وقتي وزيرامورخارجه خاطرههاي تازه از مذاكرات هستهاي تعريف ميكند
ديپلماسي با ظرافت ظريف
نازنين متيننيا/ محمد جواد ظريف، خندان روي صندلي سادهاي ميان چمنهاي كاخ سعدآباد نشسته است و دست به سينه به حرفهاي مراسم رونمايي از دو تابلو تازه محمد فرشچيان گوش ميدهد. تصوير اين لحظه خاص آقاي وزير امورخارجه كه حوزه وزارتش هيچ ربطي به فرهنگ و هنر ندارد، با متن خبري كه تعريف ميكند ظريف در مذاكرات هستهاي نه تنها بر سر موگريني فرياد كشيده: « يك ايراني را هيچوقت تهديد نكن» كه حتي بعد از آن كتابي از فرشچيان را به او هديه داده منتشر ميشود تا مشخص شود، محمد جواد ظريف به همان اندازه كه استاد ديپلماسي بينالمللي است، ديپلماسي «چهره» را هم خوب ميشناسد و ميداند چطور نبض جريانهاي مردمي و حتي خاص روشنفكري ايراني را در دست بگيرد.
رفتارهاي خاص وزير امور خارجه، در دوسال گذشته، نشانه پررنگ اين ديپلماسي «چهره» است. مردي كه در همان نخستين روزهاي نشستن برمسند وزارتش، صفحه فيسبوك خود را به روز كرد و چهرهاي امروزي، مدرن و هماهنگ به ايرانيهاي غرق در اينترنت داد، همزمان با لبخند و اعتماد بهنفس در هر جلسه و ديداري در ردههاي بالاي جهاني شركت كرد تا عكسها از اعتماد بهنفس، غرور و كارداني بگويند كه ميتواند سرنوشت يك مذاكره 12 ساله را مشخص كند.
در عرصه ديپلماسي هيچ كس به تواناييهاي ظريف شكي نداشت، اما در ميدان عمومي و در بطن جامعه؛ نخستين قدمها را با هوشياري برداشت و رسم ارتباط مستقيم با مردم در دنياي مجازي را ميان دولتمردان راه انداخت تا در كنار همه موفقيتهاي سياسي، جايگاه خاص و فارغ از ديپلماسي در دل مردم داشته باشد.
اما همه هنرنمايي ظريف با همين چند قدم خاص تعريف نميشود. بعد از مذاكرات و محبوبيت نشسته بردل مردم به خاطر توافق، راه و رسم مردمداري آقاي وزير عوض شده؛ حالا ميبينيم كه به كنسرت ميرود، در گالريها سروكلهاش پيدا ميشود و در چمنهاي باغ سعدآباد با ظرافت و خوشخلقي خاطره تعريف ميكند كه علاوه بر ايستادگي در مذاكرات، منشي فرهنگي و مودبانه هم داشته و با فخرفروشي از هنر ايراني، چهره ايراني را در دنيا عوض كرده. ظريف به ظرافت خاصي اين خاطره را تعريف ميكند تا هم در خبرها منعكس شود و هم تمام ايرانيهايي كه چند شب قبل از رسيدن امضاي توافق براي جواب سرضرب و محكم او به تهديدها، لبخند زدند و تشويقش كردند، در جريان باشند كه راه و روش ديپلماسي او، همينطور دوستانه، محكم و البته فرهنگي باقي ميماند.
راه و رسمي خوشايند كه به ظرافت خود را نشان داده و اگر دقت كنيم؛ در ميان چهرههاي مديران دولتي ديگر هم در حال تمرين و آزمون و خطاست، دقت كنيد؛ وزيرارتباطات هر دو، سه هفته يكبار خود را موظف به پاسخگويي درباره سرعت اينترنت كه براي مردم مهم است، ميداند معصومه ابتكار پروندههاي مهم كه دغدغه مردمي بوده را يكي يكي ميبندد، حسين فريدون و وزير بهداشت به عيادت محمدرضا شجريان ميروند، علي جنتي هم با هنرمندان همراهي ميكند و هم با آرامش با دلواپسان مدارا، و رفتارهاي ديگر از اين دست كه اين روزها مدام در خبرها ميخوانيم و ميشنويم، نشان از همان هوشمندي سياستمدارانه ميدهد.
حالا نه اينكه تمام اين رفتارها، محبت و موهبت اضافه اهالي دولت باشد، نه. واقعيت اين است كه همراهي با هنرمند، پيگري پروندههاي نيمهباز و مهم و در كمد نشسته، روايت غرور و تمدن و فرهنگ ايراني در جهان و تمام آنچه اين روزها از اهالي دولت ميبينيم، همان رسالت اصلي مديران است كه نياز به تعريف و تمجيد ندارد، اما ديدن اين رفتارها بعد از سالهاي اخير و همراهي حداقلي با مردم و تلاش براي گرفتن نبض جامعه، همه و همه رفتارهاي فراموش شدهاي بود كه انگار دوباره يادآوري ميشود و نشاني از بازگشت به روزهايي دارد كه مردم، تنها يك نام براي برهههاي حساس كنوني نيستند.