لطفالله ميثمي:
آيتالله طالقاني ميگفت مجاهدين «غوره نشده مويز شدند»
لطفالله ميثمي را شايد خيليها به اسم مديرمسوول مجله چشمانداز ايران ايران بشناسند، اما او از جمله مبارزان انقلابياي است كه حرفهاي زيادي براي گفتن دارد. ميثمي كه سابقه همكاري با نهضت آزادي را دارد و باجناق محمد حنيف نژاد از بنيانگذاران سازمان مجاهدينخلق است ميگويد كه آيتالله طالقاني دست به اسلحه بردن مجاهدين خلق را هشدار داده بود و عاقبت شومي كه مرحوم طالقاني از آن ميترسيد بر سر مجاهدين خلق آمد. ميثمي در گفتوگويي با تسنيم خاطراتي از آيتالله طالقاني را بيان كرده. چكيده اظهارات ميثمي به اين شرح است:
مرحوم طالقاني علاقه وافري به حضرت امام داشت. امام هم متقابلا به ايشان ارادت داشت. وقتي آيتالله طالقاني در سال 42 دستگير شد، امام اعلاميهاي صادر كردند و تسلي خاطر دادند. آقاي دعايي نقل ميكند كه در نجف، امام به حاج آقا مصطفي ميگويند «اگر خواستي تفسير قرآن شروع كني حتما بايد قبلش تفسير «پرتوي از قرآن» طالقاني را بخواني». آقاي دعايي ميگويد «من نديده بودم تاكنون امام كتابي را اينگونه مطلق تاييد كرده باشند». وقتي هم آيتالله طالقاني فوت شد، امام ايشان را «ابوذر انقلاب» و «مفسر كبير قرآن» ياد كردند.
ايشان با بنيانگذاران مجاهدين هم برخورد تعاليبخش داشتند، البته تاييدات ايشان صددرصد نبود. با دكتر شريعتي هم همين برخورد را داشتند. ايشان در تفسيرشان مطلبي دارند كه انسان بايد «چشم خيربين» داشته باشد. چشم خيربين را عرفا دارند، به اين معني كه بايد با همه تعاليبخشانه رفتار كرد و اين در همه رفتارهاي ايشان مشهود بود. يادم هست وقتي در زندان بچهها را شكنجه ميكردند، ايشان فرياد ميزدند «اينها جوانان مملكت هستند، چرا اينها را شكنجه ميكنيد؟»
ايشان (آيتالله طالقاني) صددرصد مبارزات مسلحانه قبل از انقلاب را تاييد ميكردند. در سال 47 هم بين رهبران سازمان و طالقاني ديدار ميشود و آنها را شاگرداني ميدانستند كه حالا استاد شدهاند.
من ماه رمضان آخري كه ايشان را ديدم، (آيتالله طالقاني) گفتند چرا مجاهدين روزنامه صهيونيستي آيندگان را تاييد كردند. گويا بچههاي سازمان در تظاهراتي كه بعد از تعطيلي روزنامه انجام شد شركت كرده بودند. ايشان ميگفتند «اگر اينها به صف انقلاب بپيوندند ما آنها را تاييد ميكنيم اما آنها ميخواهند ما را دنبال خودشان بكشند».
بعد از اين ديدار مجاهدين يك نفر را به خانه من فرستادند كه «چرا با ما اختلاف داريد؟» من گفتم «شما در مجله مجاهد حرفهاي ما را هم بنويسيد.» چون آن زمان ما انشعاب كرده بوديم. گفتند «اگر بنويسيم دچار فروپاشي ميشويم». من گفتم «يعني ايدئولوژي شما اينقدر پوشالي است؟!» متاسفانه آنها حرفها ما را جدي نگرفتند. بعد از قضيه سعادتي، آقا گفتند «مجاهدين غوره نشده مويز شدند». هر چيز مرحله تكاملي دارد و ميانبر زدن كار درست و اسلامي نيست.