بودجه نهادهاي مذهبي
تبليغ دين كه بايد از داوطلبانه و با ادبياتي صميمانه و دوستانه انجام شود، تبديل شد به يك فعاليت اداري همراه با حقوق و مزايا و بازنشستگي و از اين مهمتر تبعيت از يك رييس كه خودت انتخاب نكردهاي و بايد تابع فرامين او باشي. ادبيات اين نهاد مبتني بر قدرت و اقتدار سياسي و به كلي با نهادهاي ديني كه پيش از انقلاب بود متفاوت شد. اين نهادها به ميزاني كه در بيرون بزرگ و به ظاهر قدرتمند و پرطمطراق مينمودند، از داخل تهي و كمارزش ميشدند. بودجهاي كه قرار بود قاتق تبليغ دين شود، قاتل جان آن شد، و مخالفت با اين بودجهها بازتابي است از واقعيتهاي جامعه.
آيا اين نهادها ميتوانند مسير ديگري را بروند؟ قطعاً خير. يكي از دلايلي كه برخي مراجع چون آقاي سيستاني نسبت به منابع مالي دولتي حساس هستند، همين اثرات است. نهادهايي كه وابسته به اين منابع مالي شدهاند، در كوتاهمدت قادر به جدا شدن از آن نيستند، ضمن اينكه آنان هزينههاي حفظ اين بودجه را از طريق تعامل با مجلس و نمايندگان ميپردازند، و هزينه افراد و امكانات آنها از اين طريق تأمين ميشود، پس راهي براي جبران ندارند، به ويژه كه ورودي منابع مالي مردمي به نهاد دين نيز كاهش چشمگيري يافته و وابستگي آنها را به بودجههاي دولتي بيشتر كرده است. بنابراين امكان جدا شدن آنان از اين منبع وجود ندارد ولي چون اين منبع با گذشت زمان كوچكتر شده و ديگر به شير نفت وصل نيست به علاوه نيازهاي اين نهادها نيز روزافزون شده، لذا مردم حساسيت پيدا كردهاند و همين امر موجب تضعيف بيشتر نهاد دين گرديده است. تا دير نشده بايد سياست تبليغ و آموزش دين را به نحوي اصلاح كنند كه در كوتاهمدت جلوي روند افزايشي آن گرفته شود سپس فرآيند كاهش اين وابستگي از طريق كاهش هزينهها و پيدا كردن منابع جديد كليد خورده شود، در غير اين صورت اوضاع تبليغ و آموزش دين از اينكه هست بدتر و بدتر خواهد شد.