ضرورت بازانديشي در شيوه معرفي مفاخر تاريخي به نسل جوان
ماهرخ ابراهيمپور
همايشي با حضور استادان تاريخ در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران برگزار شد كه هدف آن بررسي زندگي، انديشه و كارنامه علمي استاد باستاني پاريزي و معرفي دوباره او به نسل امروز بود؛ نسلي كه به نظر ميرسد آشنايي كمتري با اين چهره برجسته تاريخنگاري ايران دارد. در پايان اين همايش، از كتاب «اطلس اصطنبولي (معلمان من)» نيز همزمان با برگزاري همايش بينالمللي «شهرنامهنويسي در تاريخ ايران» رونمايي شد؛ اتفاقي كه ميتوانست به جذابيت و اهميت اين رويداد بيفزايد.
با اين حال، آنچه بيش از همه جلب توجه ميكرد، استقبال نه چندان پرشور دانشجويان از اين همايش بود. اين موضوع در حالي رخ داد كه يكي از اهداف اصلي برگزاري چنين نشستهايي، ايجاد ارتباط ميان نسل جديد و مفاخر علمي و فرهنگي كشور است. به نظر ميرسد شيوه برگزاري همايش كه عمدتا مبتني بر سخنرانيهاي طولاني و رسمي بود، نتوانست با ذائقه و انتظارات دانشجويان امروز ارتباط موثري برقرار كند. برنامهاي كه از ابتدا تا انتها به سخنرانيهاي پياپي اختصاص دارد، كمتر ميتواند براي نسلي كه به تعامل، گفتوگو و مشاركت فعال علاقهمند است، جذاب باشد. هرچند تعدادي از دانشجويان در كنار استادان كارهاي جنبي همايش را بر عهده داشتند، اما حتي حضور آنها هم نتوانسته بود دانشجويان گريزپاي تاريخ، ادبيات و علوم سياسي را به اين محفل طولاني بكشاند.
نكته قابل تأمل ديگر، تركيب سخنرانان همايش بود. اغلب سخنرانان از چهرههاي شناخته شده و باسابقه حوزه تاريخ بودند و استادان جوان سهم اندكي در اين برنامه داشتند. علاوه بر اين، دانشجويان نهتنها در طراحي برنامه نقشي نداشتند، بلكه حتي به عنوان سخنران يا ارائه دهنده ديدگاههاي خود نيز در همايش حضور نيافتند. اين در حالي است كه مشاركت دادن نسل جوان ميتوانست به پويايي فضا و ايجاد حس تعلق در ميان آنان كمك كند.
در اين ميان، بخشي از سخنان ژاله آموزگار، استاد برجسته و فرهيخته، معنا و اهميت دوچنداني مييافت. او با توصيف باستاني پاريزي به عنوان شخصيتي كمنظير، مورخي چيرهدست و انساني با طبعي لطيف و شاعرانه، بر اين نكته تأكيد كرد كه جامعه علمي ايران به «باستانيپاريزيهاي» بيشتري نياز دارد. خطاب او به جوانان، كه آنان را اميد آينده اين سرزمين دانست، در واقع دعوتي صريح براي پر كردن جاي خالي بزرگان بود.
هر چند نبايد از اين نكته هم غفلت كرد كه برخلاف عنوان بينالمللي كه اغلب همايشهاي ايراني يدك ميكشند، در اين همايش چند چهره دانشگاهي خارجي نيز سخنراني كردند و اين عنوان تزييني و دهن پركن نبود. با اين همه، نوع برگزاري همايش با اين پيام در تضاد قرار داشت. همايشي كه بخش جذاب آن يعني اجراي شهرام ناظري در انتهاي برنامه قرار داشت، زماني كه اغلب دانشجويان خسته از روزي طولاني در حال سرك كشيدن به سالن بودند كه كي تمام ميشود. با اين شيوه چگونه ميتوان از نسل جوان انتظار داشت كه راه بزرگان را ادامه بدهد، اما در عمل فضايي سنتي، يك سويه و كمتعامل براي آنان فراهم كرد؟ در روزگاري كه يكي از دغدغههاي اصلي دانشگاهيان و انديشمندان، پيوند دادن نسل جديد با ميراث فرهنگي و علمي ايران است، بازنگري در شيوههاي برگزاري همايشها و نشستها ضرورتي انكارناپذير است. تنها با تغيير قالبها، ايجاد جذابيت، و ميدان دادن به جوانان ميتوان اين ارتباط را زنده و ماندگار نگه داشت.