• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3145 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۱۳ دي

گفت‌وگو با سرحدي‌زاده

به دولت روحاني اميدوارم

نگاه حاكميت به اصلاح‌طلبان در حال تغيير است

 مرجان زهراني/ ابوالقاسم سرحدي‌زاده از سياستمداران اصلاح‌طلب و بنيانگذار حزب اسلامي كار است. او نماينده مجلس سوم، پنجم و يكي از 139 نماينده متحصن مجلس ششم بوده كه امروز مثل بسياري از همفكرانش اين تحصن را به پاي تندروي‌هاي آن روزهاي اصلاح‌طلبان مي‌گذارد و معتقد است اصلاح‌طلبان امروز بعد از آسيب‌شناسي اين جريان فكري و در هشت سال اخير به اصلاح اين حركت‌هاي افراطي رسيده‌اند و حالا با كنار گذاشتن اين حركت‌هاي افراطي همه ناگزير هستند تا به اصلاح‌طلبان كه خواست‌شان با خواست مردم همخواني دارد ميدان دهند. او تداوم مانع‌تراشي در مقابل اصلاح‌طلبان را بي‌نتيجه مي‌داند و مي‌گويد: «شايد با اين مانع‌تراشي‌ها توانستند اصلاح‌طلبان را تا حدي محدود بكنند اما از آنجايي كه خواسته اكثريت مردم به خواسته‌ها و اهداف اصلاح‌طلبان نزديك است مقاومت در برابر اين جريان فكري و ايجاد محدوديت‌ها هم راه به جايي نمي‌برد و در نهايت اين گروه‌ها ناگزير هستند به خواسته‌هاي اصلاح‌طلبان كه خواست مردم است تن داده و كشور را با همين روش نجات دهند.» او كه عملا بعد از مجلس ششم در فضاي سياسي كشور حضور كم رنگي داشته، مرداد سال گذشته و بعد از شروع به كار كابينه دولت يازدهم از سوي وزير كار دعوت به همكاري شد و علي ربيعي وزير كار و امور اجتماعي دولت دوم ميرحسين موسوي را به عنوان مشاور خود برگزيد. گرچه سرحدي‌زاده امروز ديگر با مجموعه وزارت كار دولت يازدهم همكاري نمي‌كند و مشكلات جسمي را علت اصلي تداوم نيافتن اين همكاري مي‌داند، اما گويا اين تنها عامل دور بودن سرحدي‌زاده از فضاي سياسي كشور نيست. او گرچه ترجيح مي‌دهد چندان در مورد دوري‌اش از فضاي سياسي صحبت نكند اما معتقد است هر چه از ابتداي انقلاب فاصله گرفتيم شرايط شكل ديگري پيدا كرد و پايبندي به ارزش‌ها كم شد. او مي‌گويد ما براي آن منش و رفتار انقلابي خودمان را آماده كرده بوديم، وقتي فضا سياسي شد فضاي انقلابي و اسلامي هم رفته رفته رنگ باخت.

 ‌ فضاي سياسي امروز كشور را با وجود گذشت بيش از يك سال از تغيير دولت چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

به نظر من با توجه به شرايط امروز و فضاي سياسي كشور روحاني كشور را از تداوم بحران‌هايي كه در مدت گذشته با آن رو به رو بوده است، نجات داد. اگر او نيامده بود و نتيجه انتخابات جور ديگري رقم مي‌خورد مسلما همان سياست‌هاي قبلي همچنان ادامه پيدا مي‌كرد و سقوط وحشتناكي در انتظار كشور بود. ادامه اعمال سياست‌هاي قبلي قطعا باعث مي‌شد كشور سير نزولي را طي كند و در نهايت سقوط كشور با اين وضعيت در حوزه‌هاي مختلف حتمي بود. همين الان هم كه روحاني تلاش مي‌كند وضعيت قبلي را بهبود بخشد و اصل تلاش دولت بر اين قرار گرفته است كه خرابكاري‌هاي گذشته را تصحيح كند با اين حال با موانع بسياري هم رو‌‌به‌رو مي‌شود. اگر اين تيم جديد در دولت اداره و مديريت كشور را بر عهده نمي‌گرفت مشخص نبود چه بلايي سر مردم و كشور مي‌آمد و ادامه روند گذشته، درگيري‌هاي سياسي و اشتباهات مديريتي كشور را به سمتي برده بود كه به جاي اداره و و مديريت كشور، وقت دولت صرف تهمت زدن مي‌شد. اگر نتيجه انتخابات سال گذشته اين‌گونه رقم نمي‌خورد مشخص نبود كه كشور به كدام سمت مي‌رود و چه حوادثي پيش روي مردم در سال‌هاي آينده قرار دارد. به نظر من اين نتيجه لطف خدا بود كه روحاني روي كار بيايد و تغييرات جدي در شيوه مديريتي كشور اعمال شود. حالا بايد ديد برخي جريان‌ها از اين سياه‌نمايي‌ها دست برمي‌دارند تا روحاني كارش را انجام دهد يا نه.

  با توجه به محدوديت‌ها و بحران‌هايي كه جريان اصلاحات در چند سال گذشته با آن روبه رو بوده است وضعيت امروز اصلاح‌طلبان را چطور ارزيابي مي‌كنيد و آيا محدوديت‌هاي گذشته توانسته در ادامه فعاليت اصلاح‌طلبان در شرايط امروز تاثيرگذار باشد؟

به هر حال اصلاح‌طلبي يك جريان فكري است كه طيف‌هاي مختلفي را شامل مي‌شود و حتي مي‌توان گفت اهداف و ايده‌آل‌هاي گوناگوني را دنبال مي‌كند، اما آنچه در اين ميان روشن و مشترك است اين است كه همه اصلاح‌طلبان همچنان خواستار ابتدايي‌ترين حركت‌هاي اصلاحي هستند. شايد مهم‌ترين خواسته اصلاح‌طلبان داشتن دستگاه قضايي سالم است. اصلاح‌طلبان خواستار دستگاه قضايي سالمي هستند كه مستقل از قدرت‌هاي گوناگون وظايف خود را انجام دهد. من فكر مي‌كنم حتي با وجود اينكه در هشت سال گذشته گروه‌هايي سعي كردند موانعي را پيش روي اصلاح‌طلبان قرار دهند و اين جريان فكري را با بحران رو به رو كنند اما بازهم اين تلاش‌ها به نتيجه‌يي نرسيده است. شايد با اين مانع‌تراشي‌ها توانستند اصلاح‌طلبان را تا حدي محدود بكنند اما از آنجايي كه خواسته اكثريت مردم به خواسته‌ها و اهداف اصلاح‌طلبان نزديك است مقاومت در برابر اين جريان فكري و ايجاد محدوديت‌ها هم راه به جايي نمي‌برد و در نهايت اين گروه‌ها ناگزير هستند به خواسته‌هاي اصلاح‌طلبان كه خواست مردم است تن داده و كشور را با همين روش نجات دهند. اگر جز اين روش‌هاي اصلاحي كه اصلاح‌طلبان مطرح مي‌كنند پيش برود، كشور درست مثل چند سال گذشته كه فاصله چنداني با سقوط نداشت به پرتگاه مي‌رسد.

‌ با توجه به تغيير فضاي سياسي فكر مي‌كنيد اصلاح‌طلبان بتوانند در انتخابات آتي مجلسي همسو با دولت داشته باشند يا حتي تجربه مجلس ششم براي اصلاح‌طلبان تكرار شود؟ براي رسيدن به مجلسي همسو اصلاحات چه موانعي را پيش رو دارند؟

 من فكر مي‌كنم تلاش‌هاي زيادي مي‌شود تا مجلس ششم با حضور اكثريت اصلاح‌طلبان در مجلس دهم تكرار نشود. گروه‌هاي زيادي هستند كه تلاش مي‌كنند تا از تكرار دوره خاتمي و مجلس همسو با اصلاح‌طلبان جلوگيري كنند اما خواهي‌نخواهي ناگزير هستند تا از چهره‌ها و نمايندگان واقعي مردم براي حضور در مجلس و شركت در انتخابات دعوت و ميداني براي حضور آنها فراهم كنند. تا جايي كه من مطلع هستم همين الان هم خيلي از مسوولان از آنچه در مجلس نهم مي‌گذرد ناراحت هستند و چندان از عملكرد اين مجلس رضايت ندارند و مي‌خواهند مجلس دهم مجلسي موثرتر براي حفاظت از انقلاب و ارزش‌ها و هدايت جامعه باشد. موانع پيش روي اصلاح‌طلبان هم همانطور كه مي‌دانيم همان موانع گذشته است كه البته اميدواريم تغيير دولت در برداشته شدن اين موانع تاثيرگذار باشد.

 ‌ فكر مي‌كنيد گفتمان اصلاح‌طلبي از سال 76 تاكنون چقدر با تغيير و تحول رو به رو بوده است كه سال 92 گزينه انتخابي اصلاح‌طلبان در ائتلافي نانوشته فردي از خاستگاه اصولگرايي با اهداف اصلاح‌طلبي بوده است؟

اصلاح‌طلبان در اين سال‌ها به آسيب‌شناسي اين جريان دست زدند و تجربيات بيشتري به دست آوردند. نگاه بسياري از اصلاح‌طلبان به روش‌هاي افراطي و تندروي‌ها تغيير كرده است. در واقع تندروي و روش‌هاي افراطي در هيچ مقطع زماني و در هيچ جريان فكري هيچگاه موثر نبوده و جواب نداده است. چه اصلاح‌طلب، چه محافظه‌كار ناگزير هستند روش مدارا را در پيش بگيرند. اساسا در دنياي سياست راهي به جز مدارا نيست. با اين روش‌هاي افراطي كسي همراه نخواهد شد. اصلاح‌طلبان در گذشته و حتي در مجلس ششم هم تندروي‌هايي داشتند كه بايد آن را اصلاح مي‌كردند، البته اميدوارم كه بعدها ديگر شاهد اين تندروي‌ها نباشيم. به هر حال اهداف اصلاح‌طلبان و خواسته‌هاي عمومي مردم به جايي منتهي شد كه ما توانستيم منجي براي انقلاب و كشور با توجه به شرايط پيدا كنيم. در شرايط فعلي بايد به دولت كمك و از اقدامات آن پشتيباني كرد تا كشور از شرايط بحراني نجات پيدا كند. البته در اين ميان همچنان عده‌يي حضور دارند كه دلواپس هستند. البته اين دلواپسي‌ها مربوط به اين زمان هم نيست، برخي از اين دلواپسان از ابتدا هم با ارزش‌هاي انقلاب چندان همخواني نداشتند و روي خوشي نشان ندادند و حالا كه مدتي است فضاي مناسب ايجاد شده دوباره سر بلند كردند و خودشان را در صف انقلابيون جا زدند.

‌ اصلاح‌طلبان به ويژه آقاي خاتمي به عنوان رهبر فكري اين جريان در مدت اخير بر تعامل با حاكميت تاكيد زيادي داشتند. با توجه به اين موضوع به نظر شما آيا پيش از اين، اين تعامل كمرنگ بوده يا شيوه‌هاي تعاملي اصلاح‌طلبان با حاكميت تغيير كرده است؟

به هر حال اين يك واقعيت است كه جريان فكري اصلاح‌طلبي و اصلاح‌طلبان بايد با حاكميت تعامل داشته باشند و البته در عملكرد و كنش‌ها و واكنش‌هاي حاكميت هم ما شاهد تغييراتي هستيم. حاكميت هم خواسته‌هاي قبلي را ندارد و فشارهاي گذشته را اعمال نمي‌كند. علاوه بر تعامل با حاكميت بايد اصلاح‌طلبان با گروه و جناح‌هاي مختلف هم در تعامل باشند. از يك طرف اصلاح‌طلبان به گونه‌يي تغيير كرده‌اند كه تندروي‌ها و حركت‌هاي افراطي را كنار گذاشته‌اند و از سويي برخي جريان‌ها كه در سال‌هاي گذشته حتي تا پاي حذف فيزيكي پيش رفته‌اند و در كارنامه شان نقاط سياهي داشته‌اند، تغيير كردند. اما در مورد تعامل با حاكميت بايد تاكيد كنم كه ضمن اينكه اصلاح‌طلبان تندروي‌هاي خود را كنار گذاشته‌اند حاكميت هم نگاه مثبت‌تر و به‌دور از بدبيني نسبت به اصلاحات پيدا كرده است.

 با وجود تاكيد اصلاح‌طلبان براي تعامل با حاكميت اما همچنان گروه‌هايي جريان اصلاح‌طلبي را جريان اپوزيسيون نظام و مترادف با برانداز مي‌دانند. به نظر شما چه گروه‌هايي در تلاش‌اند جريان اصلاحات را جرياني خارج از نظام توصيف كنند؟

بايد دقت كرد افرادي كه اصلاح‌طلبان را اپوزيسيون نظام مي‌دانند و جريان اصلاح‌طلب را جريان برانداز مي‌نامند چه كساني هستند. عده‌يي كه از ابتدا با انقلاب هيچ مناسباتي نداشته‌اند، مطرود امام بودند و دهن‌كجي‌هاي بي‌شماري ديدند امروز كه فرصت پيدا كرده‌اند مشغول اتهامزني شده‌اند. خودشان را انقلابي جا مي‌زنند و مدعي‌اند. اين افرادي كه حالا شاهد ميدانداري شان هستيم در انقلاب جايي نداشتند و نقشي ايفا نكردند. علت اين ميدانداري هم اين است كه از يك مقطع زماني به بعد حاكميت احساس تنهايي مي‌كرد و دست به دامن اين گروه‌ها شد و اينها را با خود همراه كرد و همچنين تندروي‌هاي اصلاح‌طلبان موجب شد پروبال بگيرند در هر صورت كاملا مشخص است نيروهاي اصيل انقلاب چه كساني هستند و چه كساني دل‌شان براي اين مملكت مي‌سوزد و مي‌خواهند كشور را نجات دهند. اين گروه‌هايي كه عليه اصلاح‌طلبان هستند و دايما اصلاح‌طلبان را متهم مي‌كنند در واقع امتحان خودشان را پس داده‌اند و نشان داده‌اند ماهيت شان چيست و توانايي و ظرفيت شان براي اداره كشور چقدر است.

‌ فكر مي‌كنيد در فضاي سياسي امروز چقدر فقدان اتحاد و انسجام ملي احساس مي‌شود و آيا اين دعواها و كشمكش‌هاي سياسي اخير در اتحاد ملي تاثيرگذار بوده است؟

به نظر من اين تنها جناح‌ها و گروه‌هاي سياسي نيستند كه با هم درگيرند و استحكام و اتحاد ملي هم مخدوش شده است. به واسطه عملكرد ناپسند ما مردم اعتمادشان را به حاكميت از دست داده‌اند وقتي اين‌گونه باشد طبيعي است كه انسجامي كه بايد بين حاكميت و مردم وجود داشته باشد از بين رفته است. به هر حال بايد تلاش كرد اعتماد دوباره مردم بازگردد كه البته كار سختي است اما بايد انجام شود. نبايد با مردم بازي كرد. هر فردي كه وارد دستگاه قضايي يا دولتي مي‌شود اگر ناكامي ببيند در نهايت اين بطن جامعه منتقل مي‌شود و به هر حال اين ناكامي‌هاي پي در پي به گونه‌يي شده است كه مردم دلخوشي از عملكرد حاكميت ندارند و بايد تصحيح شود.

 تداوم نزاع‌هاي سياسي پيش از انتخابات چقدر در رسيدن به منافع ملي تاثيرگذار است و فكر مي‌كنيد منفعت چه گروه‌هاي سياسي از اين نزاع‌ها تامين مي‌شود؟

مقداري از جناح‌ها كه طبيعي است و در همه‌جاي دنيا ما شاهد اين درگيري‌هاي جناحي و سياسي هستيم البته در اين ميان بداخلاقي‌هاي سياسي هم اتفاق مي‌افتد كه به اين دليل است كه ما هنوز رشد و نمو كامل پيدا نكرده‌ايم. ما در سياست به بلوغ كامل سياسي دست پيدا نكرده‌ايم تا بتوانيم تعامل مثبت به دور از بداخلاقي‌هاي سياسي را شاهد باشيم اگر اين بلوغ سياسي نباشد مي‌رسيم به جايي كه شاهد كشمكش‌ها و نزاع‌هاي دايمي همراه با بداخلاقي‌هاي سياسي هستيم. همه جناح‌هاي سياسي موظف هستند در اين انقلابي كه به نام اسلام و قرآن شكل گرفته است بايد شفاف و روشن رفتار و اين اخلاق سياسي را رعايت كنند.

 ‌ فكر مي‌كنيد با توجه به اينكه اصلاح‌طلبان در هشت سال اخير با موانع و بحران‌هاي زيادي رو به رو بوده‌اند اين بحران‌ها توانسته در سازمان يافتگي سياسي و همچنين در تعامل اصلاح‌طلبان با بدنه اجتماعي موثر باشد؟

 به صورت نانوشته و ناگفته توانسته‌اند كه تعامل با بدنه اجتماعي و سازمان يافتگي تشكيلاتي شان و جايگاه شان را حفظ كنند. بايد در نظر داشته باشيد برخي گروه‌هاي حاكم تلاش زيادي كردند تا اصلاح‌طلبان را كنار بگذارند و از بدنه سياسي حذف كنند اما به اين دليل كه اصلاح‌طلبان و به‌طور كلي‌تر جريان اصلاحات مواضع برحق و مردم‌پسندي داشتند هيچ‌وقت موفق به حذف اصلاحات از سياست ايران نشدند. ‌

 ظرفيت‌هاي دولت روحاني براي تداوم جريان اصلاحات را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

من به دولت روحاني خيلي اميدوارم و ايشان را شخصيت برجسته‌يي مي‌دانم؛ ايشان در اصل يك انقلابي روشنفكر هستند كه با توجه به شرايط بحراني كشور بهترين گزينه براي انتخاب شدن بودند اميدوارم كساني كه دايما در مخالفت با ايشان و تيم مديريتي ايشان هستند متوجه شرايط بحراني كشور و توانايي اين تيم باشند. به هر حال ظرفيت‌هاي لازم براي دولت وجود دارد اما كار بسيار مشكلي وجود دارد. موانعي كه پيش روي دولت وجود دارد، از سويي بسترهاي لازم براي رسيدن به اين آشتي ملي فراهم نيست. بسياري در گذشته صاحب قدرت بودند و حالا جلوي برخي از آنها گرفته شده است؛ روحاني با قاطعيت با برخي كانون‌هاي قدرتمندي كه در كشور وجود داشتند مقابله كردند و فكر مي‌كنم تصميم ايشان براي مبارزه با اين نهادها ادامه پيدا مي‌كند.

 شما عملا بعد از مجلس ششم از فعاليت‌هاي سياسي فاصله گرفتيد؛ اين دوري از فضاي سياسي به دليل تغيير دولت‌ها بوده است يا خودتان ترجيح داديد كه از فعاليت سياسي فاصله بگيريد؟

فضاي سياست و انقلاب متفاوت است. درفضاي انقلاب همه‌چيز شفاف و روشن و طاهر است، صداقت و روشنايي هست اما در فضاي سياست همه‌گونه تاريكي و بد رفتاري سياسي وجود دارد برخي افراد مثل من نمي‌توانند در عالم سياست زياد حضور داشته باشند. برخي افراد متعلق به فضاي ديگري هستند. ما تصورات ديگري از انقلاب و نتايج آن داشتيم كه البته تصور درستي هم بود. زماني كه امام حضور داشت به تبعيت از رهبري خودشان و در اوج عفت و طهارت قرار داشت و انقلابيون هم خودشان را براي چنين فضايي آماده كرده بودند. ابتداي انقلاب شرايط شكل ديگري بود و پايبندي به ارزش‌ها وجود داشت ما براي آن منش و رفتار سياسي خودمان را آماده كرده بوديم وقتي فضا، سياسي شد فضاي انقلابي و اسلامي رفته رفته رنگ باخت. البته من تا مجلس ششم هم فعاليت سياسي داشتم اما اجازه بدهيم در اين خصوص زياد صحبت نكنيم چون مسائلي است كه اگر به آن وارد شويم راه به جاي باريك مي‌برد از سويي شرايط جسمي من هم به گونه‌يي نيست كه بتوانم فعال باشم و همكاري را هم با وزارت كار لغو كردم.

 فكر مي‌كنيد ائتلاف نانوشته ميان اصلاح‌طلبان و اصولگرايان ميانه رو كه در انتخابات رياست‌جمهوري اتفاق افتاد مي‌تواند در انتخابات مجلس هم اتفاق بيفتد و اصلاح‌طلبان را به نتيجه برساند؟

به هر حال موانعي كه هميشه سر راه انتخابات سالم بوده است همچنان هم وجود دارد اما ما انتظار داريم آقاي روحاني اين موانع را برطرف كند تا بتوانيم تجربه مجلس ششم به دور از تندروي‌ها را در مجلس دهم هم تكرار كنيم.

 

برش

خيلي از مسوولان از آنچه در مجلس نهم مي‌گذرد ناراحت هستند
دستگاه قضايي سالم و مستقل مهم‌ترين خواست اصلاح‌طلبان است
اگر روحاني انتخاب نمي‌شد سقوط وحشتناكي در انتظار كشور بود
 چه اصلاح‌طلب، چه اصولگرا ناگزير از رفتار اعتدالي هستند

برش

 بايد تلاش كرد اعتماد مردم به حاكميت بازگردد
روحاني به جنگ كانون‌هاي قدرتمند رفته است
دلواپسان خودشان را در صف انقلابيون جا زدند
تصورات ديگري از انقلاب و نتايج آن داشتيم
روحاني كشور را از تداوم بحران‌ها نجات داد
انتخاب روحاني لطف خدا بود

 

سرحدي‌زاده ؛ رفيق انقلاب- حبيب كارگران

 ممجتبي حسيني/«وحشت دارم. وضعيت خيلي پيچيده است، نه مي‌شود خاموش نشست، نه مي‌شود حرف زد و نه مي‌شود بعضي چيزها را تحمل كرد.» اين جملات از آن يك اپوزيسيون خارج‌نشين نيست، اينها را كسي گفته كه جان و جواني‌اش را با مبارزه عليه خودكامگي و خودشيفتگي پهلوي دوم و هزاردستانش، تاخت زده است. مردي كه امتحان‌هايش را پس داده و برادري‌اش را براي انقلاب، اثبات كرده و 13 سال طعم تلخ حصر و حبس و شكنجه را در راه آزادي و استقلال ايران چشيده است. يك مبارز كهنه كار، يك انقلابي تمام‌عيار و يك سياستمدار شناسنامه دار؛ «ابوالقاسم سرحدي‌زاده» او سال‌هاست كه گلايه دارد، غصه مي‌خورد و كمتر سخن مي‌گويد. شاه‌بيت گلايه‌ها و غصه‌هايش هم چيزي نيست جز آنكه «عده‌يي ناشناخته به نام اسلام و انقلاب و به كام خود چه كارها كه نمي‌كنند.» همين است كه چندباري گفته كه غم، دلش را تسخير كرده. از اينكه چه فكر مي‌كرده و چه شده است. شايد همين غم‌ها و غصه‌ها بود كه باعث شد اين كهنه‌كار انقلابي در مجلس ششم با عارضه سكته مغزي، مواجه شود و پس از آن به توصيه پزشكان و خانواده‌اش، بازار سياست را رها كند و تنها ناظر قيل و قال‌هاي سياسي باشد. نظاره‌گر شدن كنش‌هاي سياست‌ورزان و حاكمان اما به معناي اين نيست كه او ديگر حرفي براي گفتن نداشته باشد كه به گفته خودش حرف براي گفتن بسيار دارد اما ترجيحش به آن است تا قفل دل و زبان را نگشايد. مي‌گويد «نمي‌خواهم با حرف‌هايم براي آن‌ور آبي‌ها، موقعيت‌سازي كنم.» هر چه باشد او كسي است كه روزهاي 70 سالگي را پشت سر مي‌گذراند و مي‌داند كه بايد سكوت كند و چه لحظاتي بايد حرف‌هايش را بزند. حضور 50 ساله سرحدي‌زاده در انقلاب و حكومت و سياست، شناسنامه‌يي براي اين مبارز كهنه‌كار ساخته كه بازخواني‌اش مي‌تواند زواياي تاريك گلايه‌ها و غصه‌هاي او را، روشن كند. سرحدي‌زاده 16 سال بيشتر نداشت كه به حزب ملل اسلامي پيوست. مهر 44 به همراه ديگر چهره‌هاي سرشناس اين حزب كه به دنبال مبارزه مسلحانه با شاه بودند؛ دستگير شد. همين جا بود كه رابطه صميمانه‌يي با محمدجواد حجتي‌كرماني، عباس آقازماني (ابوشريف)، جواد منصوري، محمد پيران، عباس دوزدوزاني، مرتضي حاجي، احمد احمد، محمد ميرمحمدصادقي و مرحوم اسدالله لاجوردي پيدا كرد. انقلاب كه پيروز شد به سپاه رفت. گرچه در كارنامه‌اش عضويت در شوراي سرپرستي و قائم‌مقام بنياد مستضعفان انقلاب اسلامي و سه دوره نمايندگي مجلس (سوم، پنجم و ششم) را به‌همراه سرپرستي زندان‌هاي كشور با حكم شهيد بهشتي را دارد اما نام سرحدي‌زاده با كارگر و وزارت كار عجين است، جايي كه حضورش نه تنها منجر به شفاف شدن دو ديدگاه سياسي موجود در نظام (چپ -راست) كه زمينه‌ساز راه‌اندازي مجمع تشخيص مصلحت نظام با حكم امام شد. ماجراي حضور سرحدي‌زاده در وزارت كار از آنجايي شروع شد كه احمد توكلي به دليل اختلاف سليقه با ميرحسين موسوي از ادامه وزارت استعفا داد. اما اين استعفا دليل براي نگراني ميرحسين موسوي نشد. او بلافاصله ابوالقاسم سرحدي‌زاده رابه عنوان وزير كار به مجلس معرفي كرد. حضور سرحدي‌زاده در وزارت كار اما بي‌حاشيه نبود. او نگاهي متفاوت به كارگر داشت. معتقد بود كه بايد روابط بين كارگر و كارفرما تغيير كند. وقتي قباي صدارت كار را بر تن كرد سعي سعيدي كرد تا كارگران از حداقل حقوق خود همچون بيمه محروم نشوند. كاري نداشت ديگران چه مي‌گفتند و چه اعتقادي دارند. خط قرمزش مطالبات امام درباره كارگران بود. معتقد بود وقتي امام نگران گران شدن سيگار مردم است بي‌ترديد بيشتر نگران حقوق كارگران هم هستند. راست هم مي‌گفت. همين بود كه هر جا كه مانعي پيش‌روي خود مي‌ديد راهي جماران مي‌شد و تاييديه از امام مي‌گرفت. تاييديه‌هايي كه دلخوري فراواني را براي طيف مقابل سرحدي‌زاده به دنبال داشت. اما شايد جدي‌ترين اقدام سرحدي‌زاده براي پيگيري مطالبات حقوق كارگران را بايد آن روزهايي دانست كه قرار بود قانون كار در مجلس مورد بررسي و تصويب قرار بگيرد. جريان مقابل وزارت كار در آن دوره علاقه‌يي به دخالت دولت در روابط ميان كارگر و كارفرما نداشت. پيش‌نويس اين قانون را احمد توكلي نوشته بود. سرحدي‌زاده براي آنكه قانون را تغيير دهد براي امام نامه نوشت و نظر ايشان را درباره دخالت دولت پرسيد. امام جواب نامه سرحدي‌زاده را چنين دادند: «در هر دو صورت چه گذشته و چه حال، دولت مي‏تواند شروط الزامي را مقرر كند.»
با اين پاسخ امام دست دولت و سرحدي‌زاده باز شد اما اين به معناي عقب‌نشيني جريان مقابل دولت نبود. اعتراض‌هايي از سوي اين جريان به اين ديدگاه امام شد و برخي از علما اعتراض كردند و برخي بر اين گمان بودند كه چنين روند و ديدگاهي به حكومت كمونيستي منتهي خواهد شد. امام مجددا در حمايت از نگاه دولت پيام دادند. با اين پيام مخالفان قانون كار جديد مجبور به عقب‌نشيني موقت شدند. اما باز هم اين پايان كار نبود. چرا كه شوراي نگهبان لايحه قانون كار به امضاي سرحدي‌زاده را كه به تصويب مجلس هم رسيده بود، تاييد نكرد تا باز هم سرحدي‌زاده و ميرحسين موسوي براي امام نامه بنويسند و كمك بخواهند. اين بار امام براي رفع اين مشكل، فرمان تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام را صادر كردند تا هر كجا بين مجلس و شوراي نگهبان اختلافي به وجود آمد پا در ميان بگذارد و آن مشكل را حل كند. مجمع تشخيص مصلحت نظام پس از تشكيل، مصوبه مجلس را كه همان نظر امام بود، تصويب كرد و بدين‌ترتيب با حمايت‌ها و دخالت‌هاي شخص حضرت امام قانون كار با تمام كارشكني‌هايي كه در مسير تصويب آن رخ داد به تصويب رسيد. سال‌ها بعد سرحدي زاده در انتخابات مجلس ششم و به همراه ديگر اصلاح‌طلبان،راهي مجلس شد و رياست كميسيون اجتماعي را بر عهده گرفت اما سكته مغزي باعث شد تا او به اجبار ترك سياست و سياست ورزي كند.در دولت قبل كمتر سخن گفت و حالا با آمدن روحاني گرچه بخشي از نگراني هايش برطرف شده و سكوت خود را شكسته است اما بازهم حرف هايش،رنگ و بوي گلايه دارد،گلايه از تندروهايي كه خود را در صف انقلابي ها جا زده اند.هر چه هست او رفيق انقلاب است و انقلابي ها را خوب مي شناسد.

 

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون