• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3449 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۵ بهمن

ظهيرالدوله گورستان پر‌مدعي براي توليت

از باغ صفا تا گورستان فراموش شده

  حسام نوري‌دخت/  وضعيت قبرها و سنگ‌هاي موجود بسيار نامطلوب است و براي مثال سنگ مقبره درويش خان به كلي از بين رفته و به زحمت فقط مي‌شود كلمه درويش را از روي آن خواند. مقبره ابوالحسن صبا نيز در بخش سرپوشيده گورستان ظهيرالدوله قرار دارد و به بهانه تعميرات و ملك شخصي بودن، اجازه بازديد از آن داده نمي‌شود؛ سرايدار از اين مقبره به عنوان انباري استفاده مي‌كند و روي مقبره استاد موسيقي ايراني با دوچرخه‌اي كهنه و چند قوطي كهنه تزيين شده است.
    
اگر گذرتان به ميدان تجريش تهران بيفتد، در سربالايي كه به سمت دربند مي‌رود بايستيد و از رهگذران سراغ باغ صفا يا گورستان ظهيرالدوله را بگيريد، كمتر كسي از اهالي و اصناف آنجا را خواهند شناخت. حتي تاكسي‌هاي خطي و موتورهايي كه روزانه چندين بار اين مسير را بالاپايين مي‌كنند نيز با اين نام نا‌آشنا هستند و به شما خواهند گفت در اين مكان باغ يا گورستاني به اين نام وجود ندارد و فقط خيابان و پاركي به نام ظهيرالدوله كمي بالاتر در سمت راست خيابان دربند وجود دارد. حتي يكي از راننده‌هاي تاكسي با اصرار مي‌گفت كه باغ ظهيرالدوله قبلا در محل اين پارك قرار داشته است و بعدها به جاي باغ پاركي ايجاد شده است! اما اگر همين طور سربالايي را حدود هفتصد، هشتصد متر ادامه دهيم و به سمت خيابان ظهيرالدوله بپيچيم، ناخودآگاه درب آهني قديمي با شيشه كاري‌هاي رنگي و قديمي در انتهاي يك كوچه باريك سرپاييني توجه ما را جلب خواهد كرد. با وجود اينكه چند قطعه از كاشي‌هاي فيروزه‌اي سردر آن در اثر مرور زمان و ناملايمات طبيعت افتاده است اما مي‌توان واژگان «آرامگاه صفا- ظهيرالدوله» را به راحتي روي آن خواند.

تاريخچه
علي‌خان دولوي كه به ظهيرالدوله مشهور بود در سال 1243در خانواده‌اي اشرافي ديده به جهان گشود. پدر وي از خواص دربار ناصرالدين شاه بود و به واسطه اين آشنايي پس از پدرش وي نيز به دربار راه يافت و پست‌هايي از جمله وزير تشريفات دربار ناصرالدين شاه و حكمراني تهران و مازندران و همدان را تصدي كرد. وي با وجود داشتن مقام‌ها و پست‌هاي بالا در سال 1264 به صف هواداران صفي‌‌عليشاه پيوست. صفي‌عليشاه از بزرگ‌ترين شيوخ متصوفه در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم و از جمله مشهورترين فضلا و عرفاي ايراني است. چنين نقل است كه ناصرالدين شاه به واسطه وثوقي كه به ظهيرالدوله داشته است به وي مسووليت مي‌دهد تا دورادور مراقب صفي‌عليشاه باشد اما رفته‌رفته ظهيرالدوله جذب مرام و منش صفي‌عليشاه مي‌شود و نهايتا از جمله مريدان وي در مي‌آيد. اين ارادت به حدي مي‌رسد كه پس از مرگ صفي‌عليشاه به سال 1278طبق وصيت وي علي‌خان ظهيرالدوله جانشين او مي‌شود. وي نيز لقب صفا عليشاه را براي خود برمي‌گزيند و باغي را كه در فاصله بين تجريش و شميران داشت تبديل به خانقاهي براي دراويش و صوفيان مي‌كند. وي همچنين در سال 1266 شمسي (1305 قمري) انجمني غير رسمي به نام انجمن اخوت از ميان رجالي كه پيرو مرام و مسلك صفي‌عليشاه بودند تشكيل داد و در سال 1278 شمسي (1317 قمري) با حضور 110 تن از اعضاي اين گروه به طور رسمي و علني آغاز به كار كرد.
علاقه ظهيرالدوله به فرهنگ و هنر سبب شده كه وي از اين باغ براي فعاليت‌هاي هنري نيز بهره ببرد. از جمله فعاليت‌هاي هنري وي برگزاري نخستين كنسرت‌هاي موسيقي سنتي در اين باغ است. تا جايي كه بزرگ‌ترين و شاخص‌ترين اساتيد معاصر موسيقي ايران از جمله درويش‌خان، حسين هنگ آفرين و علينقي وزيري در اين اركسترها، كه تعداد نوازندگان آنها اغلب بر بيست نفر هم غالب مي‌شد، هنرآفريني كردند. به خاطر كثرت تعداد نوازندگان اغلب براي هماهنگي ميان آنها نوعي آهنگ ضربي توسط درويش‌خان، كه اين اركسترها را رهبري نيز مي‌كرد، ساخته مي‌شد كه به آن پيش‌درآمد گفته مي‌شد و در ابتدا توسط نوازندگان اجرا مي‌شد. لذا پيدايش پيش‌درآمد در موسيقي ايراني را مي‌توان ميراث درويش‌خان و كنسرت‌هاي باغ صفا دانست. ظهيرالدوله همچنين فردي آزادي‌خواه بود و با شكل‌گيري جنبش مشروطه به صف مشروطه‌خواهان پيوست و به همين خاطر نيز پس از به توپ بسته شدن مجلس توسط
محمد‌علي‌شاه، خانه وي نيز مورد حمله قرار گرفت و اموال آن به غارت رفت.
علي‌خان ظهيرالدوله در سال 1303 شمسي در باغ خود در اثر سكته قلبي درگذشت و مريدانش جسد وي را در زير همان درختي كه در زمان حياتش در زير سايه آن مي‌نشست و به آن «داغداغان» مي‌گفتند، دفن كردند. بعد از آن بود كه اين باغ اغلب با نام گورستان ظهيرالدوله شناخته مي‌شود. علي خان ظهيرالدوله جزو رجال سياسي خوش نام و آزادي‌خواه بود و همچنين به دليل فعاليت‌هاي فرهنگي و هنري و نيز به واسطه مرام و مسلك تصوف بين طبقات و اقشار مختلف از جايگاه بالا و احترام خاصي برخوردار بود. محبوبيت و هنردوستي وي از يك سو و زيبايي طبيعي و صفاي باغ ظهيرالدوله از سوي ديگر سبب شد بسياري از هنرمندان و رجال سياسي وصيت كنند تا بعد از مرگ پيكر آنها در اين مكان دفن شود. از دهه چهل به بعد دفن اموات در اين مجموعه ممنوع اعلام شد و در دهه پنجاه نيز تدفين فقط با اجازه خاص و شرايط ويژه امكان‌پذير بود. فروغ فرخزاد جزو آخرين افراد سرشناسي است كه در اين گورستان خاكسپاري شده است.

مدفونان در ظهيرالدوله
از ميان چهره‌هاي فرهنگي و هنري مدفون در باغ ظهيرالدوله، فروغ فرخزاد جزو نامداران متاخري است كه در اينجا مدفون شده است. شايد به همين دليل است كه اغلب گورستان ظهيرالدوله با نام اين شاعر نوسرا شناخته مي‌شود. كساني كه نخستين بار براي بازديد مقبره اين شاعر نامي كشور به باغ صفا مي‌روند، نام‌هاي آشناي زيادي را روي سنگ‌هاي قديمي و ترك خورده آن خواهند يافت. ظاهرا در سال 1303 ايرج ميرزا نخستين فردي بود كه وصيت مي‌كند در آنجا به خاك سپرده شود. بعد از او نيز درويش‌خان در سال 1305 طبق وصيت خودش در كنار مقبره مرشدش صفا عليشاه مدفون شود. تازه از اين به بعد است كه تاريخ گورستان ظهيرالدوله آغاز مي‌شود. تاريخي كه با بخش عظيمي از فرهنگ و هنر معاصر ايران پيوندي ناگسستني دارد.
مدفونان در ظهيرالدوله را مي‌توان به سه بخش عمده تقسيم كرد. بخش اول مربوط به اعضاي انجمن اخوت و مريدان ظهيرالدوله است. اغلب آنها ترجيح داده‌اند كه در كنار مراد خود آرام گيرند و علامت كشكول و تبرزين و تسبيح مختص اين انجمن را مي‌توان روي اغلب اين آرامگاه‌ها يافت. بخش ديگر مربوط به خانواده‌هاي سلطنتي، شاهزادگان، مسوولان كشوري و لشكري در دوره‌هاي مختلف و به ويژه قاجاريه است. بنابراين
القاب السلطنه، الملك و ساير القاب اشرافي روي سنگ‌هاي قبر به وفور به چشم مي‌خورد. علي اصغر پورهمايون (رييس كل اسبق بانك مركزي)، مجيد آهي (سازنده راه‌آهن سراسري كشور، وزير راه و وزير دادگستري در كابينه فروغي، علي منصور و علي سهيلي)، دكتر اسماعيل مرزبان (چشم پزشك نامدار كه در سمت‌هاي وزارت پست و تلگراف، معارف و اوقاف و بهداري در كابينه‌هاي وثوق‌الدوله، عين‌الدوله و قوام‌السلطنه مشغول به كار بوده است)، مهدي فرخ (وزير مختار ايران در زمان رضا شاه)، علي‌اصغر زرين كفش (وزير ماليه و دارايي) از وزراي خفته در اينجا هستند. همچنين ابراهيم افخمي، ابوالحسن ملكي، ارسلان خلعتبري، مرتضي امين، عطاء‌الله سميعي (و بسياري ديگر از اين خانواده معروف كه دو تن‌شان روساي دوره‌هاي مختلف بانك مركزي بوده‌اند)، علي اقبال، محمد عامري و حسن‌علي مستشار هم از جمله نمايندگان دوره‌هاي مختلف مجلس از مشروطه تا اواخر دوران پهلوي بوده‌اند كه در اين قبرستان خوابيده‌اند. حسن تقي‌زاده نيز از روزنامه‌نگاران نامي و چهره موثر انقلاب مشروطه و نماينده دوره‌هاي اول مجلس نيز از ديگر چهره‌هاي سياسي مدفون در ظهيرالدوله است. همچنين تعداد زيادي از ارتشيان و نظاميان در اين گورستان آرميده‌اند.
آما آنچه گورستان ظهيرالدوله را بسيار خاص و منحصربه‌فرد كرده است، هنرمندان بزرگي هستند كه اينجا را به عنوان سراي ابدي خود برگزيده‌اند. از آنجا كه باغ صفا قبل از تبديل شدن به آرامگاه محل برگزاري برنامه‌هاي فرهنگي و موسيقي بود، از اين رو خيل عظيمي از موسيقيدانان و نوازندگان شهير ايراني را مي‌توان در اين محل پيدا كرد. مهم‌ترين استاد موسيقي سنتي ايراني غلامحسين درويش خان كمي پايين‌تر از مقبره ظهيرالدوله جاي گرفته است. در استادي درويش‌خان براي موسيقي سنتي ايراني نمي‌شود به چند خط اكتفا كرد اما اين بيت از ايرج‌ميرزا شايد براي بيان تبحر و چيره‌دستي او در تارنوازي كافي باشد:
تار نهم در كف درويش خان/ تا بدمد بر بدن مرده جان
بزرگ‌ترين شاگرد درويش‌خان، استاد ابوالحسن صبا نيز در چند متري استاد خويش آرميده است. همچنين تعدادي از شاگردان استاد ابوالحسن صبا نيز كه هر كدام از اساتيد مسلم موسيقي سنتي هستند از جمله حبيب‌الله سماعي (آهنگساز و نوازنده برجسته سنتور)، حسين هنگ‌آفرين، نورعلي خان برومند (استاد برجسته مكتب آواز ايران و استاد شهرام ناظري، محمدرضا شجريان و حسين عليزاده) و حسين خان تهراني (استاد يگانه تنبك) نيز در جوار اساتيد خود آرام گرفته‌اند. از ديگر موسيقيدانان برجسته مي‌توان به مرتضي محجوبي (شاگرد حسين هنگ‌آفرين و خالق اثر جاودان كاروان با صداي غلامحسين بنان) روح‌الله خالقي (شاگرد علينقي وزيري و خالق سرود «اي ايران») داريوش رفيعي (خواننده اثر معروف گلنار)، حسين ياحقي و قمرالملوك‌وزيري اشاره كرد.
از شعرا و اديبان معاصر نيز سهم بسيار بزرگي به خانقاه ظهيرالدوله رسيده است. محمدتقي بهار از فعالان سياسي عصر مشروطه و شاعر بزرگ ايران زمين و خالق اثر دماونديه جزو مهمانان هميشگي اين گورستان است. ايرج‌ميرزا از شعراي دوره مشروطه و از پيشگامان نوگراي شعر فارسي نيز كه به بداهه‌سرايي در شعر فارسي شهره است، زير يكي از سنگ قبرهاي اين باغ زيبا مدفون است. همچنين رهي معيري غزل‌سراي مشهور معاصر نيز در قبري نسبتا متفاوت‌تر از باقي ساكنان دايمي اين آرامستان خوابيده است و ابياتي سوزناك از خودش بر سنگ قبرش نقش بسته است:
در اينجا، شاعري غمناك خفته است  
رهي در سينه اين خاك خفته است
كنون شمع مزاري نيست ما را
چراغ شام تاري نيست ما را
ز سوز سينه، با ما همرهي كن
چو بيني عاشقي، ياد رهي كن
و اما كلكسيون مفاخر ظهيرالدوله با فروغ فرخزاد كامل مي‌شود. معمولا زمان‌هايي كه قبرستان جهت بازديد عموم باز بود، مزار فروغ را مي‌شد از شلوغي بالاي سر آن و چراغي كه بالاي سر آن نصب شده است، تشخيص داد. جسارت فروغ در اشعارش و پرهيزش از كليشه‌هاي رايج آن زمان براي شاعران زن، در تاريخ ادبيات فارسي جزو نمونه‌هاي بسيار نادري است كه كمتر مي‌توان مشابه آن را يافت. مزار فروغ نيز به شعري از خودش مزين گشته است:
من از نهايت شب حرف مي‌زنم
من از نهايت تاريكي
و از نهايت شب حرف مي‌زنم
اگر به خانه من آمدي براي من
اي مهربان چراغ بياور و يك دريچه كه از آن
به ازدحام كوچه خوشبخت بنگرم...

وضعيت فعلي گورستان ظهيرالدوله
تعداد زيادي از اهالي فرهنگ و هنر كه هر يك گوشه‌اي از تاريخ ادبيات و هنر ايران زمين را تشكيل مي‌دهند در اين باغ مصفا آرميده‌اند. اما با اين وجود وضعيت فعلي آن دور از انتظار است. در زمان ظهيرالدوله خود او عهده‌دار امور مربوط به باغ بود و بنا به قولي آن را وقف انجمن اخوت كرده بود. بر همين اساس بعد از مرگ او انجمن اخوت عهده‌دار مسووليت آن شد و فردي را براي توليت امور آن انتخاب مي‌كرده و اين رسم به همين منوال حفظ شد. آخرين فردي كه از طرف انجمن به عنوان متولي اين باغ برگزيده شد درويش‌رضا بود. وي در سال 1366‌ دار فاني را وداع گفت و بعد از آن افراد و ارگان‌هاي متعددي مدعي توليت اين گورستان شدند. همسر درويش رضا كه اكنون باغ نيز در تصاحب او و فرزندش قرار دارد از جمله اين مدعيان هستند. اينكه واقعا چه كسي بايد مسووليت حفظ و حراست از اين باغ را بر عهده بگيرد تا حدودي گنگ و مبهم است. همچنين متراژ بالاي اين باغ زيبا كه بالغ بر 4300 متر است، آن هم در يكي از گران‌ترين مناطق بالاشهر تهران مي‌تواند دليل اين تكثر مدعيان شود چرا كه مي‌توان از فروش زمين‌هاي باغ سود سرشاري را به جيب زد. براي مثال يكي از همسايگان محلي مدعي بود كه بخش‌هايي از برجي كه در كنار گورستان ساخته شده است روي برخي از قبرهاي اين گورستان ساخته شده است. همچنين بخش نسبتا بزرگي از گورستان در مجاورت همين برج از محوطه اصلي آن جدا شده و با ديوار كوتاهي از كوچه باريكي كه به ورودي اصلي گورستان مي‌رسد مجزا شده است. احتمالا اين بخش از گورستان نيز كانديداي بعدي ساخته شدن برجي بلند روي آن است و در طول سال‌ها بخش‌هايي از اين باغ آب رفته است.
علاوه بر اين وضعيت قبرها و سنگ‌هاي موجود نيز بسيار نامطلوب است و براي مثال سنگ مقبره درويش خان به كلي از بين رفته و به زحمت فقط مي‌شود كلمه درويش را از روي آن خواند. مقبره ابوالحسن صبا نيز در بخش سرپوشيده گورستان قرار دارد و به بهانه تعميرات و ملك شخصي بودن، اجازه بازديد از آن داده نمي‌شود. جالب اينجاست كه سرايدار آنجا از اين مقبره به عنوان انباري استفاده مي‌كند و روي مقبره استاد موسيقي ايراني با دوچرخه‌اي كهنه و چند قوطي كهنه تزيين شده است! از ميان قبور فقط چند تاي آنها مانند مقبره فروغ فرخزاد، رهي‌‌معيري، ملك الشعراي بهار، ايرج ميرزا و مرتضي محجوبي وضعيت بهتري دارند. باقي قبور را سنگ‌هايي ترك خورده و در حال نابودي پوشانده است. از آنجا كه اغلب اين سنگ‌ها چندين دهه قبل ساخته شده‌اند، لذا اثر فرسايش آب و باد را مي‌توان به خوبي در آنها ديد. جالب اينجاست كه وقتي ادعاي مالكيت قبرستان پيش مي‌آيد تعداد مدعيان زياد است، اما وقت رسيدگي به مشكلات آن همه از زير بار مسووليت شانه خالي مي‌كنند و نتيجه آن وضعيت نابسامان اين مجموعه است. با توجه به اينكه اين باغ در سال 1377 به عنوان اثر ملي توسط سازمان ميراث فرهنگي به ثبت رسيده است به اعتقاد كارشناسان بايد اقداماتي براي نگهداري آن صورت گيرد همچون اقداماتي كه كشورهاي ديگر با گنجينه‌هاي اينچنيني انجام مي‌دهند و در اين بين مي‌توان به قبرستان پرلاشز در فرانسه اشاره كرد.
نكته ناراحت‌كننده‌تر درباره اين اثر ملي و مجموعه بي‌بديل، محدوديت‌هاي مربوط به بازديد از آنجاست. اگر در يكي از روزهاي وسط هفته فرصتي كرده و به اين باغ سر بزنيد با دري بسته مواجه خواهيد شد كه اين جملات روي كاغذي بر در آن نوشته شده است:
«به علت عدم رعايت شوونات اسلامي ساعت بازديد خواهران 10 تا 12 فقط پنجشنبه‌ها، ساعت بازديد برادران 13 تا 16 فقط پنجشنبه‌ها، اين نامه از تاريخ 16/8/92 قابل اجراست.» هيات امنا
لذا فقط بازديد از باغ منحصر به چند ساعت در هفته است. معلوم نيست به چه علتي اين تصميم درباره اين باغ به اجرا در آمده است اما ظاهرا علت آن عدم رعايت شوونات اسلامي از طرف بازديد‌كنندگان عنوان شده است. البته اين در حالي است كه در اسلام سفارش زيادي به زيارت اهل قبور شده است. اين تصميم تنها مورد عجيب در رابطه با اين باغ نيست. قبلا نيز در فاصله بين سال‌هاي 91 تا 92 باغ بدون ارايه علتي خاص به يكباره تعطيل شد و از حضور علاقه‌مندان در اين باغ ممانعت به عمل آمد.
با توجه به اقوال موجود در رابطه با موقوفه بودن اين باغ براي انجمن اخوت، بعد از انجمن اخوت و آخرين فردي كه از طرف انجمن به عنوان متولي آن انتخاب شده بود، سازمان اوقاف و امور خيريه بايد وظيفه رسيدگي به باغ را بر عهده مي‌گرفت. همچنين در صورتي كه اين باغ موقوفه نباشد، ملكيت آن متعلق به ظهيرالدوله بوده است كه ظاهرا اكنون وراث او ادعايي در رابطه با اين گورستان ندارند و با توجه به اينكه اثر ثبت ملي شده است، بايد سازمان ميراث فرهنگي توليت آن را به عهده بگيرد. در هر حال نام و آوازه افراد مدفون شده در اين باغ به حدي است كه هر كدام از آنها به تنهايي مي‌توانند هر گورستاني را به شهرتي ملي برسانند. متاسفانه گورستان ظهيرالدوله در كنج عزلت و غربت مانده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون