• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3475 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۶ اسفند

نشست نقد و بررسي كتاب «دموكراسي يا دموقراضه» نوشته سيدمحمود شجاعي

روايتي از نابخردي

 

جلسه نقد و بررسي كتاب «دموكراسي يا دموقراضه» اثر «سيدمهدي شجاعي» با حضور نويسنده آن، محمدرضا گودرزي، ابوالفضل زرويي‌نصرآباد در فرهنگسراي گلستان برگزار شد.
ابوالفضل زرويي نصرآباد، نويسنده و منتقد، در ابتداي اين جلسه با اشاره به اينكه يكي از آفاتي كه در بين اكثر ايرانيان وجود دارد، تمايل همگاني به دريافت يا صدور حكم قطعي است كه مسائل موجب سطحي‌نگري و كم ريشه بودن ما شده توضيح داد: «متاسفانه در عرصه ادبيات هم دچار نوعي آفت هستيم. نمي‌دانيم رمان طنز چيست و تفاوت آن با هجو و ساير موارد چيست و همواره به دنبال يك حكم قطعي و نهايي هستيم كه در يك قالب مشخص صدور حكم كند. » به گفته اين نويسنده، «دموكراسي يا دموقراضه» تنها رمان طنز سياسي فارسي با ديدگاه جهاني است كه در هيچ جاي آن اثري از هجو و هزل و فكاهه و ساير موارد شوخ‌طبعي نمي‌بينيد و به‌صورت كامل و قائم و محكم، تمام مطالب كتاب بر پايه طنز استوار است. » زرويي در ادامه يكي از محاسن اين كتاب را زبان قومي آن نام برد و توضيح داد: «با وجود ديدگاه جهاني و اين نكته كه تمام موارد امكان وقوع در هر كشوري را دارند، زبان اين رمان قومي است يعني مخاطب اين اثر دقيقا متوجه مي‌شود كه نويسنده در محيطي آزاد (به مفهوم غربي آن) رشد نيافته است. اما در عين حال با دارا بودن يك سري اعتقادات و رعايت آداب و در پرده‌گويي، مشخص است كه اين نوع بيان يك زبان شرقي است اما دغدغه جهاني نيز دارد.» زرويي ادامه داد: «خانم باربارا تالكمن، مورخ مشهور امريكايي كه من او را فيلسوف مي‌دانم كتابي به عنوان «سير نابخردي از ويتنام تا تروريا» دارد كه در آن سير نابخردي را روايت كرده است. اين سير معكوس و عقل‌زدايي و پس‌رفت حكمت و خرد و دانش متاسفانه در تمام مسائل و سراسر جهان فراگير است. اشاراتي كه در اين كتاب است نيز مبتني بر همين امر است. در تمام تاريخ انسان‌هاي دلسوزي بوده‌اند و اين‌طور نيست كه آقاي شجاعي يك‌دفعه و براي نصيحت كردن اقدام به نوشتن اين داستان كرده باشد.»
زرويي نخستين نقطه قوت اين كتاب را درسنامه‌اي بودن آن براي طنزپردازان دانست و گفت: «اين كتاب از حيث ظرافت يا لطافت بيان نكاتي كه احيانا به آنها «برچسب خروج از حدود و مرزهاي سياسي يا عرفي» زده مي‌شود، بسيار خوب عمل كرده است. » اين منتقد احترام به شعور مخاطب و عدم توضيح واضحات و پرهيز از تكرار زايد را يكي از ديگر نقاط قوت داستان دانست و گفت: «اين كتاب را مي‌توان هم با توجه به موقعيت مكان و زماني كه در آن نوشته شده تحليل كرد، هم به صورت فرازماني و فرامكاني، زيرا از حيث هنري تعلق به زمان و مكان خاصي نداشته و در هر برهه از زمان مي‌توان تك‌تك اجزاي آن را در هر حكومتي مشاهده كرد.»به گفته اين منتقد اين اثر شامل آسيب‌شناسي دقيق و ظريفي از دموكراسي‌هاي مرسوم است كه نويسنده در مورد آنها بسيار خوب عمل كرده است.
محمدرضا گودرزي، نويسنده و منتقد نيز در ادامه اين نشست با اشاره به اينكه اين رمان اثري تمثيلي و طنزآميز است توضيح داد: «گفته مي‌شود طنز ‌زاده غريزه اعتراضي است كه به هنر بدل شده، و وظيفه طنز اين است كه اعتراض را به هنر تبديل كند. اين وظيفه در اين رمان به‌درستي انجام شده است. به تعبير «ميخاييل باختين» يكي از بنيان‌گذاران مباحث مربوط به روايت، رمان طنزآلود «كارناوالي» است. اين يعني كه در كارناوال ادبي، زبان و جهان‌بيني قدرت سياسي به مضحكه و سُخره گرفته شده و حقيقت از ديدگاهي متفاوت مطرح مي‌شود كه در اين رمان همين اتفاق افتاده است. در كارناوال حقيقي كه شامل جشن‌ها و مراسم عمومي است، تمايز طبقات مختلف اجتماعي دستاويز قرار مي‌گيرند و خوب و بد، شوخي و جدي همگي در هم مي‌آميزد تا خواننده با روشي شاداب و سرخوشانه به مفاهيمي عميق و تلخ دست يابد.» گودرزي «دموكراسي يا دموقراضه» را مصداق بارز رمان كارناوال‌گونه دانست و گفت: «باختين در تعريف ادبيات كارناوال قد علم كردن جهان بي‌قيدوبند، جلوه‌ها و اشكال فكاهي را در مقابل لحن جدي و رسمي عنوان مي‌كند كه در آن فرهنگ مردم در تقابل با ديدگاه قدرت سياسي و فعاليت‌هاي فرهنگي نخبگان قرار مي‌گيرد. يعني در اينجا متن طنزآلود كارناوالي در دو حيطه مبارزه مي‌كند: يكي در مقابل گفتمان ايدئولوژيك قدرت سياسي و ديگري گفتمان ادبي نخبگان فرهنگي كه طنز را در گذشته (حداقل در بدو شكل‌گيري آن) يك سطح پايين‌تر از ادبيات مي‌دانستند.»
به گفته گودرزي، شيوه روايت در اين رمان «يك‌صدا» است و اصطلاحا راوي آن در جايگاه برتر است كه با اين صدا به متن جهت مي‌دهد. نكته ديگر از ديدگاه روايي در «دموكراسي يا دموقراضه» استفاده از «آيروني» است كه از آن با عباراتي همچون طعنه، كنايه يا طنز دو‌پهلو تعبير مي‌كنند. او با اشاره به اينكه آيروني مهم‌ترين ابزار براي «حرف زدن» در مقابل «حرف نازدن‌ها» محسوب مي‌شود، در مورد اين كتاب توضيح داد: «اين متن نمونه‌اي از آثار تمثيلي- سياسي است كه در چنين متوني، تمثيل وارد ارتباطي ميان‌متن با تاريخ، قصه، افسانه و حكايت شده است و در مجموع مشهود است كه نويسنده در شيوه روايت داستان از افسانه، تاريخ و حكايت هم استفاده مي‌كند تا با كاربرد تمام عناصر فوق، صداهاي متفاوت را به متن وارد كند.»
در بخش پاياني اين نشست، سيدمهدي شجاعي، نويسنده «دموكراسي يا دموقراضه» با اشاره به اينكه جامعه امروز ما به‌شدت دچار خلأ نقد مشرفانه و منصفانه است، گفت: «در جوامع ديگر، نويسنده در اغلب موارد خود را با نظرات منتقد محك زده و متوجه ميزان موفقيت كار و ايرادات و كمبودهاي خودش مي‌شود. متاسفانه در جامعه خودمان در اين مورد دچار اين خلأ شديد هستيم و به جز يكي دو منتقد كه با گفتن ناسزا و دشنام درباره عمده آثار عمل مي‌كنند، منتقد جدي وجود ندارد تا اثر را با اشراف و البته انصاف نقد كند. با اين شرايط نويسنده راهي براي پي بردن به مشكلات اثر ندارد. » شجاعي با اشاره از گودرزي و زرويي نصرآباد چيزهاي زيادي آموخته در مورد صحبت‌هاي اين دو منتقد درباره كتابش گفت: «در كل براي هر نويسنده‌اي وقتي مي‌بيند مخاطب به ظرايفي كه به‌كار برده پي برده لذت‌بخش است. نكته ديگر شرايط زماني و حال حاضر ما است كه سبب ديده شدن و تفسير اين كتاب در زمان خودش مي‌شد و گاهي با وقوع بعضي از حوادث روزمره اجتماعي كشور، دوستان در وب‌سايت‌ها برخي از مطالب كتاب را منطبق با رخداد مربوطه منتشر مي‌كنند. هرچند اين جنبه از رمان وجه مثبتي تلقي مي‌شود، اما در چارچوب انطباق اثر با زمان و مكان، طبيعتا خواست هيچ نويسنده‌اي نيست كه مردم نوعي تاريخ مصرف براي آثارش قائل باشند و فقط حرف‌هاي عميق و اساسي آن پابرجا بماند.»
شجاعي با اشاره به بخش پاياني كتاب و اينكه نقدها و نظرات در مورد اين بخش كتاب بيشتر بوده توضيح داد: «همين مورد باعث شده تا فصول ديگر كتاب تا حدودي مغفول بماند. يكي از ضايعات حكومت دموقراضيسم به اعتقاد بنده اين است كه حكومتي را در بطنش براي بعد از خود پرورش مي‌دهد كه به مراتب خطرناك‌تر از اصل خودش است. با تامل در سير تحولات جهان، درمي‌يابيم كه طيف عوام‌پسندي بر سر كار آمده و زمينه را براي گروهي ديگر مساعد كرده و مردم نيز هربار، از ظلم يكي رنجيده و به ديگري پناه مي‌برند اما صورت مساله اصلا دچار تغيير نشده و اين بازي و چرخش همواره ادامه مي‌يابد. منظور اصلي من اين است آنكه اساس حكومت دموقراضه بر عوام‌فريبي است و البته خواص‌فريبي هم با روشي خاص انجام مي‌گيرد كه البته بسيار شيك‌تر و جذاب‌تر است. در نهايت همين وجه بود كه در طول سال‌ها ناديده گرفته مي‌شد و تمركز در بخش دموقراضه بيشتر مورد توجه بود.»
شجاعي در پايان با اشاره به اينكه حكام در جامعه دموقراضه از خود مردم بوده و تافته جدا‌بافته‌اي نيستند و بنابراين نقد اصلي پيش از آنكه بر حكومت‌ها باشد، نقدي بر همان مردم است توضيح داد: «قدرت در هر صورت ساز و كار و تبعات و جذابيت‌هاي خاص خودش را داشته و صاحب قدرت به هر قيمت در تلاش براي حفظ آن است. اما وقتي يك منتقد در جايگاه قدرت قرار گرفت و صاحب ابزار قدرت و حكومت شد، بايد به اين نكته توجه داشت كه او چند مرده حلاج است. در حالتي كه گفته شد، اغلب انتقادات پيرو حس حسادت‌ها و كمبودها و عقده‌ها بيان مي‌شوند و واقعا به دنبال حس اصلاح‌طلبي نيستند. نكته آخر اينكه حس تماميت‌خواهي و تمايل به حفظ قدرت كه در تمام ديكتاتورها و پادشاهان و حكام طول تاريخ وجود دارد، در خود ما نيز وجود دارد؛ اما در نهايت در مقام اجراست كه تكليف هر شخص با خودش و ديگران روشن مي‌شود.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون