• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3126 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۶ آذر

تحول جامعه و بازتاب آن در فعاليت‌هاي دانشجويي


  مجيد بيگلر / شانزده آذر كه مي‌شود، مطبوعات و فعالان رسانه‌يي و چهره‌هاي سياسي و صاحبنظران و تحليلگران افكار عمومي و البته يا بهتر است بگوييم صدالبته دانشجويان ياد يك چيز مي‌افتند: روز دانشجو و در نتيجه دانشجو. اين يادآوري هم معمولا حول چند محور كلي صورت مي‌گيرد: بحث تاريخي درباره خود شانزده آذر، اينكه اصلا وجه تسميه اين روز چيست؟ در پاسخ به اين پرسش ذهن‌ها معطوف به شصت سال پيش مي‌شود، شانزده آذر سال 1332 يعني درست چهار ماه پس از كودتاي 28 مرداد و در بحبوحه حكومت نظامي و سركوب مخالفان و پيگرد وسيع اعضاي جبهه ملي، همان زمان كه قرار شد ريچارد نيكسون نايب‌رييس‌جمهور وقت امريكا به ايران سفر كند و همين موجب بالا گرفتن زمزمه مخالفت‌ها از سوي برخي نيروهاي نهضت ملي، كه هنوز در دانشگاه حضور داشتند، شد. نتيجه نيز آن شد كه دولت زاهدي براي جلوگيري از اعتراض‌هاي وسيع‌تر نيروهاي نظامي را در دانشگاه مستقر كرد كه در نهايت به درگيري ميان دانشجويان و نيروهاي نظامي و كشته شدن سه دانشجو منجر شد. اين روز به عنوان نقطه عطفي در تاريخ معاصر به نام دانشجو ثبت شد و از آن پس حركت‌ها و فعاليت‌هاي دانشجويي خود را در نسبت با آن تعريف كردند، گو اينكه دكتر علي شريعتي روشنفكر تاثيرگذار انقلابي و برادر همسر يكي از آن سه دانشجو (آذر شريعت رضوي) آن سه شهيد را «سه آذر اهورايي» خواند و در متني همچون هميشه انقلابي و سوزناك درباره ايشان چنين نوشت: ‌«اگر اجباري كه به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش مي‌زدم، همان‌جايي كه بيست و دو سال پيش، «آذر» مان، در آتش بيداد سوخت، او را در پيش پاي «نيكسون» قرباني كردند! اين سه يار دبستاني كه هنوز مدرسه را ترك نگفته‌اند، هنوز از تحصيلشان فراغت نيافته‌اند، نخواستند-همچون ديگران- كوپن ناني بگيرند و از پشت ميز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خويش فرو برند. از آن سال، چندين دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند، اما اين سه تن ماندند تا هر كه را مي‌آيد، بياموزند، هركه را مي‌رود، سفارش كنند. آنها هرگز نميروند، هميشه خواهند ماند، آنها «شهيد»ند. اين «سه قطره خون» كه بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. كاشكي مي‌توانستم اين سه آذر اهورايي را با تن خاكستر شده‌ام بپوشانم، تا در اين سموم كه مي‌وزد، نفسرند!» اتفاقا همين نوشتار ادبي شريعتي حاوي عناصري است كه تعيين‌كننده دومين دسته از مباحث هميشگي درباره روز دانشجو يعني مباحث مربوط به جنبش دانشجويي است. به عبارت ديگر معمولا در سالگرد روز دانشجو معمولا بحث‌هاي گسترده‌يي از سوي فعالان سياسي، جامعه شناسان و متخصصان علم سياست در فضاي عمومي درباره تاريخ و ويژگي‌هاي جنبش دانشجويي در ايران صورت مي‌گيرد، بحث‌هاي متنوع درباره چيستي اين جنبش، تاريخچه آن، فراز و نشيب‌هايش، چهره‌ها و وقايعش و در نهايت آسيب‌شناسي‌اش. در واقع مي‌توان گفت كه در جامعه ايران هم سو با تاسيس دانشگاه از سال 1313 همواره يكي از مهم‌ترين نيروهاي اجتماعي كه همواره مورد توجه نهادهاي رسمي و غيررسمي سياسي و اجتماعي بوده، جنبش دانشجويي است. جنبش دانشجويي در ايران در طول اين هشتاد سال با وجود شباهت‌ها با ساير جنبش‌هاي دانشجويي بين‌المللي متناسب با محيط سياسي و اجتماعي و فرهنگي ايران ويژگي‌هاي خاص خود را داشته است. براي مثال جوانه‌هاي اين جنبش در سال‌هاي نخست تا سال 1320 عمدتا صنفي بوده است، در دهه پر آشوب 1320 با باز شدن فضا و افزايش تنش‌هاي سياسي و قدرت گرفتن احزاب به ويژه حزب توده جنبش دانشجويي نيز گرايش‌هاي تند و سياست‌زده و عموما چپ پيدا كرد. اوج قدرت گرفتن جنبش دانشجويي و همراهي با جريان‌هاي سياسي اما ماجراي نهضت ملي بود كه با كودتاي 28 مرداد سركوب شد و پس از آن با 16 آذر دست كم تا سال‌هاي پاياني دهه 1330 فترت را تجربه كرد. در اين سال‌ها البته گاه به گاه اعتراضات دانشجويي از گوشه و كنار به گوش مي‌رسيد، اما بخش عمده جريان تندروي جنبش دانشجويي در خارج از كشور و در قامت خواه كنفدراسيون و خواه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويي خود را احيا كرد. در دهه ثبات 1340 جنبش دانشجويي در كشور حياتي غير سياسي را تجربه مي‌كرد و عمده فعاليت‌هاي دانشجويي غير درسي در عرصه‌هاي فرهنگي و هنري (سينما، ادبيات، تئاتر، موسيقي و...) خلاصه مي‌شد. البته در اين سال‌ها دانشجويان در فعاليت‌هاي مدني نيز فعاليت مي‌كردند و در مواردي چون مواجهه با بلاياي طبيعي و آسيب‌هاي اجتماعي در كنار جامعه بودند. با تحولات اقتصادي و در نتيجه سياسي و اجتماعي كه در سال‌هاي پاياني اين دهه آغاز شد، طبيعتا جنبش دانشجويي نيز راديكال شد. با شكل گرفتن گروه‌هاي چريكي و بسته‌تر شدن فضا اين روند تشديد شد و در آستانه انقلاب، دانشجويان ديگر محدود به فضاي دانشگاه نماندند و به عنوان نيروهاي سياسي با حضور در جريان‌ها و گروه‌هاي مختلف سياسي به فعاليت مي‌پرداختند. اين وضعيت با تكثري قابل ملاحظه در سال‌هاي آغازين انقلاب يعني بين سال‌هاي 1357 تا 1360 يعني شروع انقلاب فرهنگي ادامه داشت. اما با تحولات بعدي و يك دست شدن فضا و قدرت گرفتن نيروهاي اسلام‌گرا، به ويژه بعد از انقلاب فرهنگي و گشايش دانشگاه‌ها، ديگر خبري از تكثر نبود و اين تحكيم وحدت بود كه سخنگوي اصلي بازماندگان دانشجويان به مثابه جنبش دانشجويي بود و فعاليت‌هاي دانشجويي غيردرسي در شرايط جنگ و تحريم، اگر هم بود تنها از اين مجرا امكان ظهور و بروز داشت. بعد از جنگ و در عصر سازندگي با باز شدن نسبي فضا جنبش دانشجويي نيز بار ديگر قوت گرفت، در اين دوره از دل جريان‌هاي  اسلام‌گرا نيروهاي دانشجويي پديد آمدند كه به نقادي سياست‌هاي اقتصادي دولت وقت مي‌پرداختند. دوره اوج‌گيري جنبش دانشجويي اما با بر آمدن دولت اصلاحات همراه بود. در واقع مي‌توان گفت كه دانشجويان از ابتدا تا تقريبا سال‌هاي پاياني دوره هشت ساله اصلاحات، با وجود تحمل فشارهاي فراوان و وقايعي چون 18 تير مهم‌ترين يا لااقل مي‌توان گفت پر نمودترين گروه اجتماعي هوادار دولت بودند. در سال‌هاي پاياني دوره اصلاحات اما با تداوم و تكرار ناكامي‌هاي دولت در يكدستي مدافعان دانشجوي اصلاح‌طلبان نيز خلل وارد شد، تا جايي كه گفته مي‌شد برخي جريان‌هاي دانشجويي از دولت سبقت گرفته‌اند و او را پشت سر گذاشته‌اند. دوره هشت ساله دولت عدالت و مهرورزي، دور ديگري از فترت جنبش دانشجويي بود و بار ديگر فعاليت‌هاي دانشجويي در ميان منازعات سياسي و جدال‌هاي جناحي به محاق رفت. ارزيابي كارنامه دولت اعتدال در عرصه دانشجويي هنوز زود است. عرصه دانشگاه (وزارت علوم) تاكنون مناقشه‌برانگيزترين بخش دولت بوده و در اين ميان جنبش دانشجويي نيز در ميان بيم و اميد منتظر بوده تا ببيند فضا به كدام سو حركت مي‌كند، ضمن آنكه زمزمه‌هاي بازانديشي در چيستي و بايستي جنبش دانشجويي هم سو با تحولات گسترده جامعه و دانشگاه قوت گرفته است و امروز ديگر نه تنها نمي‌توان از دانشجويان با مشخصه‌هاي مورد نظر شريعتي در متن مذكور ياد كرد كه حتي جنبش دانشجويي به معناي كلاسيك آن را نيز نمي‌توان انتظار داشت.  فعاليت‌هاي غيردرسي دانشجويان امروز با گسترش بي‌سابقه فضاهاي آموزشي، گردش اطلاعات، فضاهاي عمومي غيرمجازي و صدالبته غيرسياسي شدن گسترده جامعه، تنوعي بي‌سابقه يافته است و ديگر اگر بتوان از جنبش دانشجويي سخن گفت، قطعا اين جريان تحولات گسترده‌يي پيدا كرده است. نكته‌يي قابل توجه در اين ميان آن است كه تشكل‌هاي شناخته شده دانشجويي اعم از انجمن‌هاي اسلامي و تحكيم وحدت اين تحول گسترده را درك نكرده‌اند و همچنان فعاليت‌هاي خود را بر مدار درك پيشين خود از جنبش دانشجويي صورت‌بندي مي‌كنند. نتيجه مستقيم اين بي‌توجهي بازماندگي اين تشكل‌ها و عدم اقبال دانشجويان از آنهاست. مشكل اساسي اين وضعيت از منظر دانشجويان اما فقدان تشكل‌ها و نهادهايي است كه بتواند سلايق و ذائقه‌هاي متنوع دانشجويان را بازتاب دهند. شايد در كنار بحث‌هاي تاريخي درباره روز دانشجو يا بررسي فراز و نشيب‌هاي جنبش دانشجويي در تاريخ معاصر ضروري باشد به بازانديشي تحولات جامعه و پژواك آن در عرصه‌هاي فعاليت دانشجويي توجه كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون