بحرانهايي كه در منطقه خاورميانه پس از جنگ عراق با ايران از جمله حمله عراق به كويت آغاز شده است، منجر به ظهور تروريسم جديدي در منطقه و تغييرات معادلات منطقهاي شده كه همه آنها منجر به مداخلات نظامي شده است. وقتي عراق به كويت حمله كرد، امريكا با حضور نظامي، عراق را از كويت بيرون كرد. پس از آنكه عراق در درون خود تسليم نشد، امريكاييها براي سرنگوني صدام از مداخله نظامي استفاده كردند. به محض آنكه تحولاتي در جهان عرب بهنام بيداري اسلامي يا بهار عربي اتفاق افتاد، همه قدرتها براي مهار اين حركتها وارد عمل شدند و اين مهار از طريق مداخله نظامي صورت گرفت تا از اين طريق، صحنه بهمريختگي دولتها در اين منطقه و گذار از دولتهاي ديكتاتوري به دولتهاي جديد به وجود آمده براساس آراي مردم را مديريت كنند. اگر شما نگاهي به تحولات خاورميانه پس از بهار عربي داشته باشيد، به غير از تونس، مابقي كشورها همه دچار مداخله نظامي چه از طريق مستقيم و چه از طريق غيرمستقيم شدهاند. در مصر، محمد مرسي با كودتاي نظامي و از سوي ژنرال سيسي و حمايت قدرتهاي خارجي به ويژه عربستان و امريكا سرنگون شد. در ليبي، معمر قدافي از طريق مداخله نظامي سقوط كرد. در بحرين هم عربستان با حمايت امريكاييها در اتفاقات داخلي اين كشور مداخله كرد. در يمن حوادثي به وجود آمد كه منجر به حمله نظامي عربستان به اين كشور با حمايت و تمايل غربيها شد. در سوريه نيز وقتي حركتهايي صورت گرفت منجر به مداخله تركيه و عربستان و حمايتهاي مالي قطر شد و حركت داخلياي كه در سوريه رخ داده بود به ميدان جنگهاي نيابتي از سوي كساني كه فكر ميكردند سوريه حوزهاي براي امنيت يا نفوذ آنها است، تبديل شد.
روسيه براي امريكا همچنان بزرگ است
با اين حساب، در طول 15 سال گذشته شاهد مداخلات نظامي در منطقه بودهايم و بعد از آن شاهد حل مسائل از طريق سياسي بودهايم. سوريه نيز در اوضاع كنوني دچار چنين شرايطي شده است كه در اين راستا، شاهد مداخله امريكا از طريق تركيه و عربستان هستيم و اين مساله منجر به واكنش روسيه در اين باره و حضور نظامي در اين كشور شده است. اما چرا روسيه در اين بازه زماني در خاورميانه حضور نظامي يافته است؟ پس از فروپاشي شوروي و نظام دو قطبي، امريكاييها براي ايجاد نظم نوين جهاني نياز داشتند تا تمام ساختارهاي روسي حاكم در دولتهاي خاورميانه را از بين ببرند و به سمتي حركت كنند كه نهتنها فروپاشي شوروي باعث به قدرت رسيدن مجدد روسيه شود بلكه روسيه كنوني نيز در حد يك قدرت منطقهاي باقي بماند و از امكان بالقوه تبديل شدن به يك ابرقدرت و قدرت جهاني كه بتواند براي امريكا و غرب چالش ايجاد كند، جلوگيري كنند. پس از اين نظر، روسيه براي امريكاييها همچنان بزرگ و مهم است و براي همين، امريكاييها معتقدند كه روسيه همچنان بايد مهار شود. در سالهاي اخير هم مساله مهم اين بوده است كه سپر دفاع موشكي امريكا در كدام يك از كشورهاي منطقه و اطراف روسيه مستقر شود. بنابراين مهار و مديريت روسيه براي امريكاييها از اهميت بسياري برخوردار است، اما روسيه پس از خيزش مردم در كشورهاي عربي دچار يك انفعال استراتژيك و يك بيعملي شد و اين بيعملي، باعث شد به سرعت پايگاه نفوذ تاريخي اين كشور در منطقه از دست برود.پس از اشغال عراق و فروپاشي حزب بعث، روسيه با سياستي همراه شد كه دست امريكاييها را براي مداخله نظامي در اين كشور باز گذاشت، تا آنجا كه امريكا براي عراق حاكم نظامي انتخاب كرد. دولت عراق از زماني كه حزب بعث بر سركار آمد، دولتي با ساختار روسي در اين كشور حاكم كرد و امريكاييها با اشغال اين كشور و استقرار حاكم نظامي به صورت عمدي ساختارهاي باقي مانده از جنگ سرد را از بين بردند. آنها در نخستين اقدام ارتش بعث عراق را منحل كردند. وقتي ارتش در يك كشور منحل ميشود عملا به معناي پايان نفوذ كشوري است كه آن ارتش را به وجود آورده است. اگر ساختار ارتش عراق باقي ميماند، آن ارتش در آينده هميشه گرايش به سوگيري به سمت كشور مادر را داشت. در آن زمان انتقاداتي مطرح ميشد مبني بر آنكه امريكايي در انحلال ارتش اشتباه كردهاند زيرا ممكن است آنها در آينده توان مقابله با ناامني را نداشته باشند اما امريكايي عمدا اين اقدام را انجام دادند و با يك برنامه، ارتش عراق را منهدم كردند زيرا اين ارتش ساخته و پرداخته و مولود روسها بود.
تلاش امريكا براي تنگكردن حلقه حصار روسيه
در ليبي هم وقتي ناتو به رهبري امريكا به اين كشور حمله كرد، در يكي از بمبارانهاي خود، تمامي زيردرياييهاي روسي ليبي را از بين بردند، در حالي كه اين زيردرياييها در سركوب مردم و در قدرت قذافي در مقابله با مردم نقشي نداشت. در واقع ناتو و امريكا با اين اقدام، ساختار روسي حاكم در ليبي را از بين بردند و با سقوط قذافي، مابقي ساختارهاي باقي مانده از شوروي سابق همگي از بين رفت. به يكباره، روسها از خواب بيدار شدند يا اين حس را پيدا كردند كه بايد بساط خودشان را در خاورميانه جمع كنند زيرا كار آنها در اين منطقه تمام شده است. از سويي، تمايل به روسيه نسبت به امريكا در افكارعمومي كمتر وجود دارد و روسها جاذبهاي براي مردم كشورها ندارند. پس تنها حوزه نفوذ آنها محدود به همان دولتها و ساختارهايي است كه از سوي آنها ايجاد شده است. آنها فهميدند كه اگر سوريه نيز مانند ليبي و عراق شود، روسها محدود به حوزه جغرافيايي خود ميشوند و امريكاييها هم در اين حوزه اقداماتي را براي تنگتر كردن حلقه حصار گسترش دادهاند. تحولات گرجستان را بيترديد همگان به ياد دارند و آخرين اقدام نيز در اوكراين صورت گرفت كه روسها قدرت خود در اين منطقه را از دست دادند. بنابراين انگيزه لازم از سوي روسها براي حل مسائلشان با امريكا از طريق نظامي در سوريه به وجود آمده است و از طرفي، آنها در منطقه جغرافيايي خودشان درگير مسائلي هستند كه در آينده چالشهاي مهمي را با امريكا خواهند داشت. با اين فرض روسها اقدامي براي حفظ منافع ملي خودشان انجام دادهاند تا از اين طريق بتوانند با امريكاييها گفتوگو كنند، زيرا اگر آنها در اين باره مداخله نظامي انجام نميدادند مجبور به گفتوگو با امريكا در خصوص اوكراين و حوزه نفوذ جغرافياييشان ميشدند ولي اكنون در سوريه حضور دارند و در خصوص مسائل بزرگتري با امريكا رايزني و معامله خواهند كرد. با اين دريچه، در خصوص تاثير حضور نظامي روسيه در سوريه ميتوان سخن گفت. ابتدا بايد اين سوال را مطرح كنيم كه امنيت ملي ايران را چه مسالهاي تهديد ميكند؟ تصور من در پاسخ به اين سوال آن است كه مهمترين چيزي كه امنيت ايران را در طول 50 سال گذشته تهديد ميكند، كشورهاي همجوار است. در رژيم گذشته، تهديد اول ايران كشورهاي همجوار بودند و بعد از تشكيل جمهوري اسلامي ايران، عراق به ايران حمله كرد. اكنون نيز مهمترين تهديد ايران كه ممكن است اجرايي شود از سوي همسايگان است. با اين حال، بايد دانست اين كشورها قدرت و توان حمله و درگيري نظامي با ايران را ندارند ولي مهمترين تهديد از سوي آنها، اين است كه در چنين كشورهايي بيدولتي يا دولتهاي ضعيف حاكم شود. اين بيدولتي مبناي ظهور گروههاي تروريستي هستند كه امكان بهكارگيري آنها توسط قدرتهاي رقيب مانند امريكا وجود دارد؛ مانند داعش و ساير گروههايي كه در سوريه در حال جنگيدن هستند. از اين ديدگاه، يكي از تهديدهاي مهم عليه امنيت مليمان نداشتن دولت در كشورهاي اطراف ايران يا دولتهاي ضعيفي است.
اسراييل تهديد مادامالعمر ايران
تهديد ديگر براي ايران نيز اسراييل است. چه بخواهيم و چه نخواهيم، اسراييل تهديد اول خود را ايران ميداند و جمهوري اسلامي ايران هم تهديد اول خود را اسراييل ميداند. اسراييل هر اقدامي عليه ايران را عملي بداند، انجام ميدهد مانند ترور دانشمندان هستهاي كه داخل خاك ايران صورت گرفت. بنابراين مهمترين اقدام براي اسراييل آن است كه دولت در سوريه و لبنان به گونهاي شكل بگيرد كه اين دولتها، نه تنها همسو با ايران نباشند بلكه با ايران نيز زاويه داشته باشند زيرا فضا را براي اجراي اقدامات اسراييل فراهم ميسازند. تصور كنيد كه اگر دولت سوريه، دولتي شبيه تركيه باشد. مفهوم اين مساله آن است كه از نظر فضايي تا مرز تركيه، فضاي اين كشورها در اختيار اسراييل است و ايران امنيت فضايي نخواهد داشت. بر اين اساس، دولتها در سوريه و لبنان و عراق بايد دولتهايي باشند كه با ايران يا همسو باشند يا آنكه غيرهمراه با اسراييل و تن به خواستههاي اسراييل ندهند و اسراييليها بر آنها نفوذي نداشته نباشند. حتي كشوري مانند تركيه براي ايران بسيار خطرناك است زيرا به محض تفاهم با امريكا و اسراييل، فضاي هوايياش تحت اختيار امريكا و اسراييل خواهد بود. بعد از اين مسائل، تهديد بعدي امريكا خواهد بود كه معتقد به مديريت ايران هستند و اين مديريت را از هر روشي مجاز ميدانند. مهمترين روشي هم كه از سوي آنها صورت گرفته است، مساله تحريم بوده است.
مداخله نظامي، امنيتزدا است
من نسبت به اين مساله ديدگاه بدبينانه دارم و آن، اينكه اصولا مداخله نظامي، امنيتزدا است و استقبال از هر مداخله نظامي در هر كجاي دنيا براي امنيت ملي همه كشورها خطرناك است. مداخله نظامي كه از زمان اشغال كويت توسط عراق صورت گرفت تا به امروز، ناامني در منطقه را توسعه داده است و از نظر من، داعش و گروههايي از اين قبيل، ساخته و پرداخته حمله به عراق هستند. اين گروهها رو به گسترش هستند كه در بدو تشكيل، مديريت شده به وجود ميآيند ولي پس از تشكيل، از مديريت خارج ميشوند. هيچ كس شكي ندارد كه القاعده توسط امريكاييها درست شد ولي هيچ كسي هم شك ندارد كه اين القاعده بود كه به برجهاي دو قلو در نيويورك حمله كرد، هرچند در ايران بسياري روي اين مساله شك و ابهام دارند ولي من در اين باره ترديدي ندارم. من شكي ندارم داعش با مديريت و حمايت امريكا به وجود آمده است ولي اكنون اين قدرتها روي آن مديريتي ندارند و حتي عربستان و قطري كه به آنها پول ميدهد و تركيهاي كه داعشيها را آموزش ميدهند، امروز داعش در مديريت كامل آنها نيست. به ياد داريد در اوايل بحران سوريه، اتوبوسي از بچههاي سپاه براي زيارت به سوريه سفر كرده بود و 48 نفر از سپاهيان به دام داعش افتادند كه ما آنها را از طريق قطر آزاد كرديم. اگر قطر روي داعش نفوذ نداشت، افراد ايراني نيز آزاد نميشدند پس آنها نفود دارند ولي اين نفوذ به آن معنا نيست كه برنامهريزي براي حمله به پاريس تحت مديريت قطر، عربستان و تركيه است. آيا ميتوان حمله به پاريس، لبنان و عراق را كه از سوي داعش صورت ميگيرد، با يك صورت تحليل كرد يا شاخههاي مختلفي از داعش وجود دارد كه آن شاخهها اين اقدامات را انجام دادهاند؟ بدبينانهترين تحليل آن است كه اتفاقات پاريس براي يك اقدام بزرگ در خاورميانه از نظر برنامهريزي از سوي امريكا و اروپا است ولي من فكر ميكنم لازم نيست اينچنين تحليل كرد زيرا توسعه تروريسم داعش پاي همه كشورها را درگير اين موضوع ميكند، بنابراين براي توسعه امنيت در منطقه بايد سه اقدام از سوي همه كشورها صورت بگيرد؛ نخست، تقبيح و مخالفت با مداخله نظامي از سوي هر كشور. دوم، مبارزه با تروريسم به صورت همهجانبه از سوي همه كشورهايي كه تروريسم را بلاي امنيت بشري ميدانند. سوم، احترام گذاشتن به آراي ملتها و پذيرفتن حاكميت ملتها در همه كشورها با سازوكارهاي عادلانه و نه سازوكارهاي مداخلهگرانه. اگر اين سه اقدام از طريق ديپلماسي توسعه يابد، انشاءالله به سمت و سوي امنيت و صلح حركت خواهيم كرد.
عبور موشكهاي روسيه از خزر به ضرر ايران بود
در ادامه اين نشست حسين علايي به تعدادي از پرسشهاي مطرح شده پاسخ داد:
نگاه روسيه به بازيگري چون كردها در تحولات آتي خاورميانه چيست؟
كردها در سياست خارجي روسيه نقش مهمي را ايفا نميكنند و اين امريكاييها و اروپاييها هستند كه براي كردها نقش مهمي را قايل هستند و كردها نيز با كمك امريكا و اروپا اميدوار به تشكيل دولت كردي هستند و شايد براين اساس بتوان گفت روسها از ابزار كردها استفاده نكرده و نميكنند.
آيا شليك موشكهاي روسيه از خزر به سمت سوريه تهديدي براي ايران محسوب نميشود؟
عبور موشكهاي روسيه بهشدت به ضرر ايران بود زيرا اين حضور، عبور هواپيماها را ناامن كرد. ما در دو سال اخير تلاش كرده بوديم كه نشان بدهيم فضاي ايران امن است و به همين خاطر، عبور هواپيماهاي خارجي از فضاي ايران دو برابر شده بود و اين يك درآمد ارزي براي كشورمان ايجاد كرده بود. از سوي ديگر، فضاي ايران نسبت به عراق، افغانستان و شمال و جنوب ايران براي پروازهاي عمومي امنتر بود و بلافاصله با اين اقدام، فضاي ايران ناامن جلوه داده شد و بسياري از شركتهاي بينالمللي هواپيمايي فضاي عبوريشان را به عراق و تركيه تغيير دادند و فضاي منفي عليه ايران شكل گرفت. ايران نبايد اجازه اين كار را به روسيه ميداد و بايد نسبت به اين اقدام اعتراض ميكرد و اكنون نيز نبايد اجازه چنين كاري را به روسيه دهد.
آيا سرمايهگذاري ايران در خصوص سوريه، سرمايهگذاري اشتباهي نبوده است؟
از دست رفتن سوريه، به معناي افتادن حكومت به دست عربستان و تركيه و همچنين امريكا و در نتيجه، گسترش حوزه عمل اسراييل تا مرزهاي ايران است پس ايران چارهاي ندارد تا تهديد را از خود دور كند. ايران بايد احساس كند رها كردن دولت فعلي سوريه، سپردن حكومت به دست كساني است كه توسعه تروريسم را به دنبال ميآورد و از سوي ديگر، موجب افزايش امنيت اسراييل ميشود. همچنين عدم موفقيت ايران در سوريه موجب ناامني دو حوزه نفوذ ديگر ايران يعني عراق و لبنان نيز خواهد شد.
نظر مصر در مورد بحران سوريه چيست؟
سوريه از نظر تاريخي مشكلاتش را ناشي از اخوانالمسلمين ميداند و بيشترين كشتار از اخوانيها نيز در زمان حافظ اسد صورت گرفت و گفته ميشود امام(ره) به اين خاطر او را به حضور نپذيرفت. بزرگترين پايگاه اخوانالمسلمين نيز در مصر و سوريه قرار دارد ولي گروههاي تروريستي كنوني سوريه كمترين ارتباط را با اخوان دارند و توسط دولتهاي خارجي سازماندهي شدهاند. هماكنون نيز دولتهاي فعلي مصر و سوريه با يكديگر همراهي دارند زيرا سيسي نيز سياستهاي خصمانه با اخوان المسلمين را در پيش گرفته است.