• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3603 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۸ مرداد

موبي ديك

علي شروقي

شكي نيست كه ديوانگي‌هاي ناخدا اهب آنقدر هست كه در دارالمجانين‌مان مقام و جايگاهي خاص برايش در نظر بگيريم. اما از ياد نبايد برد كه او اين جايگاه ويژه و مقام شامخ را تا حدي مديون يكي از شخصيت‌هاي ديگر اين رمان بزرگ است. كمالات ناخدا اهب به عنوان يك ديوانه تمام‌عيار به كنار، اما حضور او اگر وجود موبي ديك را به طور خاص و وجود نهنگ‌ها را به طور عام در رمان ملويل خدشه‌دار كند آن وقت است كه اهب از شخصيتي چندوجهي و مساله‌دار به قهرماني تخت از جنس مردان زور بازوي هاليوودي تقليل مي‌يابد. ملويل هوشمندانه و شايد البته با يك هوش غريزي نام نهنگ را روي رمان خود گذاشته است نه نام ناخدا اهب را و واقعا هم حين خواندن اين رمان هر چه پيش‌تر مي‌رويم گويي بيشتر به كام نهنگ كشيده مي‌شويم، آنقدر كه گاه اين‌طور خيال مي‌كنيم كه با همه اهن و تلپ ناخدا اهب، آنها كه به عنوان يك قدرت بي‌چون و چرا در رمان جولان مي‌دهند موبي ديك و همتايان غول‌پيكر او هستند. خواننده بي‌حوصله شايد به ستوه بيايد و شكايت كند از اين همه توصيف نهنگ و عمليات صيد اين حيوان و هر آنچه متعلق به اين بزرگ‌ترين جانور عالم است در رمان موبي ديك. اما بعيد است كسي كه حوصله به خرج دهد و مشقت اين همه وراجي در باب نهنگ را به جان بخرد بعد از خواندن اين رمان هوس نكند يك نهنگ واقعي را از نزديك ببيند. در داستان‌هاي قديمي مثل كليله و دمنه و در ادبيات جديد مثل مزرعه حيوانات اورول، گرچه شخصيت‌هاي داستان حيوان هستند اما قصه درباره حيوانات نيست بلكه حيوانات نماد و تمثيلي از آدم‌ها هستند. موبي ديك هرچند از تفسيرهاي سمبوليستي نيز ايمن نمانده اما فرق آن با نمونه‌هاي مورد اشاره اين است كه ملويل در اين رمان به صراحت خود حيوان را با تمام حيوانيتش جلوي صحنه آورده است. حيواني با غريزه كور، بي‌هيچ عقلانيت كه صرفا بنا به غريزه رفتار مي‌كند و در واقع يك جسم تشديد شده است، يك جسم غول‌پيكر كه بايد جسمانيت غول‌آساي خود را هرچه بيشتر به نمايش بگذارد و تمام موبي ديك تقلايي ديوانه‌وار، شايد از جنس تقلاي اهب، است براي تسخير و به نمايش گذاشتن اين جسمانيت غول‌پيكر و به چنگ‌نيامدني. ترفند ملويل براي هرچه بيشتر توفيق يافتن در اين هدف توصيف خشك و علمي اين جانور است. ملويل در پرداخت شخصيت نهنگ به جاي اينكه به كالبد حيوان روح بدمد توصيف جسماني او را چنان تشديد مي‌كند كه همين جسمانيت خواننده را به همذات‌پنداري با شخصيت نهنگ وا مي‌دارد، آن قدر كه در صحنه‌هاي مربوط به شكار نهنگ درد ناشي از زخمي كه شكارچيان نهنگ به اين حيوان مي‌زنند چين بر جبين خواننده مي‌اندازد. البته برخي معتقدند برانگيختن حس همذات‌پنداري براي رمان زياد هم چيز خوبي نيست. چند سال پيش شخص راقم اين سطور در مذمت همذات‌پنداري در يكي از ضميمه‌هاي همين روزنامه اعتماد، جوانانه و از سر جهل، يادداشتي قلمي كرد. اما اداي واكنش منفي به هر چه را كه مورد قبول عام واقع مي‌شود اگر كنار بگذاريم مي‌بينيم كه توفيق يك رمان همانقدر كه وابسته به توانايي نويسنده در بيگانه‌سازي و ايجاد فاصله بين مخاطب و شخصيت‌ها و موقعيت‌هاي داستاني و از اين طريق به تفكر واداشتن خواننده است، در گرو برانگيختن حس همذات‌پنداري مخاطب با شخصيت‌هاي داستاني هم هست. اگر نتوانيم مصداق‌هاي شخصيت‌هاي داستاني را در زندگي واقعي بيابيم معلوم مي‌شود كه شخصيت‌پردازي رمان بي‌رمق و تصنعي از آب درآمده و چندان موفق نبوده است. توفيق ملويل در اين است كه همانقدر كه اهب را به شخصيتي ماندگار در تاريخ رمان بدل مي‌كند از موبي ديك به طور خاص و از نهنگ به طور عام نيز چنين شخصيتي مي‌سازد؛ شخصيتي كه خواننده مي‌تواند حين خواندن رمان سوزش درد حاصل از نيزه شكارچي بر تن او را حس كند و با او درد بكشد. نهنگ در موبي ديك نه جزيي از اجزاي يك رمان كه وجودي است كه انگار ما و تمام شخصيت‌هاي داستان در شكم او هستيم. اگر موبي ديك را با اين ديد بخوانيم از خواندن آن همه صفحات طولاني در باب انواع و اقسام نهنگ و رفتارهاي اين حيوان و شيوه شكار كردنش و هر آنچه به نهنگ مربوط است چندان احساس عذاب و خسران نخواهيم كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون