• 1404 شنبه 21 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3536 -
  • 1395 پنج‌شنبه 6 خرداد

تطابق

سروش صحت

چند شب پيش در يك مهماني آقايي آمد كنارم نشست و گفت: «يه مطلب بيست براي يكي از اين تاكسي‌نوشت‌هات دارم.» خيلي خوشحال شدم و گفتم: «بفرماييد» مرد گفت: «دو هفته پيش براي يكسري از كارهام رفته بودم جنوب... آقا هيچكدوم از كارها اونجوري كه مي‌خواستم پيش نرفت... يعني اصلا انجام نشد... موقع برگشتن تو هواپيما مدام اوقاتم تلخ بود. از زمين و زمان ناراحت بودم و به همه بد و بيراه مي‌گفتم... فكر مي‌كردم دنيا به آخر رسيده... يكدفعه هواپيما شروع كرد به تكون خوردن... من رو مي‌گي همه فكرها و كارها و گرفتاري‌ها يادم رفت، فقط يك چيز تو مخم بود... خدايا يعني زنده مي‌مونم؟ به خودم گفتم اگه زنده بمونم ديگه هيچي مهم نيست... آقا هواپيما سالم نشست. فرداش من دوباره ناراحت كارها و گرفتاري‌هام بودم... زندگي اينه». گفتم: «خيلي ممنون، ولي من هرچي مي‌نويسم توي تاكسي اتفاق ميفته، داستان شما توي هواپيماس». مرد گفت «اين ديگه هنر شماست، يه جوري هواپيما‌رو تاكسيش كن.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون