• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3667 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۷ آبان

روايتي از زندگي سياسي مرحوم شجوني

ايستاده بر اصول

گروه احزاب| شيخ جعفر شجوني، روحاني قديمي گيلاني و عضو ارشد جامعه روحانيت مبارز و حزب موتلفه اسلامي ديروز از دنيا رفت. تاريخچه زندگي او فراز و فرودها و خواندني‌هاي بسيار دارد. براي آنها كه همين چند سال اخير او را با اظهارات تند و آتشينش عليه اصلاح‌طلبان و هاشمي‌رفسنجاني و سيد حسن خميني شناخته‌اند شايد خواندن سرگذشت اين روحاني خالي از لطف نباشد.
او با 25 بار بازداشت در دوران پهلوي احتمالا ركورد تعدد بازداشت را در اختيار داشته باشد. بازداشت‌هايي كه البته اغلب آنها كوتاه‌مدت بود. در خاطرات گفته بود كه نخستين بار به همراه نواب‌صفوي در سال 34 بازداشت شده، سال‌هايي كه احتمالا در ميان سياستمداران امروزي جز چند نفر كسي در ميان مبارزين نبود.
او روزهاي حوالي 15 خرداد 42 را اين گونه روايت مي‌كرد: رييس ساواك بازار، آشكارا مي‌گفت كه شجوني روزي بدنه بازار را با سخنراني به آتش‌ مي‌كشد. بنده آن زمان روزي 10 تا 12 بار سخنراني داشتم ساعت 12 شب 15 خرداد همسر سيد غلامحسين شيرازي به من زنگ زد كه همسرم را دستگير كردند و ماموران ساواك در هنگام دستگيري به شما فحاشي مي‌كردند. لباس‌هايم را گم و گور كردم، صداي زنگ خانه من به صدا درآمد تا ماموران موفق شوند در خانه مرا بشكنند من از ديوار همسايه پريدم و
فرار كردم.
البته تيمسار ساواك به همسرم گفت: «محمدتقي فلسفي، حاج اشرف كاشاني و شمس گيلاني را دستگير كرديم به شوهرت بگو بيايد و خودش را معرفي كند به ما خوش مي‌گذرد.» چند وقتي كه از قم فرار كردم در باغ‌هاي كرمانشاه پنهان بودم تا اينكه دوستاني را كه دستگير كردند بعد از سه ماه آزاد كردند. بعد از آنكه به ملاقات دوستان آزادشده‌ام رفتم مرا دستگير كردند و بعد از يك روز، آزادم كردند.»
اغلب بازداشت‌هاي او به همين شكل و كوتاه‌مدت بود. هرچه بود شيخ جعفر شجوني با تمام انتقاداتي كه اصلاح‌طلبان و ميانه‌روها به او داشتند روحاني انقلابي بود و به قول خودش برخلاف برخي ديگر: «به قدر يك هزار تومان به اين جمهوري اسلامي ناخنك نزده‌
بودم.»
پس از انقلاب نيز جعفر شجوني هماني بود كه پيش از انقلاب نشان مي‌داد. يك‌بار هم براي تصدي پست وزارت دادگستري دولت شهيد رجايي توسط خواهرزاده‌اش در مجلس اول پشت تريبون رفت. خواهرزاده‌اي كه رشد يافته در نهضت آزادي بود و مي‌گفت آن زمان مرحوم شجوني با سران نهضت آزادي نشست و برخاست و رابطه نزديكي داشته است.
او را البته در سال‌هاي پس از دوم خرداد به عنوان يكي از سرسخت‌ترين روحانيون مخالف اصلاحات مي‌شناسيم. صحبت‌هاي آتشين اين روحاني بارها با واكنش اصلاح‌طلبان و حتي اصولگرايان روبه‌رو مي‌شد. شايد يكي از همين تقابل‌هاي جدي ميان او و مرحوم عسگراولادي شكل گرفت. آنجا كه عسگراولادي درباره وقايع پس از انتخابات 88 موضعي متفاوت از اصولگرايان اتخاذ كرد اين شجوني بود كه به سختي به او
تاخت.
روايت مرحوم عسگراولادي از ديدار با شجوني پس از آن صحبت‌هاي رسانه‌اي خواندني است: «من منتظر تشر رهبري بودم و در اين دو ماه و خرده‌اي و حالا در اين چهار ماه سعي كردم از آقا ملاقات نخواهم و سعي كردم كمتر با دفتر مبارك ارتباط داشته باشم و حداقل رابطه را
داشته باشم.
روز مجلس ختم آقاي تهراني در مدرسه شهيد مطهري، من ديدم آقاي شجوني از در وارد شد، آمد جلو. وي خيلي حرف زده بود در روزنامه‌ها عليه من، ولي با او روبوسي كرده و جا باز كردم كنار خودم نشاندم و گفتم آقاي شجوني اين موضع‌هايي كه تو گرفتي ارادت من را به تو بيشتر كرده است. گفت چطور؟ گفتم براي اينكه حرف نادرستي نزدي. گفتي اين حرف‌ها مال خود عسگراولادي است. گفتم درست است.
گفتي موتلفه راضي نيست. درست است، اما گفتي چرا عسگراولادي اين مواضع را گرفته؟ اين چرا را بايد از عسگر اولادي بپرسيم نه اينكه از نزد خودت پاسخ بدهي. بعد، گفتم كه همه حرف‌هايت را قبول دارم، اما يك تكه كلامت را قبول ندارم. گفتم: گفتي كه اگر از موسوي و كروبي ما بگذريم بايد از صدام هم بگذريم.»
شيخ جعفر شجوني را بايد همان‌گونه كه بود معرفي كرد. روحاني‌اي كه اگرچه ديدگاه‌هايش را بخش‌هاي قابل توجهي از مردم و فعالان سياسي نمي‌پسنديدند اما بي‌واهمه و بي‌مزد از مخالفت‌ها، صادق و استوار بر سر آنها ايستاد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون