• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3152 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۱ دي

آكادميسيني با دغدغه فضاي عمومي

   مسعود عليا    / براي شخص من نه به عنوان كسي كه زماني شاگرد دكتر رشيديان بوده، بلكه به عنوان خواننده كتاب خيلي خوشحالم كه در اين جلسه حضور دارم و چند كلمه‌يي در باب اين كتاب صحبت مي‌كنم. قبل از اينكه به خود كتاب وارد شوم، مايلم قدري درباره دكتر رشيديان و نقشي كه در زيست جهان ما دارند صحبت كنم. نخستين نكته اين است كه اگر ما به كارنامه دكتر رشيديان نگاه كنيم، ويژگي بارزي در آثار ايشان چه ترجمه و چه تاليف مشاهده مي‌كنيم. اين ويژگي اين است كه دكتر رشيديان در آثاري كه براي ترجمه انتخاب مي‌كنند به «خود متن» خيلي توجه دارند. ايشان اگرچه فضاي اصلي كار خود را آكادميك انتخاب كردند و در عرصه عمومي خيلي ايشان را در پيش‌زمينه نمي‌بينيم، اما در حين توجه به كار جدي آكادميك به فضاي عمومي نظر داشتند. وقتي به نوع آثاري كه ايشان براي ترجمه انتخاب كردند متوجه مي‌شويم كه با تيزبيني فضاي عمومي را رصد كردند و متناسب با آن كاري را براي ترجمه برگزيدند. به عنوان مثال زماني كه نام «كي‌يركگارد» به‌صورت مدگونه‌يي در ايران طرح شده بود، حرف‌هاي زيادي درباره اين فيلسوف مطرح مي‌شد اما دريغ از يك متن جدي كه از اين فيلسوف وجود داشته باشد. دكتر رشيديان با تيزبيني و مسووليت فرهنگي كه من در ايشان سراغ دارم، يكي از مهم‌ترين و تاثيرگذارترين آثار «كي‌يركگارد» يعني ترس و لرز را ترجمه كردند و مخاطب كي‌يركگارد را در برابر متن اين متفكر قرار داد. مواجهه با يك ترجمه خوب از يك متن خوب، حداقل دستاوردي كه مي‌تواند داشته باشد اين است كه از بدفهمي ما جلوگيري كند. اين در وضعيتي اتفاق افتاد كه پيش از ترجمه رشيديان، ترجمه‌يي پر اشتباه از اين كتاب منتشر شده بود و واقعا بيم آن مي‌رفت كه آن ترجمه غلط حتي بدفهمي ايجاد كند. يا به عنوان مثال ترجمه‌يي كه ايشان از كتاب نقده قوه حكم كانت كردند، نوعي برقراري آشتي‌اي بود بين مخاطب ايراني و فلسفه كلاسيك غرب. البته پيش از آن هم جناب اديب سلطاني ترجمه‌يي از اين كتاب داشته‌اند كه خوب همه مي‌دانيم به دليل ويژگي‌هاي خاص زباني كه آن ترجمه دارد خيلي مورد استفاده قرار نگرفت. نكته ديگر اين است كه آقاي رشيديان در يك حوزه خاص فلسفه كه پديدارشناسي باشد، براي ما يگانه است. از سه زاويه ايشان كارهاي بزرگي در اين زمينه و براي مخاطبان فارسي انجام داده‌اند. يكي برگرداندن متون مهم و جدي در اين حوزه از جمله كتاب «تاملات دكارتي هوسرل». همچنين ايشان، علاوه بر ترجمه‌ها، «كتاب هوسرل در متن آثارش» را هم تاليف كردند. خود اين كتاب هم نشان‌دهنده توجه ايشان به متن است. كار بزرگ ديگري كه ايشان در باب پديدارشناسي انجام دادند، برنامه جدي ايشان در تربيت دانشجوياني در حوزه پديدار‌شناسي است كه گواه آن پايان نامه‌هاي بسياري در اين زمينه است كه در دانشگاه شهيد بهشتي زيرنظر ايشان دفاع شده است.
زميني براي بنا كردن عمارت
درباب كتاب اول از همه بايد بگويم كه خاضعانه در برابر اين كتاب سر تعظيم فرو مي‌‌آورم و به ايشان دست‌مريزاد مي‌گويم كه يكه و تنها چنين متن تحسين‌برانگيزي را با تمام مشكلات مادي و معنوي به رشته تحرير درآورده‌اند. اين كتاب را بايد «كتابي در فرآيند» ببينيم. ما فكر مي‌كنيم كه هنگامي كتابي را به ناشر مي‌دهيم كارمان تمام شده است. اما نبايد چنين باشد. بايد بعد از چاپ كتاب انتقادها و بازخوردهاي كتاب را ملاحظه كنيم و حتي‌المقدور در ويراست‌هاي بعد آن را لحاظ كنيم. بايد با توجه به نيازهاي مخاطب و همچنين ايده‌هاي جديدي كه به ذهن نويسنده مي‌رسد بارها و بارها كتاب را مورد بازبيني و ويراست قرار دهيم. البته طبيعي است كه با توجه به وضعيت نشر ما اين سخن در باب هر كتابي جايز نيست اما كتاب «فرهنگ پسامدرن» از اين دست كتاب‌ها است. نكاتي كه به نظر من مي‌رسد از اين زاويه است كه شايد بتواند به بهتر شدن كتاب كمك كند. ما درست يا نادرست بهنگام يا نابهنگام با مباحث پست مدرن برخورد كرديم. اين برخورد در خيلي از موارد خيلي اصولي و درست نبوده است. بخشي از اين ضعف به دليل ترجمه‌هاي نادرستي است كه صورت گرفته و بخش ديگر آن به دليل فضاي مد زده‌يي است كه در فضاي فكري فلسفي ما وجود دارد. من احساس مي‌كنم كه آقاي رشيديان اين نياز را احساس كردند متني را بنويسند كه پاسخگوي اين نياز باشد. متني كه توامان هم از دقت بالايي برخوردار باشد و هم اينكه به ما ايده بدهد. رشيديان تلاش كرده است كه چيدمان اين مبحث را به درستي عرضه كند و جغرافياي مباحث پست مدرن را براي مخاطب ايراني فراهم كند. اگر بنا است بحث جدي‌اي در اين زمينه صورت بگيرد و اگر قرار است كه ما نسبت خود را با مباحث پست‌مدرن مشخص كنيم، گام اول ارايه‌ متني از اين دست است. اين كار نوعي هموارسازي زمين است براي اينكه ما بعد از آن عمارت خودمان را در آن بنا كنيم. چند نكته در ذهن من در رابطه با اين كتاب وجود دارد كه شايد بخشي از آن بتواند در ويراست‌هاي بعدي كتاب به‌كار برده شود و بخشي از آن هم شايد ابهام‌هايي باشد كه در ذهن من وجود دارد و با توضيحات آقاي دكتر رشيديان برطرف شود. نكته اول اينكه مقدمه كتاب در قياس با زحمت‌هاي چندين و چند ساله‌يي كه آقاي رشيديان كشيده‌اند بسيار كوتاه است. كه اگر مقدمه مفصل‌تري بر اين كتاب نگاشته بود، كتاب را پربارتر مي‌كرد. به نظر من چون خود مفهوم پست مدرن و مفاهيم هم‌بسته آن مانند: پست‌مدرنيسم يا پست‌مدرن‌سازي، براي ما هميشه با هاله‌يي از ابهام، كليشه و عدم تعيين قرين بوده، خوب بود كه اين مفهوم از منظر جناب رشيديان بيشتر توضبح داده شود. هرچند يكي از مدخل‌هاي اين كتاب در باب پست‌مدرن است، اما نكته اين است كه چون آقاي رشيديان مولف اين متن هستند، طبعا در انتخاب مدخل‌ها نگاهي به تصورات خودشان از پست‌مدرن داشته‌اند. اگر چنين مقدمه‌يي با كتاب همراه مي‌شد به نظر من باعث مي‌شد جغرافياي اين مفهوم براي مخاطب بيشتر مشخص شود. چرا در حالي كه همه مدخل‌هاي كتاب بصيرت بخش است اما اين سوال‌ها براي من مطرح مي‌شود كه چرا جاي بعضي از مدخل‌ها در كتاب خالي است؟ البته واضح است كه هر كتابي محدوديت‌هاي خودش را دارد، حتي اگر فرهنگ باشد. اما من با توجه به شناختي كه از رويكرد آقاي رشيديان دارم با توجه به رويكرد ايشان احساس مي‌كنم جاي بعضي از مدخل‌ها خالي است. به عنوان مثال جا داشت كه مدخلي به نام «بدن» در اين فرهنگ كار شود. البته مدخلي به نام «بدن بي‌اندام» داريم بهتر بود به خود «بدن» كه مفهوم بسيار مهمي در انديشه پست‌مدرن است پرداخته شود. نكته ديگر اين است كه جاي بعضي از شخصيت‌ها در اين كتاب خالي است. مثلا شخصيتي مثل هايدگر. براي من اين سوال پيش مي‌آيد كه چرا «جان ديويي» در اين كتاب بايد حضور داشته باشد اما هايدگر نه؟ يا مثلا مدخل «روايت» هم به همين منوال. به نظر بنده بهتر بود كه در چينش بعضي از مدخل‌ها نسبت جز و كل برقرار كرد. مثلا مدخل كلي‌اي به نام روايت داشته باشيم و در ذيل مدخل‌هايي مانند؛ اخلاق روايي، كلان روايت، فراروايت و خرده‌روايت قرار دهيم. نكته‌يي ديگري كه به نظرم مي‌رسد اين است كه در بسياري از مدخل‌ها، نسبت آن مدخل با امر پست‌مدرن شرح داده شده است، اما اين وحدت رويه در كل مدخل‌ها مشاهده نمي‌شود. يك نكته ديگر در مورد خود مفهوم پست‌مدرن است. ما دوتا مفهوم كليدي داريم، يكي پست‌مدرن و ديگري پست‌مدرنيسم. بهتر ‌بود در مدخل پست مدرن به ربط و نسبت اين دو اشاره‌يي مي‌شد. بحثي ديگر كه به نظر من مي‌رسد اين است كه در بعضي جاها مشخص نيست كه اينجا ديدگاه نويسنده كتاب است يا تعريفي جا افتاده كه آقاي رشيديان آن را آورده‌اند. هرچند منابعي كه در اين كتاب استفاده شده، خيلي خيلي گسترده است .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون