استقلال در ساحل بحران
بلاي بازيكن سالاري جان آبيها را ميگيرد؟
سالار عليخواه / اين روزها استقلال تهران حال و روز خوشي ندارد. بازيهايش چنگي به دل نميزند. به زعم خيليها فوتبالي كه استقلال ارايه ميدهد در قد و قواره يك تيم صدرنشين نيست. تيم با حالتي سكته گونه جلو ميرود و و در نتيجهگيري ثبات ندارد. خيلي از هواداران به تساويها و بردهاي خفيف اين تيم اعتراض دارند. با اين حال پرويز مظلومي تا به امروز توانتسته تيمش را در دو جبهه به عنوان مدعي قهرماني نگه دارد. اين در حالي است كه انگار قرار نيست حاشيه و مشكلات دست از سر اين تيم بردارد. در حال حاضر اصليترين رقيب پرويز مظلومي براي كسب نتيجه حواشي داخلي تيم است كه از بازيكن سالاري ميتوان به عنوان مهمترين آنها نام برد. سخنان مجيد صالح و قهر و آشتيهاي پياپي او نيز ميتواند اطلاعات و سرنخهاي قابل تاملي درباره اين شرايط به هواداران استقلال بدهد. ماجرايي كه رمز گشايي از آن ما را به سمت يك مثلث سوق ميدهد. اختلافات مظلومي و صالح درست از زماني براي همه آشكار شد كه دستيار اول به نشانه اعتراض چند روز از حضور در تمرينات سر باز زد. اتفاقي كه با عدم نتيجهگيري آبيها در چند هفته از ليگ برتر همراه شد. با اين وجود اما با ميانجيگري نصرالله عبدالهي اختلافات حداقل در ظاهر تمام شد و صالح با مظلومي آشتي كرد و همهچيز ختم به خير شد. اما اين پايان اتفاقات نبود چرا كه هنوز هم شكاف فني و اختلاف نظر بين مظلومي و صالح به راحتي قابل رويت است. شايد صالح راست ميگفت كه مساله درون خانوادگي بود. در رابطه با حال و روز اين روزهاي استقلال اما اگر بخواهيد بيشتر در مورد مثلث ياد شده بدانيد بايد سراغ اسامياي رفت كه هركدام پايگاه اجتماعي قدرتمند و خاصي دارند و هر كدام براي خودشان در شبكههاي اجتماعي و فضاي مجازي لشگر تا دندان مسلحي بسيج كردهاند تا در مواقع خاص بتوانند توازن قدرت را به سمت دلخواهشان تغيير دهند. مثلثي كه در تلاش است سكان هدايت آبي پوشان را در فصل بعد به دست بگيرد و هر كدام از اركان اين مثلث را يكي از غولهاي آبي پوش تشكيل ميدهند. فارغ از تمامي اين شايعات و احتمالها به نظر ميرسد مظلومي براي ماندن در راس كادر فني استقلال با چالشهاي عجيب و غريبي مواجه است. از اطراف تيم خبر ميرسد مظلومي پس از كش و قوسهاي فراوان ارنج تيم را به دست يكي از بازيكنان بسيار تاثيرگذار و قدرتمند سپرده تا حداقل بتواند با تزريق اجباري آرامش به تيم در كارنامه اين فصل يك قهرماني به دست بياورد يا حتي سهميه آسيايي كسب كند. نكته قابل تامل اينجا است كه اخبار درگوشي حكايت از اين مساله دارد كه همين بازيكن بزرگ به كمك يكي از اعضاي هياتمديره قصد دارد در صورت ناكامي مظلومي در بازيهاي آينده قدرت بيشتري بگيرد و به عنوان مربي- بازيكن نقش مهمتري را در استقلال ايفا كند. مدلي كه احتمال وقوعش كم است اما در فوتبال ايران هيچ چيز بعيد نيست. از سوي ديگر گروهي در اين فكر هستند تا با كنار رفتن مظلومي زمينه حضور مربي استقلالي و خوشنام را در تيم مهيا كنند. اين گروه در بين هياتمديره نيز يارگيري خود را كردهاند تا در مواقع لزوم بتوانند با حكم وزارتي و فشار وزارتخانه به سرپرست يا مدير وقت گزينه خودشان را به سكوي استقلال ديكته كنند. اما آخرين ضلع اين مثلث بازيكني است كه به تازگي بازنشسته شده و با كمك يكي از نزديكانش قصد دارد به روزهاي اوجش اينبار در كسوت مربيگري آنهم در تيم استقلال برگردد. او كه به دليل رفت و آمدهايش در سالهاي اخير در اسقلال مخالفاني نيز دارد اينبار سعي كرده كمي ديرتر وارد جريان بازي شود و فعلا دست خود را در برابر ساير رقبا رو نكند. حتي اگر احتمال اولي به وقوع پيوست بتواند زمينه حذف كامل بازيكن بزرگ فعلي را به راحتي فراهم كند. براي اين كار هيچ ابزاري بهتر از محبوبيت فراوان بين عامه هواداران نيست و بهطور حتم در برابر خرد عمومي او به راحتي به مربي نامبرده شده در حالت دوم فائق خواهد آمد. شايد به صورت زير پوستي و پس از كنار رفتن امير قلعه نويي جنگ قدرت براي تصاحب استقلال آغاز شده است؛ جنگي كه بدون ترديد ادامه آن ضربات سختي را به استقلالي وارد خواهد كرد كه در فينال جام حذفي بايد به مصاف ذوب آهن برود و در ليگ برتر هم مدعي اصلي كسب عنوان قهرماني است. پرويز مظلومي اما اين روزها باز هم از بزرگترين ضعف خود در مربيگري ضربه ميخورد. تجربه نشان داده او قدرت مقابله با بازيكن سالاري و مقابله با حواشي به تنهايي را ندارد و بيش از حد ممكن به ستارههاي بزرگ تيمش وابسته است. همين مساله بهترين بهانه براي آنهايي است كه به دنبال تصاحب صندلي سرمربيگري باشگاه استقلال هستند.