• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3598 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۲۳ مرداد

داستان شكفتن گل‌هاي خنده

ساره بهروزي

رويا صدر، پژوهشگر و نويسنده طنزپرداز معاصر ايراني است كه چند اثر پژوهشي و فرهنگي نيز چاپ كرده ‌است. اين طنزنويس مطبوعات به‌تازگي كتاب داستان «شب‌هاي كوش آداسي» را با نام مستعار «م. مالميرآبادي» روانه بازار نشر كرده است. داستاني در مورد عشق كه به شيوه‌ نقيضه به نگارش در آمده و از طرف مالميرآبادي در پشت جلد كتاب به رويا صدر تقديم مي‌شود. اجتماع از قشرها، طبقه‌ها و افراد متفاوتي تشكيل شده است كه مجموع آنها يك جامعه بزرگ را پديد مي‌آورند. بي‌شك در بدنه ادبيات هر جامعه‌اي، ادبياتي با سبك و سياق متفاوت هم نگارش مي‌شود. اما در هر اجتماع ادبيات عامه‌پسند يك ژانر مستقل به شمار مي‌آيد. اكثريت افراد نه فرصت كافي دارند و نه حوصله كه حرف‌هاي پيچيده و مبهم را بخوانند و به آن فكر كنند. اين افراد زماني كه داستاني را براي خواندن انتخاب مي‌كنند بيشتر خواهان تفنن هستند و براي همين بايد ادبيات عامه‌پسند جدي گرفته شود. داستان «شب‌هاي كوش آداسي» داستان عامه‌پسندي است كه يك ويژگي مهم ديگر هم داراست. اين داستان داراي نقيضه‌گويي است كه البته اين نقيضه‌ها داراي ارجاعات پراكنده به مجموعه‌اي از آثار شناخته شده هستند.  «به قول دانته هيچ‌وقت براي حرف زدن دير نيست، ولي براي چاي خوردن چرا.» داستان راجع به دختري است به نام فرشته كه 28 سال دارد و بزرگ‌ترين آرزو و هدف در زندگي‌اش ازدواج است. اما اينكه چگونه به دنبال اين هدف حركت مي‌كند، چه افرادي و در كجا سر راهش قرار مي‌گيرند و فرشته چه تصويرهايي را در ذهن مي‌پرورد، بر جذابيت و كشش داستان افزوده است.  «فرشته فكر مي‌كرد كه اگر حادثه غيرمترقبه‌اي پيش نيايد، بزودي سفيدبخت خواهد شد و ازدواج خواهد كرد و فكر مي‌كرد شايد شوهرش نخواهد كه او سر كار برود و ترجيح بدهد كه او در خانه بنشيند... اشتغال زنان براي او مهم بود ولي گفت كه اصلا علاقه‌اي به محيط‌هاي اعصاب خردكن كاري ندارد و محيط گرم خانه و خانواده را براي بانوان و دوشيزگان ترجيح مي‌دهد.» (ص10)  جذابيت در موضوع و سوژه اين داستان به حدي است كه خواننده كنجكاو است بداند سرنوشت فرشته به كجا مي‌رسد. نويسنده به‌واقع فضايي را آفريده كه در عين سادگي و سرگرم‌شدن خواننده، او خود را نيز به داستان نزديك بداند، طوري كه احساس كند نمي‌تواند قصه را ناتمام رها كند. در برخي موارد در همان لايه‌هاي سطحي و زودگذر در حالي كه گل‌هاي خنده بر لب خواننده شكفته است، او مي‌تواند با خالجون نسرين و مادر فرشته همذات‌پنداري كند. هرچند تمامي اين ويژگي‌ها در ادبيات عامه‌پسند هم وجود دارد اما شاخصه اين داستان نوع نقيضه و طنزگونه آن است. «بابا هميشه به او مي‌گفت: «دوست آن باشد كه گيرد دست دوست/ در پريشان حالي و درماندگي» و با اتكا به افكار بابا، كه همواره مثل پدري نمونه حامي او بود، فرشته احساس مي‌كرد كه مي‌تواند هميشه روي كمك دوستانش در تعميرگاه مجاز در كيلومتر17 جاده مخصوص حساب كند.» (ص11)  اصطلاح نقيضه از ترفندهاي طنز به شمار مي‌رود. گاهي نقيضه براي نقد اثري نوشته مي‌شود و گاهي هدف فقط خنداندن است. نقيضه معادل «پارودي» در ادبيات غرب است. پارودي در اصطلاح نوعي تقليد طنزآميز است. پارودي نوشته‌اي ادبي به حساب مي‌آيد كه سعي مي‌كند سبك يا فرم يك نوشته جدي را به قصد اصلاح يا استهزا با تاثيري شوخ‌طبعانه تقليد كند. نقيضه طبق تحقيق محققان سير تاريخي داشته است. نخستين نمونه‌ها در ادبيات جهان به يونان باستان باز مي‌گردد. ارسطو نخستين سازنده پارودي را «هگمون» مي‌داند. افلاطون هم طي محاورات سقراطي نمونه‌هايي از اين آثار دارد.  در ادبيات فارسي «موش و گربه» عبيد زاكاني و كيك‌نامه ملك‌الشعراي بهار يا منظومه ملخ‌نامه از شاعري گمنام در قرن سيزدهم را مي‌توان حماسه مضحك يا حماسه خنده خواند. بسياري از مقالات چرند و پرند دهخدا نيز نمونه‌هاي بارزي از نقيضه هستند.  دغدغه مادر فرشته و خالجون نسرين هم ازدواج فرشته همراه با روزمرّگي‌هاست. انسان‌هايي كه به شكلي ساده‌لوحانه احساسات شخصي و برداشت موضوعي خودشان را بيان مي‌كنند. اما درست در لحظه‌اي كه خواننده خود را براي جمع‌بندي جدي آماده مي‌كند با نقيضه يا سادگي همراه با طنز روبه‌رو مي‌شود. در اين موارد خواننده متوجه مي‌شود كه با داستاني در دنياي ساده‌لوحانه مواجه است نه چيز ديگر. مهدي اخوان‌ثالث نقيضه را در ادبيات فارسي به دو دسته جد و هزل طبقه‌بندي مي‌كند و نقيضه را در حوزه طنز، اصطلاحي براي آثاري مي‌شناسد كه به تقليد و مقابله با آثار مشهور و جدي به‌گونه هجو و هزل يا طنز ساخته ‌شده باشد. فرشته در يك اتفاق ساده با پوريا آشنا مي‌شود. در حالي كه پوريا از ذهن فرشته بي‌خبر است و فرشته او را در رويايش مي‌سازد، در پي اتفاقي كه براي خواننده قابل تصور نيست با سوز وگداز از پوريا متنفر مي‌شود. داستان در حوادث پي‌درپي قرار مي‌گيرد، اين حوادث غالبا بدون منطق رخ مي‌دهند. در فصل شانزدهم خواننده حس مي‌كند با حادثه‌اي روبه‌رو است و وقتي متوجه مكان و بيان احساسات فرشته مي‌شود، متوجه سطحي بودن احساس در شخصيت‌ها مي‌شود. اين درست همان اتفاقي است كه بايد در داستان‌هاي عامه‌پسند رخ دهد. شفيعي كدكني در كتاب قلندريه در تاريخ مي‌نويسد؛ «در فرهنگ ملل جهان هميشه نوعي از ادبيات وجود داشته و دارد كه در زبان‌هاي فرنگي به آن پارودي مي‌گويند و قدماي ايراني آن را نقيضه مي‌خوانده‌اند و نقيضه آن است كه قالب يا سبك يك متن پيشين را در جهت خلاف آن به‌ كار‌گيريم كه غالبا تبديل اسلوب جّد است به هزل و شوخي.» اينكه فرشته با درد شديدي كه دارد متوجه خشايار و ويژگي‌هاي منحصربه فردش مي‌شود داستان را با عشق ديگري مواجه مي‌كند. طوري كه همچنان خواننده با اميدواري و لبخندي بر لب فرشته را بدرقه مي‌كند. داستان «شب‌هاي كوش آداسي» بيش از هر چيز براي خواننده لذتي است براي خنديدن در دنياي امروزي. لذت اين لبخند مي‌تواند بارها و بارها با خواندن داستان تكرار شود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون