خوبياش همينه
سروش صحت
خيابانها از هميشه شلوغتر است و ترافيك هميشه سنگين، باز هم سنگينتر شده. مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «اين همه آدم تو خيابون چي كار ميكنن؟... دو ساعت الان تو ترافيكيم.» راننده كه سن و سالي از او گذشته بود گفت: «شب عيده ديگه... عيد خوبياش همينه.» مرد گفت: «خوبياش يا بدياش؟» راننده گفت: «هم خوبياش، هم بدياش.» مرد گفت: «چي؟» راننده گفت: «خوبي شب عيد اينه كه خيابونها شلوغ ميشه، زنده ميشه، همه خريد ميكنن، همه ميان تو خيابون... بدي شب عيد هم اينه كه خيابونها شلوغ ميشه، ترافيك ميشه، همه ميريزن بيرون كه خريد كنن، همه ميان تو خيابون...» اگه به اينها خوب نگاه كني، همهشون خوبن، اگه بد نگاه كني بدن.» مرد گفت: «دارين شعار ميدين؟» راننده گفت: «نميدونم ولي ميدونم هر چيز خوبي يه مشكلات و سختيهايي هم داره، هر چيز بدي هم توش يه خوبيهايي ميشه پيدا كرد.» مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «اين حرفها همهاش شعاره.» راننده خنديد و گفت: «نه به جون تو.»