمعي را صرفا ابزار يك نيروي شرير تصوير مي‌كند. مساله اصلي جاي ديگري است. ساختاري شكل گرفته كه در آن كاهش خشونت آشكار، همزمان با حذف اشكال ناخوشايند احساس و مخالفت پيش رفته است. كارول در مركز اين وضعيت قرار گرفته است و هر واكنش او حد تعادل ميان اين دو قطب را جابه‌جا مي‌كند. تماشاي سريال فرصتي فراهم مي‌آورد تا مخاطب اين حركت را دنبال كند و نسبت خود را با اين پرسش بسنجد كه تا چه اندازه آماده است براي حفظ هماهنگي عمومي از حقوق عاطفي و فكري فردي چشم بپوشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون