فرهادي و سينماي ايران
هر دو بههم محتاجند
اميرحسين علمالهدي
آيا جوايز سينمايي اصغر فرهادي طي ساليان گذشته حاصل كاركرد مطلوب دستگاه فرهنگي و هنري كشور است يا حاصل شرايط آن بخش از فعاليت سينماي ايران كه به دولت وابسته نيست يا اينكه اين موفقيتها حاصل تلاش تكنفره و نبوغ اصغر فرهادي است كه توانسته است تا بدين جا پيش آيد و جوايز معتبر داخلي و خارجي را از آن خود كند؟
پاسخ به اين سوالات مستلزم بررسي و تحليل زندگي و نوع فيلمسازي فرهادي است و نگاهي بدون تعصب به توليدات او و طي كردن پلههاي ترقي در سينماي ايران كه بدون شك تنفس در اين سينما توانسته است از فرهادي نمادي از سينماي ايران در محافل سينمايي خارج از كشور تبديل كند. دهه ۶۰ اصغر فرهادي، دانشجوي انجمن سينماي جوانان ايران بوده است كه اين انجمن زيرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تاسيس شده است و تا امروز توانسته است هزاران دانشجوي سينما را آموزش دهد و دهها سينماگر فعال را به سينماي ايران وارد كند و در شكلگيري سينماي فرهادي نميتوان شرايط آن زمان ناديده گرفت ولي اما مهمترين جرقههاي نگاه متفاوت فرهادي را بايد با سريال «داستان يك شهر» تلويزيون دنبال كرد كه چنانچه اين سريال نميتوانست به توليد برسد شايد فرهادي نميتوانست چنين استوار داستانهاي خود را روايت كند. پس تصميم تلويزيون هم كارساز بوده در سرنوشت فعلي اصغر فرهادي.
اما توليدات اوليه سينمايي اصغر فرهادي را نبايد ناديده گرفت كه در غناي سينماي او تاثيرگذار بوده است و بدون شك همراهان او در اين فيلمها در موفقيت فيلمها سهم داشتهاند.
اين روند رو به رشد فرهادي حاصل نبوغ ذاتي او، همراهي مسوولانه دولتهاي وقت و همراهي دلسوزانه فعالان سينمايي درحين ساخت فيلمهاي فرهادي بوده است و بدون شك موفقيتهاي چندساله اخير او حاصل فضاي فعاليت در سينماي ايران بوده است كه نامهايي چون عباس كيارستمي، داريوش مهرجويي، مجيد مجيدي، فاطمه معتمدآريا و طيف زيادي از فعالان سينماي ايران كه جوايز ريز و درشت جشنوارههاي جهاني را از آن خود كردهاند و بدون شك اين جوايز مهم سينمايي بستري شدهاند براي بلوغ و ظهور نبوغ فيلمسازي به نام اصغر فرهادي كه توانسته است تكميلكننده شايستهاي از بلوغ سينماي ايران در محافل سينمايي خارج از كشور باشد.
دست مريزاد به اين فرزند خلف سينماي ايران كه با پشتوانههاي قوي سينماي ايران توانسته است پرچمدار سينماي ايران در دهه ۹۰ شمسي و دهه ۲۰۱۰ ميلادي باشد.
در پايان بايد دوباره اذعان كنم كه موفقيتهاي اين فرزند خلف سينماي ايران حاصل پشتكار و ممارست و نبوغ او در درجه اول و تنفس او در ميان سينماگران ايراني و پشتوانه او با كسب جوايز بيشمار سينماگراني است كه اين فرزند خلف با تكيه بر اين داشتههاي غرورانگيز توانسته است همچنان نام و ياد ايراني را در سينماي جهان زنده نگه دارد.
تز فرهادي يك استثنا است و اين موفقيت فقط حاصل تلاش اوست، نگاه راديكالي به فعاليتهاي او است. خود فرهادي بارها ذكر كرده است كه اين موفقيتها حاصل تلاشهاي تمام سينماگران ايراني است و نبايد فرهادي را از بدنه سينماي ايران جدا دانست و اين مانيفست جدايي او از سينماگران ايراني به دليل موفقيتهايش نه براي فرهادي نتيجهاي خواهد داشت و نه براي سينماي ايران و بايد بپذيريم كه فرهادي و سينماي ايران هردو بههم محتاج هستند.