مقايسه كودتاي 28 مرداد ايران با نمونه نافرجام آن در 15 جولاي تركيه در گفتوگو با احمد موثقي
اردوغان فيستايم داشت؛مصدق نه
سياستنامه
ايران و تركيه به عنوان دو كشور همسايه از زمان شكلگيري دولت صفوي تاكنون هميشه مورد مقايسه قرار گرفتهاند. براي بسياري از مورخان و تحليلگران مسير و سرنوشت اين دو كشور با همسوييها و اشتراكات زيادي همراه است به گونهاي كه نميتوان بدون مقايسه آنها به فهم درستي از تحولات منطقه دست يافت. شكلگيري كودتاي نافرجام تركيه و تاثيرات آن در منطقه فرصت خوبي بود تا اين اتفاق مهم را در سالگرد كودتاي 28 مرداد در ايران مورد مقايسه و بررسي مجدد قرار دهيم. به همين مناسبت طي گفتوگويي كه با احمد موثقي، استاد دانشگاه تهران و متخصص مطالعات منطقه ترتيب دادهايم، سعي كردهايم به مقايسه كودتاي 28 مرداد 1332 تهران كه منجر به سقوط دولت ملي مصدق شد با كودتاي نافرجام 26 تير 1395 در آنكارا بپردازيم. به باور موثقي دولت مصدق به دليل همزماني با جنگ سرد داراي محدوديتهايي بود اما از آنجايي كه اردوغان فاقد اين محدوديتها بود توانست كودتاي عليه خود را مهار كند.
به نظر شما چه تفاوتها و شباهتهايي ميتوان بين كودتاي 28 مرداد و كودتاي اخير تركيه مشاهده كرد؟
نخستين شباهت اين است كه هردوي اينها تحولي مهم و متعلق به دوران مدرن اين كشورها ست. به همين جهت بايد با ابزارهاي مدرن به تحليل اين وقايع پرداخت. اما يك تفاوت اساسي كه بين كودتاي 28 مرداد در ايران و كودتاي اخير در تركيه وجود دارد، اين است كه كودتاي 28 مرداد در فضاي قبل از جنگ سرد رخ داد در حالي كه كودتاي اخير تركيه در فضاي پساجنگ سرد رخ داده است. اقتضائات جنگ سرد بسيار شرايط خاصي را براي بازيگران حاضر در منطقه ايجاد ميكرد كه هماكنون اين شرايط وجود ندارد. بعد از فروپاشي امپراتوري عثماني كشورهاي شكل گرفته به دو دسته تقسيم ميشوند:
1- يك دسته گرايش به بلوك چپ دارند.
2- دسته ديگر گرايشاش به بلوك راست است كه در پيوند با كشورهايي مانند امريكا قرار دارند.
كودتاي 28 مرداد نخستين كودتاي سازمان سيا در خارج از محدودههاي سرزمينياش است. يعني سازمان سيا رسما در فضاي جنگ سرد اين كودتا را ترتيب ميدهد.
دخالت ارتش در اين كشورها به چه زماني بازميگردد؟
در مورد تركيه واقعيتي كه وجود دارد، اين است كه حضور نظاميان در سياست به دوران عثماني باز ميگردد كه همان زمان «يني چري»ها بخشهاي مهمي از سياست و حكمراني را به دست داشتند و اين قضيه در زمان آتاتورك كه خود يك ژنرال ارتش است، ادامه پيدا ميكند. اگر بخواهيم از كودتاهايي كه در تركيه انجام شده يك صورتبندي داشته باشيم ميتوان آنها را به اين شكل تقسيمبندي كرد:
1- نخستين كودتا در تركيه در سال 1960 به وسيله نيروهاي نظامي انجام ميشود كه در پيوند با ميراث آتاتورك و حزب جمهوريخواه خلق است.
2- كودتاي بعدي 1971 اتفاق ميافتد كه با نوعي دو دستگي شديد كه بين چپ و راست وجود داشت ، محقق شد.
3 و 4- كودتاهاي بعدي در اين كشور نيز به سالهاي 1980 و 1997 بر ميگردد كه هركدام از اينها با يك ويژگي خاص و مشترك - حضور نظاميان براي در دست گرفتن سرنوشت سياسي تركيه- انجام ميشود.
اما حضور نظاميان در ايران به شكل مدرن آن به دوران مشروطه و حمله روس به مجلس بازميگردد كه اين نخستين كودتا در تاريخ ايران است و با حضور رضاخان در عرصه سياست كشور، اين پروژه تكميل ميشود.
اساسا كودتا چه زماني و در چه وضعيتي صورت ميگيرد؟
كودتاها و حضور نظاميان در سياست در شرايط ضعف و فروپاشي دولت صورت ميگيرد. اين مساله در تمام كودتاهايي كه در بسياري از كشورها رخ داده كاملا مشهود است. براي نمونه در پاكستان، اندونزي و مصر اين قضيه را ميتوان ديد كه حضور نظاميان در سياست كاملا وابسته به فضاي سياسي داخل كشور است. اين مساله همان ويژگي مشتركي است كه در كودتاهاي تركيه بهطور كل و در كودتاي 28 مرداد ايران كاملا مشهود بود. در هر دو كشور در زمانهاي قبل شكلگيري كودتا چه در زمان مصدق و چه در زمان اردوغان چند دستگي و انشقاق ميان گروههاي مختلف وجود داشت و همچنين مردم دچار ترديدهايي در مواجه با نظام سياسي زمان خود بودند. هماكنون اردوغان بهشدت با مشكل مشروعيت سياسي مواجه است و براي ترميم اين كار بايد اقدامات مهمي را انجام دهد و به اين دليل كه از توانايي اين كار عاجز است رو به سركوب نيروهاي مدني آورده است.
در هردوي اين كودتاها ميدانيم كه به هر حال يك نخستوزير قانوني و منتخب مردم بر سر كار قرار دارد.
ولي در ايران نظام سلطنتي يك پاي قضيه بود در حالي كه در تركيه و براي اردوغان اين محدوديت وجود نداشت. بايد به اين نكته دقت كرد كه شخص شاه چه ميزان در پيوند با كشورهاي خارجي توانست براي حكومت مصدق محدوديت ايجاد كند. به همين دليل بود كه يكي از درخواستهاي سهگانه مصدق اين بود كه شاه به شكل مشروطه عمل و اختيارات ارتش را به نخست وزير واگذار كند كه در اين كار هم موفق نشد. اين در حالي است كه هيچ يك از اين محدوديتها را اردوغان نداشته و ندارد. در تركيه نخست وزير از همين حزب حاكم انتخاب ميشود كه از توان و كنترل بالايي نسبت به نيروهاي نظامي برخوردار است.
اما تاريخ تركيه نشان داده است كه ارتش در تحولات دست بالا را داشته است.
اين موضوع درست است كه ارتش تركيه نقش بسيار بالايي در تاريخ تركيه داشته است ولي در عين حال اين مساله هم قابل انكار نيست كه ارتش امروز تركيه بسيار نيروي ضعيف شده نسبت به قبل است و بسياري از منافذ نفوذ خود را در نظام سياسي اين كشور از دست داده است. در واقع سالهاي 2002 و 2003 را ميتوان آغاز ضعف ارتش در تركيه دانست؛ يعني همان زماني كه حزب عدالت و توسعه روي كار آمد و از همان زمان ارتش به تدريج نفوذ خود در نظام سياسي تركيه را از دست داد. اساسا اين برنامه حزب عدالت و توسعه بود كه از نفوذ ارتش جلوگيري و سمتهاي كليدي را از ارتش سلب كند و البته تاحدي هم در اين كار موفق بود. اما در ايران زمان مصدق ارتش به پشتوانه امريكا از يك موقعيت و نفوذ خاصي نهتنها در ايران بلكه در منطقه برخوردار بود و اين كار را براي مصدق بسيار سخت ميكرد.
به دوران پساجنگ سرد اشاره كرديد؛تفاوت اين دوره با دوران جنگ سرد چيست كه شرايط مصدق را با اردوغان متفاوت ميكند؟
يكي از مهمترين اتفاقات در دوران پس از جنگ سرد مساله جهانيسازي و انفجار اطلاعات به كمك شبكههاي اجتماعي است كه كمك شاياني به اردوغان كرد تا بتواند با ارتباط مسقيم با مردم از مشروعيت حكومت خود در برابر نظاميان استفاده كند. درواقع ما در منطقه با يك انقلاب فيسبوكي ،فيستايمي و به طور كلي شبكههاي مجازي مواجه هستيم كه از توانايي بسيج اجتماعي بالايي برخوردار است اين در صورتي است كه مصدق به هيچ يك از اين ابزار دسترسي نداشت.
ولي مصدق هم از راديو استفاده كرد؟
كاملا مشخص است كه برد رسانهاي اين دو وسيله به ميزان زيادي متفاوت است. آن زمان راديو وسيلهاي همه گير نبود و همچنين مخاطبان آن هم برخلاف شبكههاي اجتماعي افرادي كاملا آگاه و آشنا به خيابان نبودند. اصلا تجربه منطقه براي حمايتهاي خياباني آنقدر نبود كه الان هست. طبقه متوسط شهري كه در آن دوران تازه در كل منطقه در حال شكلگيري بود اصلا قابل مقايسه با طبقه متوسط امروزي نيست. تركيه امروزي يك كشور صنعتي و با نهادسازيهاي گسترده كه از زمان آتاتورك صورت گرفته براي خود يك هويت مستقلي كسب كرده است كه به طور كلي با حيات سياسي اجتماعي آن دوران 28 مرداد متفاوت است.
آيا اردوغان را ميتوان حامي يك ناسيوناليسم خاص ترك دانست؟ مدل ناسيوناليستي او با مدل مصدق قابل مقايسه است ؟
يك تفاوت عمده در اين دو شخصيت وجود دارد؛ ناسيوناليسم مصدقي و جبهه ملي كه با جنبش ملي شدن صنعت نفت پا به عرصه فضاي سياسي كشور ميگذارد درواقع به نحوي عليه نظام جهاني به مخاصمه پرداختند و ادبياتي ضد جهاني و به طور مشخصتر عليه رهبري انگليس بود اما در مقابل تركيه امروز به رهبري اردوغان بهشدت متمايل به ادغام در نظام جهاني و همراهي با سياستهاي غرب هستند و اين تفاوت مهم را نبايد از نظر دور داشت.
مردم امروز تركيه با مردم روزگار مصدق در ايران چه تفاوتهايي دارند؟
تجربه سياسي مدني يك پارامتر مهم در سرنوشت سياسي هر كشور است. مردم امروز تركيه برخلاف مردم ايران در سال 1332 داراي تجربه تاريخي و سياسي گستردهاي هستند كه همين عامل باعث ميشود در مقابل حركت خودسرانه ارتش بسيار عقلاني كار كنند. دقت كنيد مردم ايران در زمان كودتاي 28 مرداد در تاريخ خود با چنين تجربهاي مواجه نبودند كه ارتش با يك نيروي خارجي قصد بركنار كردن يك نخست وزير مردمي را داشته باشد.
در بعد شخصيت چگونه ميتوان اردوغان و مصدق را مقايسه كرد؟
در بعد شخصيت ميتوان يك مقايسه بين اردوغان و مصدق داشت. واقعيت امر اين است كه مصدق شخصيتي دموكرات و مردمي بود اما اردوغان شخصتي تماميت خواه است كه حتي از نظر طبقه اجتماعي هم بسيار با مصدق متفاوت است. مصدق يك اشرافزاده است در مقابل، اردوغان كه در يك شرايط سخت شخصيتش شكل پيدا كرده است و شخصيتي بسيار اقتدارگراست. من اصلا نميتوانم بپذيرم كه اگر مصدق بعد از كودتا بر سر قدرت باقي ميماند اين گونه سركوبگر و تماميتخواه ميشد. درواقع اردوغان آتاتورك دوم است كه تمام مولفههاي اقتدارگرايي او را به همراه دارد با اين تفاوت كه اگر آتاتورك بر ميراث عثمانيگري پا ميگذاشت اردوغان درصدد احياي ميراث عثمانيگري است.
يكي از مهمترين موانع مصدق شكافي بود كه در ادامه راه با متحدان سابقش از جمله آيتالله كاشاني پيدا كرد. همچنين اين شكاف را ميتوان بين اردوغان و گولن كه در واقع هم حزبي سابقش است نيز مشاهده كرد. آيا اين مقايسه درستي ميتواند باشد؟
در اين باره بايد گفت جايگاه مذهب دو تفاوت عمده اين دو اتفاق مهم است. اردوغان خود را يك اسلامگرا ميداند اين به آن معناست كه اسلامگرايي او در تقابل با مليگرايياش قرار ندارد. در حالي كه مصدق و كاشاني هر كدام نماد اين دو جريان هستند كه به تدريج با شكاف ميان اين دو شخصيت بسياري از سرمايههاي حكومت ملي مصدق از بين رفت. مصدق حتي در جبهه ملي هم قريب و تنها بود در حالي كه حزب عدالت و توسعه همهجانبه از اردوغان حمايت ميكند و اين به دليل تجميع دو نگرش ملي گرايي و مذهب گرايي در حكومت تركيه امروز است.
اما در تركيه شخصت گولن را داريم...
واقعيت اين است كه جريان گولن و كاشاني اصلا قابل قياس با هم نيستند. آيتالله كاشاني يك جريان اسلامگرايي بود كه درباره مسائل جزيي با مصدق اختلاف داشتند مانند عدمرعايت برخي احكام ديني از سوي دولت مصدق كه خشم گروههاي مذهبي در جامعه را بر ميانگيخت. اما در مقابل، گولن ايجادكننده يك اسلام مدرن است كه از قضا خود اردوغان هم از دل اين جريان رشد كرده و به اينجا رسيده است.
پس به باور شما گولن همانگونه كه اردوغان ادعا ميكند در كودتاي اخير تركيه نقش داشته است؟
واقعيت اين است كه هر چند گولن اين موضوع را تكذيب ميكند ولي شبكه گولن و طرفداران وي در تركيه بدون شك در اين اتفاقات اخير نقش داشتهاند. گولن در مجموعه ادارجات، ارتش، پليس و خيلي از نقاط كليدي داراي نفوذ بالايي است و اين شبكهها امكان ندارد از اين اتفاق خبر نداشته و شركت نكرده باشند.