• 1404 دوشنبه 8 دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6227 -
  • 1404 دوشنبه 8 دي

از دویدن كه حرف مي‌زنيم از چه حرف مي‌زنيم؟

نگاهي به سبك زندگي دونده‌هاي شهري و آنچه شهر به ارمغان مي‌آورد

فاطمه كريم‌خان 

ساعت شش صبح يك روز يكشنبه كاري در تهران اغلب مردمي كه در دو طرف مسير شرق به غرب در صندلي ماشين‌هايشان فرو رفته‌اند، قيافه‌هايي عبوس و گرفته دارند و به خواب ناكافي ديشب و گرفتاري‌هاي غيرقابل حل امروز فكر مي‌كنند. كمركش اتوبان محل توقف آنها نيست مگر به جبر ترافيك و درختان پارك پرديسان هم حواس آنها را از واقعيت روزي كه در پيش دارند، منحرف نمي‌كنند. در ميان آنها البته گروه ديگري هم هستند كه همين جا وسط اتوبان به مقصد رسيده‌اند. كساني كه خودشان را پياده و سواره به پارك پرديسان رسانده‌اند. شش صبح براي پيك‌نيك اينجا جمع نشده‌اند. يك كار بسيار جدي‌تر در پيش است.  سرنشين‌هاي ماشين‌هايي كه در پاركينگ پرديسان توقف مي‌كنند و مردمي كه پياده از پل‌هاي عابر پياده به اينجا مي‌رسند هم قبل از ورود يك رويه مشترك را دنبال مي‌كنند. عوض كردن كفش‌ها، سبك كردن لباس‌ها و به دست گرفتن بطري آب. بعد از عبور از مانع كوتاه انتهاي پاركينگ رد مناسكي كه در پيش است قابل رويت مي‌شود. 

پارك پرديسان در قلب تهران تنها يكي از ميزبانان اين مناسك است، پارك جنگلي چيتگر و درياچه چيتگر در غرب شهر، پارك طالقاني در شرق، پارك ولايت در جنوب و باشگاه انقلاب در شمال اصلي‌ترين محل‌هاي تجمع دوندگان تهران هستند. البته پيست‌هاي دو به اين مكان‌ها محدود نيست. برخي پارك‌ها به مرور به اين ليست اضافه و از آن كم شده‌اند. پارك نهج‌البلاغه كه قبلا محبوبيتي داشت با بروز چند سرقت خشن محبوبيتش را از دست داد و پارك‌هاي كوچك محلي هنوز براي تمرين‌هاي كساني كه تازه مي‌خواهند توان خودشان را در يك برنامه منظم جديد آزمون كنند، انتخاب خوبي است. 
هر چند دوندگاني كه در اين مسيرهاي متنوع تمرين مي‌كنند شبيه هم نيستند، اما به مرور و با همراه شدن با آنها مي‌توان تصوير كلي از اينكه در اين پيست‌هاي آسفالت علامت‌گذاري شده با رنگ‌هاي رو به محو شدن دقيقا چه خبر است، به دست آورد. برخي دوندگان صبح خيلي زود به پارك‌ها مي‌آيند‌ و كساني هستند كه ديرتر مي‌رسند، برخي تك نفري تمرين مي‌كنند و كساني هستند كه دو نفره و برخي گروهي و با مربي تمرين و برخي بدون حضور يك نظم‌دهنده مشخص از اين دسته به آن دسته حركت مي‌كنند. آنها كه به صورت ثابت در پارك‌هاي خودشان تمرين مي‌كنند و آنها كه گذري هستند با هم متفاوتند، آنها كه تازه‌وارد هستند با كهنه‌كاران فرق دارند،‌ آنها كه دويدن تنها تمرينشان است و آنها كه بعدا از دويدن سراغ تمرين ديگري مي‌روند گروه‌هاي متفاوتي هستند. اين تقسيم‌بندي‌ها را مي‌توان حالا حالا‌ها ادامه داد.  جمعيت دوندگان البته تنها به گروه‌هايي كه صبح يا شب در اين مكان‌هاي شناخته شده تمرين مي‌كنند، محدود نيست. در واقع بسياري از دوندگان اصلا خودشان را به اين يا آن محل خاص محدود نمي‌كنند. گروهي از دوندگان به‌رغم تغيير شيب مسيرها در يك شهر كوهپايه‌اي مانند تهران همچنان ترجيح مي‌دهند به جاي پارك و پيست در خيابان بدوند و بين خانه و محل كار، بين محل كار و باشگاه يا پاتوق‌هاي ديگر روي دو پا و در حال جست و خيز جابه‌جا ‌شوند. آنها را هم بايد به فهرست طولاني گروه‌هاي دونده در تهران اضافه كرد.  دلايل دويدن اين گروه‌هاي مختلف هم با هم متفاوت است. صبح يكشنبه در پرديسان محل مشاهده برخي از اين دلايل متعدد است. جمعيتي به اندازه يك راهپيمايي كوچك كه برخي يكديگر را مي‌شناسند و برخي غريبه هستند با كشيدن پاها وارد مسير آسفالت علامت‌گذاري شده‌اي مي‌شوند كه قرار است تا آنجا كه مي‌توانند و با هر شدتي در آن بدوند. 
«رضا» يكي از دوندگاني است كه مرتب در مسير پرديسان تمرين مي‌كند. او حالا بعد از بيش از بيست سال دويدن آنقدر سرشناس شده است كه برخي از كساني كه در زمين پرديسان تازه‌وارد هستند را تمرين مي‌دهد. خودش در مورد دويدن مي‌گويد: «آدم‌ها دلايل متعددي براي دويدن دارند. خيلي‌ها نگران سلامتي‌شان هستند،‌ خيلي‌ها فقط مي‌خواهند ورزش يا وزن كم كنند يا خودشان را به چالش بكشند. من هم وقتي شروع كردم دلايل خودم را داشتم و بعدا كه در دويدن بهتر شدم به نوعي معتاد آن شدم. كم‌كم كه مردم هم از دويدن بيشتر استقبال كردند تقاضا براي اينكه كسي آنها را راهنمايي كند كه چطور دويدن را شروع كنند چه كارهايي قبل و بعد از تمرين انجام بدهند هم بيشتر شد و بعضي از كساني كه مي‌خواستند بدوند دنبال مربي گشتند. من هم اين‌طوري مربيگري را شروع كردم. البته من تخصص تربيت‌ بدني ندارم، اما همان چيزهايي كه خودم ياد گرفته بودم را به ديگران هم ياد مي‌دهم. هم به آنها و هم به خودم كمك مي‌كند.»  «عادل»، يك مربي ديگر كه تيمي از دوندگان را در پارك پرديسان هدايت مي‌كند، مي‌گويد: «باشگاه رفتن براي خيلي از مردم خسته‌كننده و گران است. محيط بسته آن هم خيلي‌ها را اذيت مي‌كند. به خصوص وقت‌هايي كه پيك بيماري است يا در دوران كرونا فشار اينكه مردم بيرون از فضاهاي بسته تمرين كنند، بيشتر بود. از طرفي بعضي از آدم‌ها در مقطعي از زندگيشان به اين درك مي‌رسند كه بايد از سلامتي خود مراقبت كنند، بايد تلاش كنند قدرت بدني خودشان را حفظ كنند،‌ وزن كم كنند يا با بيماري‌هاي مزمني مثل ديابت يا مشكلات سلامتي ديگر سر و كله بزنند. براي آنها دويدن به عنوان يك گزينه مطرح مي‌شود. خيلي‌ها واقعا هيچ انگيزه‌اي غير از سلامتي و تناسب اندام ندارند و دويدن جدا در اين موضوعات به مردم كمك مي‌كند. علاوه بر اين واقعيت اينكه زمين خدا پهن و پاي آدم در اختيار خودش است. در حالي كه بسياري از ورزش‌ها به هزينه و تجهيزات و اين چيزها نياز دارد. براي دويدن همين كه پا داشته باشيد، كافي است و همين موضوع باعث مي‌شود خيلي‌ها ترغيب شوند دويدن را وارد برنامه روزانه يا هفتگي زندگيشان كنند.» 
در دسترس بودن دويدن باعث مي‌شود آدم‌هايي از طبقات اقتصادي متفاوت در مقاطع مختلفي از زندگي آن را امتحان كنند. «بنيامين» كه قبلا در پارك ولايت تمرين مي‌كرده و حالا صبح‌هاي هفته در پرديسان و آخر هفته‌ها در بوستان ولايت مي‌دود، مي‌گويد: «مدتي در نوجواني درگير مصرف بودم، وقتي توانستم كنار بگذارم، تصميم گرفتم زندگي سالمي داشته باشم. از اينكه در باشگاه لاي آدم‌هاي باشگاه باشم خوشم نمي‌آمد براي همين شروع كردم به دويدن و حالا ديگر براي خودم دونده‌اي به حساب مي‌آيم. براي من اين خوبي را داشت كه ارزان است و هميشه و همه جا مي‌شود دويد. همين باعث شد كه هيچ ‌وقت دويدن را رها نكنم. حالا هم شكر خدا براي خودم تيم دارم و يكسري آدم ديگر را تمرين مي‌دهم.» 
غير از ارزان بودن دويدن، اقلا در شروع تمرين‌ها،  دويدن برنامه‌اي است كه كساني كه از باشگاه نااميد شده‌اند را هم به خودش جلب مي‌كند. «غنچه» نمونه‌اي از اين گروه افراد است. دختر جواني با اضافه وزن مشخص كه مي‌گويد در ده ماه در باشگاه تنها دو كيلو وزن كم كرده و بعد تصميم گرفته است دويدن را امتحان كند: «من هجده كيلو اضافه وزن دارم. باشگاه و رژيم و خيلي چيزهاي ديگر را امتحان كردم و نتيجه نگرفتم. بعد تصميم گرفتم دويدن را امتحان كنم. قسمت سختش اين است كه بسياري از كساني كه مي‌دوند اندام متناسبي دارند و كساني كه اندام خوبي ندارند فقط راه مي‌روند. بنابراين تعداد كساني كه با اضافه وزن مي‌دوند، كم است و خيلي جلب ‌توجه مي‌كند، اما قسمت خوبش اين است كه دونده‌ها، ورزشكاران و ديگران خيلي به همديگر و به من انرژي مثبتي مي‌دهند. فرق بين دويدن و باشگاه رفتن اين است كه در باشگاه آدم‌ها زيادي آشنا و زيادي درگير همديگر هستند، اما وقتي مي‌دويد نهايتا از كنار هر كسي براي چند ثانيه عبور مي‌كنيد و در حالي كه فكر مي‌كنيد همديگر را مي‌شناسيد در واقع فرصتي براي اينكه بخواهيد حرف بزنيد و سر از كار همديگر در بياوريد، وجود ندارد كه اين باعث مي‌شود آدمي مثل من در تجربه دويدن احساس امنيت بيشتري داشته باشد.» 
معلوم است كه دغدغه‌هاي سلامتي دونده‌ها تنها محدود به تلاش براي كاهش وزن نيست. «محدثه» زني در آستانه پنجاه سالگي كه ده سال پيش با سرطان سينه درگير بوده است و از آن زمان پنج شب در هفته در پرديسان مي‌دود، مي‌گويد: «ممكن است كليشه‌اي به نظر برسد، اما من واقعا بعد از سرطان زندگي دوباره را با دويدن پيدا كردم. بعد از اينكه از بستر بيماري بلند شدم با خودم عهد كردم كه از تمام لحظه‌هاي باقيمانده‌ام استفاده كنم و يكي از اولين كارهايم اين بود كه شروع به كوهنوردي كردم ولي هوا در كوهپايه‌ها به قدري آلوده است كه خيلي وقت‌ها رفتن به كوه بيشتر از اينكه براي آدم مفيد باشد، مي‌تواند مضر باشد به همين دليل تصميم گرفتم يك فعاليت نزديك‌تر به خودم انتخاب كنم. اول با پياده‌روي شروع كردم و بعد كم‌كم سرعتم را بيشتر كردم و ديدم كه واقعا به يك دونده تبديل شده‌ام. دويدن واقعا زندگي من را نجات داده است. در دويدن نه تنها هدف‌هاي تازه، بلكه دوستان تازه هم پيدا كرده‌ام.» 
طبيعتا دويدن هم مانند هر فعاليت ديگري در زندگي مدرن جلوه‌اي از رقابت و فرصتي براي مصرف عرضه مي‌كند كه باعث مي‌شود گفت‌وگو‌ها در مورد آن بي‌پايان و جذابيتش در يك موج قابل پيش‌بيني هميشگي باشد. بخشي از تمرين‌هاي دويدن البته رقابت و مسابقه‌اي بي‌پايان با خود است، تلاش براي بهبود ركوردها و هر روز بيشتر از روز قبل ادامه دادن، تحمل كردن درد ناشي از كوفتگي و گرفتگي عضلات يا نفس تنگي‌ها و كاهش توان بدني كه بعد از تمرين‌هاي سنگين معمول است، بخشي از اين رقابت با خود و بخش ديگري از آن قرار گرفتن در يك جمع و رقابت با آن جمع است. غير از حاشيه‌هاي اطراف خريد كفش و لباس و شركت در ماراتن‌هاي داخلي و خارجي، دويدن فرصتي براي هويت‌يابي از طريق استمرار در تمرين و شكستن ركوردها و قرار گرفتن در رقابت‌هاي گروهي است. علاوه بر همه اينها آن‌طور كه نغمه مي‌گويد:‌ دويدن فرصتي براي معاشرت و دوست‌يابي هم هست. برنامه‌هاي دويدن چه در صبح چه در غروب براي گروه بزرگي از دوندگان و حاضران در تمرين به «كافه‌نشيني» ختم مي‌شود. در مجتمع‌هايي مثل باشگاه انقلاب به همان كافه‌هاي مجتمع و در جاهاي ديگر مثل درياچه چيتگر يا پرديسان به نشستن در كنار كافه‌هاي سيار يا كافه‌نشيني در كافه‌هاي پاتوق ورزشكاران. جاهايي كه نوشيدني‌هاي پروتئين و وعده‌هاي غذايي رژيمي بيشتر از بستني و شكلات خواهان دارد. 
يكي از جاهايي كه ورزشكاران پارك پرديسان معمولا تمرين خود را آنجا تمام مي‌كنند، كافه... است. در يك صبح معمولي فضاي داخلي و خارجي كافه از هفت صبح تا حوالي ظهر و از غروب تا ساعت‌هاي آخر شب در اختيار ورزشكاراني است كه دور ميزهاي اشتراكي مي‌نشينند و اهداف تمرين، ركوردها،‌ خريدهاي جديد، برنامه‌هاي مسابقه‌هاي آتي و غيبت‌هاي معمول گروه‌هاي بزرگ را با هم رد و بدل مي‌كنند. اين فضاها همچنين جايي براي معاشرت و دوست‌يابي هستند. «محمدرضا» دونده جواني كه به‌رغم سرماي هوا با شلوارك ورزشي و پيرهن ركابي تمرين كرده و بعد از آن به كافه... آمده است، مي‌گويد: «براي من خود تمرين و كافه‌نشيني بعد از آن فرصتي براي پيدا كردن آدم‌هاي هم دغدغه است. كساني كه بتوانم با آنها حرفي براي گفتن داشته باشم و شايد در ادامه بتوانم از ميان آنها دوستاني هم براي خودم پيدا كنم. من خيلي‌ها را مي‌شناسم كه در همين تمرين‌هاي فضاي باز اتفاقي به هم برخورد كرده‌اند يك مدتي با همديگر تمرين و معاشرت كرده‌اند بعد از مدتي با هم دوست شده‌اند، با هم به سفر و ماراتن رفته‌اند و آخرش هم رابطه مستحكمي را شكل داده‌اند. واقعيت اين است كه در اين روزها پيدا كردن كساني كه شبيه شما باشند و اهداف مشتركي با شما داشته باشند، كار بسيار سختي است. به خصوص كه اپليكيشن‌هاي دوست‌يابي و محيط‌هايي كه مي‌شود در آنها آدم‌هاي جديد پيدا كرد در ايران بسيار محدود است يا اصلا وجود ندارد. براي همين است كه من از تمرين‌هاي گروهي و همين‌طور اين كافه‌نشيني‌هاي بعد از تمرين لذت مي‌برم. اينجا با كساني آشنا مي‌شوم كه حداقل در يكي، دو هدف زندگيشان با من مشترك هستند و مي‌توانيم از اين پايه مشترك براي شكل دادن يك دوستي قابل احترام استفاده كنيم.» 
شايد شبكه‌هاي اجتماعي براي دوست‌يابي در ايران فعال نباشد، اما برنامه‌هاي شبكه‌اي متعددي هم وجود دارد كه دوندگان را نه تنها در رقابت با هم، بلكه در تماس با يكديگر قرار مي‌دهند. برنامه‌هاي سلامتي گوشي‌هاي تلفن همراه معمولا به شما مي‌گويند كه از ميان افرادي كه در ليست تلفنتان داريد هر كدامشان در روز و ماه و سال چند قدم راه رفته‌اند و شما در رقابت با آنها در چه جايگاهي قرار داريد. برنامه‌هاي محبوب ديگري مانند استراوا هم هستند كه نه تنها ورزشكاراني كه مسير تمرين آنها به جي‌پي‌اس نياز دارد را همراهي مي‌كنند، بلكه به آنها اجازه مي‌دهند پست‌هاي شبكه‌هاي اجتماعي آماده كنند و آن را با دوستانشان به اشتراك بگذارند و در مورد ركوردهاي خودشان صحبت كنند. اين فضاهاي اشتراكي و همين‌طور زمينه‌هاي متعدد و متنوعي كه براي رقابت ايجاد مي‌كنند،‌ از ضبط ريتم و ركورد شخصي گرفته تا مقايسه كاربران با گذشته خودشان و همين‌طور با كاربران ديگر يك زمينه دايمي براي رقابت با خود و ديگران ارايه مي‌دهد كه دويدن را به جاي تجربه‌اي نفسگير به تجربه‌اي لذت‌بخش تبديل مي‌كند و همچنين فضايي ايجاد مي‌كند كه آدم‌هاي هم‌دغدغه و علاقه‌مند به ورزش‌هاي مشترك با يكديگر در تماس قرار بگيرند، برنامه تمرين مشترك بگذارند و با هم وقت بگذرانند. 
همه اينها در كنار همديگر بخشي از يكي از گونه‌هاي بسيار متنوع سبك زندگي مدرن هستند كه البته نه تازه است و نه محدود به تهران. دويدن چه روي چرخ‌هاي خانگي كه به چرخ زندان يا تردميل مشهور است و چه در فضاي آزاد شهري و غيرشهري طي دهه‌هاي گذشته چنان محبوب شده است كه حالا مي‌توان به سادگي از يك «خرده فرهنگ دويدن» در سراسر جهان حرف زد و با وجود اينكه عده‌اي به ‌شدت تلاش مي‌كنند اطراف ايران را با هر چيزي كه به دستشان مي‌رسد، ديوار بكشند و آن را از باقي دنيا جدا كنند، واقعيت اين است كه دويدن به عنوان يك خرده فرهنگ سال‌هاست كه جاي خودش را در فضاهاي شهري ايران هم باز كرده است. 
حتي اگر سن خودتان به يادآوري آغاز اين فصل در تاريخ اجتماعي ايران قد ندهد، خاطره‌نگاري‌هايي مانند «نهنگ عنبر» وجود دارند كه اواخر دهه هفتاد را به عنوان طلوع يك سبك زندگي جديد و مرتبط با ورزش در مكان‌هاي عمومي و دغدغه‌هاي سلامتي علامت‌گذاري مي‌كنند.
از زماني كه مردم با مانتوهاي اپل‌دار تا روي قوزك پا و گرمكن و شلوارهاي ورزشي يك رنگ با آرم تيم‌هاي ملي در پارك‌ها مي‌دويدند حالا بيش از دو دهه گذشته است، اما تغييرات تازه حالا وقتي كه نيمه ماراتن‌هايي مانند ماراتن كيش به ابزاري براي كينه‌توزي سياسي تبديل مي‌شوند كم‌كم به چشم مي‌آيند. ديگر خبري از آن لباس‌هاي رودربايستي‌دار و اصرار بر تمرين گروهي براي جا انداختن نياز به حضور در بيرون از خانه نيست. حتي فدراسيون‌هايي مانند فدراسيون ورزش همگاني يا سازمان‌هاي فرهنگي و هنري نهادهاي رسمي مانند شهرداري‌ها هم ديگر دخيل نيستند. ايده دويدن جاي خودش را در بين اقلا بخشي از مردم باز كرده و خودش را به نظم جديد زندگي ما تحميل مي‌كند. 
هنوز هم عده زيادي از مردم وجود دارند كه دويدن را كاري بيهوده تلقي مي‌كنند. متخصصان طب فيزيكي گاهي عليه اين نوع فعاليت نفرت‌پراكني و آن را عامل آسيب به زانوها معرفي مي‌كنند. متخصصان ريه و كساني كه دغدغه بهداشت عمومي دارند از خطر انجام فعاليت‌هاي سنگين ورزشي در هواي آلوده تهران صحبت مي‌كنند و كساني هم هستند كه نگران هستند دويدن منجر به از دست رفتن حيا و عفت در شهر الگوي جهان اسلام بشود. 
همان‌طور كه تردميل در ابتدا به عنوان يك ابزار تنبيه و شكنجه رونمايي شد، دويدن بدون مقصد هم مي‌تواند صرفا شكلي از عذاب سيزيف باشد. دونده‌هايي هستند كه از دويدن به عنوان اعتياد ياد مي‌كنند اشاره‌اي طعنه‌آميز به اينكه از پيش روشن است كه دويدن هم مثل بسياري از ورزش‌هاي مدرن ديگر صرفا يك چالش شخصي است كه انتهاي مشخصي براي آن ديده نمي‌شود. شايد يكي از دلايل ضمني وجود ماراتن‌ها هم همين باشد. دويدن كاري خسته‌كننده و ملال‌آور است كه بدون وجود هدف‌گذاري‌هايي مثل شركت در ماراتن‌ها يا ركورد زدن و دوباره ركورد زدن و دوباره ركورد زدن حتي كسل‌كننده‌تر هم به نظر مي‌آيد و با اين وجود همچنان عده‌اي حتي بدون توجيه‌هاي معمول در مورد سلامتي نه تنها دويدن را به بخشي از برنامه زندگي خود تبديل كرده‌اند، بلكه حتي جلوتر رفته‌اند و دويدن را به سبك زندگي يا حتي فلسفه زندگيشان تبديل كرده‌اند. حتي اين موضوع همچنان غريب يا مختص به ايران نيست. قلم‌فرسايي‌هايي مانند «از دو كه حرف مي‌زنيم از چه حرف مي‌زنيم؟» كتاب محبوب بسياري از دوندگاني كه موراكامي را مي‌شناسند، مقاله‌هاي متعدد در مورد اينكه فيلسوفان نخستين چطور در اين فعاليت بدني «راه رفتن» معاني ويژه‌اي كشف كرده‌اند و محصولات فرهنگي متعدد ديگري از فارست گامپ گرفته تا ليست بلندبالايي از مستند‌ها در مورد دويدن در فضاهاي شهري اين باورها را حمايت و تقويت مي‌كند. 
صحبت از خرده فرهنگ دويدن چندان دور از نظر نيست. دويدن زبان خاص خود، ابزار‌ها و برنامه‌هاي خاص خود، نظم خاص خود و همين‌طور يك دستگاه باور شخصي را در ميان كساني كه به آن آلوده شده‌اند، پرورش مي‌دهد كه در آن تحمل درد ناشي از تمرين‌هاي مكرر يك رنج خودخواسته و مسيري براي رو‌به‌رو شدن با ملال زندگي است. احترام به برنامه تمرين و تلاش براي حفظ نظم آن در هر شرايطي خود به خود بعد از مدتي به يك آيين شخصي تبديل مي‌شود كه تعهد آدم‌ها را آزمون مي‌كند و به متعهد ماندن آنها با خلق باوري تازه در مورد خود و همچنين با پست‌هاي شبكه‌هاي اجتماعي و دريافت تاييد از گروه‌هاي همپالكي جايزه مي‌دهد. 
احتمالا بشر از وقتي روي دو پا ايستاده و با نياز و الزام به دويدن هم رو‌به‌رو بوده است، نياز براي فرار از دست شكارچيان و دويدن به دنبال غذا،‌ راه رفتن براي رسيدن از جاي نا امن به جاي امن و مانند آن بخشي از الزاماتي بوده كه دويدن را اجبار كرده است. چگونه دويدن از الزامي زيستي براي حفظ حيات و تهيه غذا به دغدغه‌اي براي پر كردن اوغات فراغت و حتي يك دين شخصي تبديل شده است؟ جواب آن شايد در ايده زيگموند باومن در مورد مدرنيته نهفته باشد. باومن توصيف دنياي مدرن سيال خود را با ارايه تصويري از دنياي مدرن غيرسيال آغاز مي‌كند. قبلا‌ مردم براي يك عمر ازدواج مي‌كردند، شغلشان را تا وقت بازنشستگي ادامه مي‌دادند و كمتر پيش مي‌آمد كه در طول زندگي در دو شهر مختلف زندگي كنند چه رسد به اينكه هر چند سال يك‌بار مهاجرت كنند. آن زندگي ثابت و پايدار در برابر «مدرنيته سيال» ما قرار مي‌گيرد،‌ وضعيتي كه در آن بي‌ثبات كاري يك حقيقت و كار ثابت يك كيمياي ناياب است، روابط موقتي تعريف مي‌شوند،‌ كشور و شهر محل تولد تله‌اي كه نتوان از آن بيرون آمد، نيست و در نهايت تنها عنصر ثابت و پايدار در تمام طول زندگي تنها چيزي كه مي‌توانيم اميدوار باشيم همواره همراه ما خواهد بود، «بدن» ماست. با اين تغييرات جهان پيراموني و اين درك جديد از اهميت بدن تنها چيزي كه سرمايه‌گذاري روي آن مي‌تواند هميشه ثمر داشته باشد همين بدن است. در شرايطي كه هويت‌ها تكه‌تكه و روابط نامطمئن است، در وضعيتي كه آينده چندان قابل پيش‌بيني نيست و همه ‌چيز دايما در حال دگرگوني است،‌ ساختن يك نظم شخصي، يك تعهد هميشگي كه اجراي آن نيازمند يك وضعيت مكاني و زماني خاص يا وابسته به تجهيزات خاصي نباشد، تلاشي براي اعمال كنترل بر تنها زمين باقيمانده براي تمرين اقتدار يعني «بدن» است. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون