زايمان پردرد!
نصرتالله تاجيك
از آنچه به رسانهها درز كرده عربستان خيلي تلاش كرد از موفقيت سياست خارجي ايران جلوگيري كرده و همچنان فضاي تنفسي ايران را با همكاري ساير كشورها در منطقه ببندد. اما ما نيز ميتوانستيم با حاكميت تفكرات سياسي بر روند سياست خارجي كشور همچون مامايي ماهر درد زايمان عربستان بعد از بهار عربي را آسان كنيم كه طفل مرده بهدنيا نيايد! كشورهاي منطقه هر يك بهنوعي آبستن حوادث دوران گذار خود هستند. ولي متاسفانه اشتباهات پيدرپي عربستان را كه روي گسلهاي فراواني روزگار ميگذراند با يك اقدام نابخردانه كه ادامه همان راه و تسري ديدگاه نظامي و امنيتي كردن سياست خارجي است به موضع انفعالي خودي تبديل كرديم. حمله به اماكن ديپلماتيك كشورهايي كه سياست آنها را مغاير منافع ملي خود ميدانيم اقدام وجيه و پسنديدهاي در دنياي كنوني نيست و همخواني با فرهنگ و سياست سهله و سمحه كه بايد در ايران ساري و جاري باشد هم ندارد.
سياست خارجي عربستان چهار سالي است كه انفعالي و تخريبي عمل ميكند تا بحرانهاي داخلي و خارجي را از سر بگذراند. ما بايد بسيار پختهتر در اين دوران عمل ميكرديم كه عربستان زايمان سياسي اجتماعي خود را بهتر انجام ميداد. عربستان از ورود ايران به حوزه امنيتي كه براي خودش تعريف كرده است، نه نگران بلكه كلافه بود كه با نزديك شدن تفاهم بين ايران و غرب نيز ضربه گيجكننده ديگري بر سيستم مركزي عصبهاي سياسياش وارد آمد. بنابراين اگر بخش عمده گرايشات خشن و خصمانه سعودي نسبت به ايران به دليل عاديسازي روابط ايران و غرب تعريف شده اما نميتوانيم اشتباهاتمان و مخصوصا عدم درك شرايط بحراني سعودي و وارد كردن اين وضعيت در طراحي سياستهايمان را از نظر دور داشته باشيم.
در يك جمله ايران با يك نگرش جامعتر ميتوانست به نحوي در معادلات منطقهاي بازي كند كه نتايج بهتري كسب كند ولي اين مساله نيازمند باز كردن مبحث ديگري است و از حوصله اين يادداشت خارج است.
تصميم عربستان براي قطع رابطه با ايران در پي اقدام ناپسند حمله به سفارت اين كشور در تهران براي جبران اشتباهاتش در سياست خارجي و مخصوصا تحركاتش در خاورميانه و سوريه است. در چهار سال گذشته عربستان سياستهاي خصمانه و تندي را در مسائل منطقهاي و دوجانبه نسبت به ايران اتخاذ كرده است و در يكسال و نيم گذشته نيز با فراخواندن سفير خود، سطح روابط و تعاملات دو كشور را كاهش داد. در واقع عربستان با اين سياستهاي خصمانه و ماجراجويانه زاويه جديدي نسبت به روابطش با تهران باز كرده و اختلافها را به تضاد و تقابل تبديل كرده است. با اين حال، عربستان در اين مدت نتوانست به خواست و اهداف خويش برسد و در واقع در تمامي پروندههاي منطقهاي به شكست رسيد و بهجاي نگاه به راهبردها و سياستهاي خود دليل ناكامي خويش را در تهران دانست.
گذشته از اقدام زشت افراطيون در حمله به نمايندگيهاي عربستان در ايران، عربستان با اعدام شيخ نمر در موقعيتي قرار گرفته بود كه از سوي جامعه بينالمللي محكوم ميشد و ما ميتوانستيم سعوديها را در انفعال بيشتري قرار دهيم ولي اين اقدام موجب شد تا آنها بهانهاي براي هجوم سياسي و يارگيري وسيع عليه ايران پيدا و چند كشور را عليه ايران همراه خود كنند. اگرچه حمله به اماكن ديپلماتيك در شأن ملت ايران نيست و جايي هم در فرهنگ ملي و اسلامي ايران ندارد اما اين اقدام سازماهاي خودسر موجب شد تا دستاويزي براي منفعل كردن سياست خارجي كشور و قطع روابط با ايران از سوي عربستان و چند كشور ديگر قرار بگيرد.
اصولا در بازي اقليت- اكثريت گروههاي مخالف سعي در به چالش كشيدن دولت دارند اما چنين اقداماتي كه هم دولت را در صحنه بينالمللي دچار دردسر و انفعال كند و هم هزينه اين اقدامات را بدون مسووليتپذيري عواقب آن متوجه حكومت و مردم كند خيلي وجيه نيست. البته جداي از اقدامات افراطيون كه براي به شكست رساندن سياستهاي دولت يازدهم است، ولي دستگاههاي مسوول براي ايجاد آرامش در سطح جامعه و همچنين اقدامات حفاظتي و تاميني در اين زمينه بايد مسوولانه و هوشيارانهتر عمل ميكردند. اما دريغ از يك جرعه مسووليتپذيري و پاسخگويي و دريغ از يك استعفا حتي در سطح آبدارچي اين نهادهاي مسوول كه از محل ماليات مردم و بودجه عمومي كشور ارتزاق ميكنند!