اولويتهاي ديپلماسي 2015
جاويد قرباناوغلي
سال 2014 را با تمام فراز و نشيبهاي آن پشت سر گذاشتيم و سال 2015 را فراروي خود داريم. محاسبه گذشته و برنامهريزي براي آينده هم شرط عقل است و هم توصيه اكيد بزرگان دين و از اين دو مهمتر لازمه موفقيت. موضوع اين يادداشت كوتاه نگاهي گذرا به رويدادهاي سال قبل در حوزه اولويتهاي سياست خارجي است. و اينكه سال قبل را چگونه پشت گذاشتيم و براي سال پيش رو چه بايد بكنيم. 2014 سالي پرحادثه و توام با تحولات پرشتاب در محيط پيراموني در موضوعات مرتبط با منافع راهبردي ايران بود. در سطح منطقهيي، در سوريه - يكي از متحدان استراتژيك ما - پس از 3 سال جنگ داخلي ويرانگر، موقعيت بشار اسد تثبيت شد و كشورهاي حامي مخالفين مسلح، استراتژي «سوريه بدون اسد» را كنار گذاشته و درصدد راهكارهاي جايگزين برآمدند كه گامي مهم درتثبيت نقش برتر منطقهيي ايران بود. اما در عراق متحد استراتژيك ديگر ايران، رويدادها آنچنان بر وفق مراد پيش نرفت و گروه مسلحي كه در ظاهرعلم حمايت از اقليت سني را برافراشته بود توانست در چند روز بيش از يك سوم خاك عراق را اشغال كرده و با اتصال آن به بخشهايي از سرزمين از قبل تصرف شده شام، دولت اسلامي عراق و شام (داعش) را تشكيل دهد. در سطح بينالمللي سال 2014 را در شرايطي آغاز كرديم كه حماسه بزرگ ملت در 24 خرداد 92 و تغيير در راهبرد و رويكرد سياست خارجي گرههاي بزرگي را در روابط و مناسبات خارجي با نظام جهاني و كشورهاي تاثيرگذار گشــوده بود. رويكرد «تعامل» دولت روحاني و ديپلماسي هوشمندانه و حرفهيي آن توانست اعتماد بيشتر كشورهاي جهان را براي برقراري روابطي متوازن و بر اساس احترام متقابل با ايران به ارمغان آورد. خروجي اين رويكرد در داخل، بازگشت آرامش و ثبات نسبي بر مولفههاي اقتصادي، مهار تورم افسارگسيخته ماههاي آخر دولت دهم كه معيشت مردم را بهشدت در معرض مخاطره قرار داده بود و افزايش اميد مردم به آينده بود. و اما در روابط خارجي ريلگذاري جديد پرونده هستهيي با آغاز دور جديد مذاكره با 1+5 و اينبار با رويكرد برد – برد در كمتر از 100 روز «توافق ژنو» را در نوامبر 2013 رقم زد و اميد به حل و فصل اين پرونده با قدمت يك دهه را كه با سياستهاي ماجراجويانه دولت نهم و تصويب قطعنامههاي پي در پي شوراي امنيت و تحميل تحريمهاي ظالمانه وارد مرحله جديدي شده بود، افزايش داد. متاسفانه ديپلماسي دولت و توانمندي حرفهيي تيم مذاكرهكننده در استمرار روندي كه «توافق ژنو» گام اول آن بود، در ادامه با موانعي روبهرو شد كه بخشي ناشي از طبيعت موضوع مناقشه و برخي ديگر اختلاف ديدگاهها در اردوگاه داخلي دو طرف مذاكرات بود.
به جرات ميتوان ادعا كرد تقريبا تمام ظرفيت ديپلماتيك كشور در سال 2014 مصروف مذاكرات هستهيي براي حصول توافق نهايي شد كه نهايتا دو مهر تمديد تير و آذر تعيين تكليف اين پرونده به 2015 واگذار كرد.
مذاكرات هستهيي با وجود توقف در ايستگاه قبل از توافق جامع، سال 2014 را به عنوان نقطه عطفي در روابط ايران و امريكا ثبت كرد. مذاكرات متعدد و طولاني ظريف با همتاي امريكايي خود و همچنين معاونين وي با ويليام برنز و وندي شرمن كه يك سال قبل از روي كارآمدن دولت يازدهم تصور آن نيز ناممكن مينمود، به رويهيي عادي تبديل شد و اگر سال 2014 سال شكسته شدن تابوي مذاكره با امريكا ناميده شود، ادعايي گزاف نخواهد بود.
اينكه در سال پيش رو در عرصه سياست خارجي چه بايد كنيم بحثي است گسترده و طبعا خارج از اين يادداشت و در اين مختصر به دو موضوعي كه بدانها اشارت رفت، پرداخته و موضوعات گسترده سياست خارجي را به زماني ديگر موكول ميكنم و همين جا به «اعتماد» پيشنهاد ميكنم كه سياست خارجي در سال 2015 را در پروندهيي جداگانه و با بهرهگيري از كارشناسان و نخبگان در سطوح رسمي، دانشگاهي و صاحبنظران مورد بحث و مداقه قرارداده و در معرض افكار عمومي قرار دهد.
در رابطه با تهديد داعش آنچه كه تاكنون چه در سطح كشورهايي در معرض تهديد (عراق، سوريه و اخيرا لبنان)، چه در سطح حاميان اين دولتها و چه در سطح بينالمللي (ائتلاف بينالمللي) انجام گرفته رويكردي نظامي بوده است. ايران نيز اصراري بر كتمان كمكهاي خود به عراق و سوريه براي مقابله با اين تهديد ندارد با اين وجود كارشناسان منطقه بر اين اعتقادند كه با توجه به اينكه پديده داعش از يكسو جرياني است عميق و ريشهدار مذهبي و از سوي ديگر محصول تقابل قدرتهاي منطقهيي، راهحل آن نيز در گرو كاهش اختلافات مذهبي بين كشورهاي تاثيرگذاراسلامي از يكسو و همكاريهاي سياسي – امنيتي آنان از سوي ديگر است. از اين منظر ديپلماسي ايران در سال 2015 بايد بر حل اختلافات با كشورهاي منطقه و در راس آن عربستان و تاكيد بر نقاط اشتراك دو كشور در موضوع افراطيگري مذهبي متمركز شود.
مهمترين دستاورد اين رويكرد با تمام موانع و دشواريهاي آن در صورت موفقيت كاهش هزينههاي مقابله ناگزير ايران با اين تهديد است. لازمه اين امر در اولويت قراردادن ساماندهي روابط با همسايگان، تمركز بخشي از دستگاه ديپلماسي بر اين مهم، اختصاص وقت بيشتري از سوي رييس دستگاه ديپلماسي و نهايتا بهرهگيري از ظرفيت موجود در كشور فارغ از تمايلات پررنگ سياسي براي پيشبرد اين راهبرد باشد.
اين مهم به دلايل مختلف و از جمله تمركز بر مساله هستهيي، عدم اجماع نخبگان و تصميمسازان برخط مشي واحد در قبال كشورهاي كليدي منطقه مغفول (يا معطل) مانده است. استمرار روند كنوني در مقابله با داعش با توجه به ضعف دولت مركزي در عراق، وضعيت نه چندان روشن سوريه، افت شديد قيمت نفت كه احتمال كاهش بيشتر آن نيز دور از انتظار نيست، ما را براي پيشبرد اهداف منطقهيي با مشكل روبهرو يا در خوشبينانهترين حالت تحمل هزينه آن خواهد كرد. داعش تهديدي براي همه كشورهاي منطقه (و حتي جهان) است، رفع اين تهديد نيز در گرو همكاري و مشاركت همگاني است و طبعا آنان نيز بايد سهم خود را براي رفع اين تهديد بپردازند.
در موضوع پرونده هستهيي اهتمام دولت بايد بر حصول توافق جامع در كوتاهترين زمان از آغاز سال 2015 باشد. به نظر ميرسد پس از يك دوره جنجال دلواپسان، تدبير نظام بر حل اين مشكل ديرپا با اخذ اطمينان در عدم ورود غرب به خطوط قرمز ما در فعاليتهاي هستهيي است. امري كه طرفهاي مذاكره آن را پذيرفتهاند. با اين وجود رصد تحولات مذاكرات هستهيي در سطح نخبگان سياسي، قانونگذاران و حتي برخي از حوزههاي تصميم ساز نمايانگر عدم «وفاق جمعي» در حدود خطوط قرمز است. خارج كردن كشور از تونل هستهيي ولو با دستاوردهاي حداقلي، منافع حداكثري براي نظام در پي خواهد داشت. دولتهاي غربي و كمپانيهاي بزرگ جهان منتظر اعلام توافق جامع ايران با 1+5 براي ورود به بازار بزرگ ايران بوده و براي آن، لحظه شماري ميكنند.
مقابله با زيادهخواهي غرب رويكردي صحيح در احقاق حق مشروع كشور در چارچوب قوانين بينالمللي است. اعتراف به حق برخورداري ايران در فناوري هستهيي، چرخيدن تعداد مورد توافق سانتريفيوژها و توافق براي تعليق و متعاقبا لغو تحريمها در بازه زماني مورد توافق، دستاورد بزرگي است كه گرههاي بسياري را از كشور بازخواهد كرد. طيف وسيع مخالفان توافق هستهيي و قدرت لابي آن در مراكز مهم تاثيرگذار هشداري است كه بايد جدي گرفت و فرصت مينگذاري بيشتر در مسير توافق جامع را از مخالفان توافق گرفت.
همسويي ايران و امريكا در مقابله با افراطگرايي مذهبي در گذشته نه چندان دور خطر «القاعده و طالبان» را در منطقه از بين برده است. شرايط امروز عراق و افغانستان دو همسايه غربي و شرقي كاملا با آنچه كه دهه گذشته شاهد بوديم متفاوت است. اين امر در پرتو همكاري نانوشته و همسويي شايد ناخواسته امريكا و ايران بود.
سال 2015 در پرتو دستيابي به «توافق جامع هستهيي»، استمرار همكاريها براي مقابله با داعش و تثبيت وضعيت سياسي در عراق و افغانستان و مهمتر از آن تمايل امريكاي تحت زعامت اوباما براي حل اختلافات و عاديسازي روابط با ايران، سالي متفاوت در فروريختن بخش بيشتري از ديوار بياعتمادي و ذوب شدن يخهاي قطور روابط باشد.