بهشتی: سالهاي كار خوش گذشت
تجلیل از
معمار فرهنگ ايراني
پيچهاي باريك خيابان منتهي به كتابخانه ملي، تصويري را بر پيشاني و بنرها دارند كه اهالي فرهنگ به خوبي آن را ميشناسند. مردي كه بر عصايي تكيه زده و همواره آرام و صبور و دور از هياهو نگاه عميقش تا فراسوي هر مسالهاي رخنه ميكند. دوشنبه شب گذشته تالار قلم كتابخانه ملي ميزبان اهالي فرهنگ بود، از اهل سينما تا باستان شناسان و پژوهشگران و صاحبنظران حوزه ميراث فرهنگي و همچنين معماران و صاحبنظران حوزه شهرسازي گرفته تا اهالي رسانه و در مجموع هر آن كس كه به فرهنگ و هنر اين ديار ارتباط دارد.
سيد محمد بهشتي، نامي آشنا در دنياي فرهنگ ايران زمين؛ نامي كه بزرگان و صاحبنظران همواره از آن به نيكي ياد ميكنند و درايتش را ميستايند. بهشتي اين روزها رياست پژوهشگاه ميراث فرهنگي را به عهده دارد، اما كارنامه كارياش ميگويد كه او خود را هرگز جداي از فرهنگ اين ديار ندانسته است. هر كجا كه نامي از ايران و فرهنگ ايران بوده، با تمام توان حاضر بوده و هست. هر چند كه وقتي صاحبنظران يك به يك پشت تريبون رفته و هر كدام از زاويهاي كارنامه كارياش را تحسين كردند، او بعد از شنيدن سخنان صاحبنظران حاضر در مراسم، پشت تريبون رفت و تمام صحبتهاي آنها را «اغراق» دانست و به شوخي گفت: «عزيزاني كه صحبت كردند، اغراق كردند و در مورد من حرفهاي ببخشيد نا مربوطي زدند و در حقيقت بيشتر بزرگي و لطف و صفاي خود را نشان دادند. من ميدانم كه براي اين حرفها نيستم.»
دوشنبه شب گذشته به همت كانون معماران معاصر مراسم نكوداشتي براي سيد محمد بهشتي برگزار شد. كانون معماران معاصر قرار است مجموعه برنامههايي با عنوان «روايتهاي معمارانه» را براي نكوداشت بزرگان حوزه فرهنگ برگزار كند تا روايتگر حيات فرهنگي و هنري و اجتماعي بزرگان اين حوزه باشد. نخستين روايت از اين مجموعه روايت سيد محمد بهشتي بود؛ مردي كه مديريتش در حوزه فرهنگ در مقاطعي حساس، تاثيرگذار و مدبرانه بوده. همين موضوع بود كه بزرگان حوزه فرهنگ را متواضعانه به مراسم نكوداشت او آورد تا هر كدام با ادبيات و زبان خود لب به تحسين او باز كنند. از جمله حاضران در اين مراسم عباس آخوندي، وزير مسكن و شهرسازي، علي مرادخاني، معاون امور هنري وزارت ارشاد، مهدي چمران، رييس شوراي اسلامي شهر تهران، احمد مسجدجامعي عضو شوراي اسلامي شهر تهران، حجتالاسلام سيد محمود دعايي، عليرضا سميع آذر، مجيد مجيدي، رضا كيانيان، مهدي حجت، ميرجلالالدين كزازي، سيدرضا صالحياميري، عليرضا تابش، دكتر كلانتري، سيد احمد محيططباطبايي، پيروز حناچي و مسعود سلطانيفر بودند و در پايان با اهداي لوح تقدير و هدايايي به رسم يادگار از سوي ارگانها و اشخاص مختلف از سيد محمد بهشتي تجليل شد. سيدمحمد بهشتي در اين مراسم درباره تجربه سالها كارش، گفت: «در مورد تجربه 37 ساله مديريتيام ميخواهم روي يك نكته تاكيد كنم، در تمام طول اين سالها من لذت بردهام و از كارهايي كه كردهام كيف كردهام. اصلا سخت نبود. اصلا به من بد نگذشت. البته تمام آن اتفاقاتي كه براي ديگران اتفاق ميافتد، براي من هم افتاده، اما من لذت بردم و بهره بردم. چه در سالهايي كه در صدا و سيما بودم، يا در سينما، چه در سالهايي كه در شهرداري تهران همكاري ميكردم و چه در سالهايي كه در سازمان ميراث فرهنگي بودم و حتي سالهايي كه هيچ مسووليتي نداشتم و ميگفتم دوران عشرت كامل من است و چه حالا كه باز هم به سازمان ميراث فرهنگي برگشتهام. حقيقتا لذت ميبردم از تمام لحظهها. لذتي مثل كسي كه تشنه است و يك جرعه آب را فقط براي رفع تشنگي نميخورد، بلكه گوارايي آب را هم ميچشد و اين لذتبخش است، براي كساني كه تشنه نيستند، نوشيدن آب لذتي ندارد، اما براي يك فرد تشنه حتي نوشيدن آب هم ميتواند لذتبخش باشد. از اين بابت هيچ منتي بر كسي ندارم بابت اينكه خودم لذت بردم و بايد سپاسگزار باشم از كساني كه به من اعتماد كردند و اين فرصت را در اختيار من قرار دادند براي لذت بردن. اما در طول اين 37 سال كساني بودند كه براي اينكه من لذت ببرم به آنها سخت گذشت و ناگزير بودند كه سختي را تحمل كنند، از جمله كساني كه لازم بود اين سختيها را تحمل كنند، آنهايي بودند كه به من نزديك بودند. من همين جا عذر خواهي ميكنم بابت سختيهايي كه به آنها دادم. طبيعي است كه در اين صحنه نزديكترين كسان به من خانوادهام هستند كه حقيقتا هم به خانواده من خيلي سخت گذشت. من در طول اين 37 سال تقريبا هيچوقت به مرخصي نرفتم، سه روز مرخصي گرفتم، آن هم به دليل اينكه با آقاي انوار بحثمان شده بود و من قهر كردم و براي آشتي سه روز طول كشيد و آن سه روز را مرخصي رد كردم. اما زماني كه جوانتر بودم واقعا تعطيلي نميفهميدم يعني چه. ساعت كار نميدانستم يعني چه، در چنين شرايطي به خانواده چقدر سخت ميگذرد و به همين دليل خيلي فرصتي نداشتم براي فرزندانم پدري كنم و براي همسرم وقت بگذارم. من نميتوانم از آنها پوزش بخواهم، اين بزرگواري خودشان است كه من را بابت اين تلخي كه به آنها دادم ببخشند.»