• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3667 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۷ آبان

ماريو بارگاس يوسا:

فكر نمي‌كنم باب ديلن نويسنده بزرگي باشد

بهار سرلك

«براي نويسنده شدن، بايد مدام نوشت و توجهي به داشتن يا نداشتن استعداد مشهود نكرد.» اين جمله را ماريو بارگاس يوسا، نويسنده پرويي برنده جايزه نوبل ادبيات 2010 در نشست خبري‌ كه موسسه سروانتسِ شهر مانيل فيليپين تدارك ديده بود، گفت. يوسا در سال‌هاي جواني‌اش هيچ دركي از نويسنده‌اي موفق بودن نداشت. او در اين نشست گفت: «زماني كه نوشتن را شروع كردم، نويسنده اهل امريكاي لاتين يعني نويسنده‌اي از حاشيه بودم. در آن زمان، اگر اهل پرو يا شيلي بوديد تصميم داشتيد نويسنده شويد، فكر كردن به موفقيت خيلي دشوار بود، چون در اين كشورها ناشر و انتشاراتي وجود نداشت.»
اما حالا همه‌چيز براي نويسنده‌هاي امريكايي لاتين عوض شده و يوسا كه هرگز تصوري از طعم موفقيت نداشت، سال 2010 جايزه نوبل ادبيات را از آن خود كرد. او با صراحت تاييد مي‌كند پيش از آنكه مهارت نويسندگي را به دست آورد، نوشتن را از روي شور اشتياقي كه داشته شروع كرده است.
اما داستان اينكه چگونه يك رمان الهام‌بخش نوشتن او شده و به اين امر تداوم بخشيده، مشوقي براي آنهايي است كه از نوشته‌هاي خود دلسردند. او مي‌گويد: «من اصلا استعدادي نداشتم. هر بار كه سعي در نوشتن داشتم فكر مي‌كردم استعدادي ندارم. بعد«مادام بوواري» اثر گوستاو فلوبر را خواندم كه اين كتاب زندگي من را دگرگون كرد. » يوسا مي‌گويد از سويي شيفته رمان فلوبر شده و از سوي ديگر شروع پرتواضع اين نويسنده فرانسوي الهام‌بخش او شده است: «نامه‌هاي گوستاو فلوبر را خواندم كه كمكي خارق‌العاده بود چرا كه توصيف وضعيت من و بسياري از نويسنده‌ها در آنها يافت مي‌شود. زماني كه فلوبر شروع به نوشتن مي‌كند هيچ نوع استعدادي در نويسندگي نداشت. هيچ استعدادي. او يك دلمشغولي داشت؛ مي‌خواست نويسنده‌اي بزرگ باشد... و به همين خاطر با مداومت، لجاجت، نظم‌ و ترتيب و سختكوشي به مبارزه با فقدان استعدادش پرداخت. بنابراين ياد گرفتم اگر استعدادي نداري و مي‌خواهي نويسنده‌اي خوب باشي بايد سختكوش باشي. بايد نظم‌ و ترتيب داشته باشي. بايد آنقدر لجاجت داشته باشي كه آنچه نوشته‌اي رضايتت را جلب نكند... سر اين موضوع لجاجت كني كه هميشه مي‌تواني آنچه انجام داده‌اي را بهتر و كامل‌ كني، همانند فلوبر.»
يوسا با شهر مانيل غريبه نيست. نخستين بازديدش از فيليپين سال 1978 و براي ملاقات شاعران، مقاله‌نويسان و رمان‌نويسان انجمن قلم (PEN) بود. اين بازديد طي برقراري حكومت نظامي رژيم فرديناند ماركوس صورت گرفت. او كه ليبرالي متعهد و منتقد حكومت‌هاي استبدادي كمونيست و فاشيست در امريكاي لاتين است، از اظهارنظر درباره حكمراني بحث‌برانگيز رودريگو دوترته، رييس‌جمهور فيليپين خودداري كرد. اما اگر چند روزي به او وقت بدهيد، نظرش را اعلام مي‌كند: «اجازه بدهيد چند روزي از اقامتم بگذرد تا متوجه شوم چه خبر است. فكر مي‌كنم اظهارنظر درباره آنچه در فيليپين روي مي‌دهد، گستاخي است. چند روزي فرصت بدهيد تا در اين باره بشنوم و بخوانم بعد نظري مستند درباره فيليپين مي‌دهم.»
يوسا كه ستون يادداشتي در روزنامه «ال پايس» اسپانيا دارد، در اين نشست متذكر شد نويسنده‌ها دشمنان ذاتي مستبدان هستند. او در اين باره گفت: «ديكتاتورها حق دارند به چنين فعاليت‌هايي ظنين باشند چون فكر مي‌كنم اين فعاليت‌ها در جوامعي روي مي‌دهند كه نسبت به جهان واقعي، روحيه‌اي انتقادي دارند. چرا فكر مي‌كنيد همه ديكتاتورها سعي در كنترل ادبيات دارند؟ چون آنها نظام سانسور را پايه‌گذاري كرده‌اند. آنها قوانين خاصي را تصويب مي‌كنند تا جهان خيالي‌ را كه ادبيات خلق مي‌كند، محدود كنند چرا كه آنها به اين حرفه بدگمان هستند؛ حرفه‌اي كه براي جايگزين كردن جهان واقعي با جهان خيالي ادبيات، داستان خلق مي‌كند.»
يوسا در اين نشست درباره تازه‌ترين اثر خود نيز صحبت كرد: «روي مقاله‌اي درباره ليبراليسم و فرهنگ كار مي‌كنم. چطور ليبراليسم بر فرهنگي مثبت در دنياي مدرن تاثيرگذار بوده است.» تازه‌ترين رمان او «پنج گوشه» ژانويه سال جاري منتشر شد. داستان اين رمان به وضعيت روزنامه‌نگاري در پرو طي دوره رياست‌جمهوري آلبرتو فوجي‌مورو، فردي كه يوسا با نامزدي در انتخابات 1990 او را به چالش كشيد، مي‌پردازد.
يوسا كه جز رمان‌نويسي در نمايشنامه‌نويسي نيز فعال است، دوست ندارد رمان‌هايش به نمايشنامه تبديل شوند، چون اين رمان‌ها را براي مديوم كتاب خلق كرده است. مي‌گويد: «رمان بدون توصيف‌ غيرممكن است در حالي كه در نمايشنامه حرف اصلي را ديالوگ‌ها مي‌زنند.»
اين نويسنده 80 ساله از گفتن جزييات رابطه‌اش با ايزابل پريسلر امتناع كرد و گفت: «عشق تجربه‌اي خارق‌العاده است، شايد غني‌ترين تجربه‌ ممكن باشد اما مساله‌اي شخصي است. اما وقتي آشكار مي‌شود، اين آشكار غنايش را مي‌گيرد و پيش‌پاافتاده مي‌شود. اظهارات آشكار از عشق، آن را مبتذل و بي‌اهميت مي‌كند. بنابراين نمي‌خواهم اين تجربه خارق‌العاده را مبتذل كنم. از نظر من عشق هميشه امري شخصي است.»
حريم خصوصي در زندگي يوسا اهميت ويژه‌اي دارد؛ يوسا سال 1976 در مبارزه‌اي مشتي حواله صورت گابريل گارسيا ماركز، نويسنده كلمبيايي برنده جايزه نوبل ادبيات كرد اما يوسا هرگز درباره اين مبارزه و انگيزه‌‌‌اش حرفي نزد.
اما يوسا درباره آخرين برنده جايزه نوبل، باب ديلن با لبخند هميشگي‌اش گفت: «من باب ديلن را در مقام يك خواننده تحسين مي‌كنم. ترانه‌هاي او را خيلي دوست دارم. اما فكر نمي‌كنم ديلن نويسنده بزرگي باشد. فكر مي‌كنم نوبل ادبيات براي نويسنده‌هاست نه خواننده‌ها.»
ماريو بارگاس يوسا، امروز هفتم نوامبر مقام استاد افتخاري دانشگاه سانتو توماس فيليپين را دريافت مي‌كند. همچنين در مراسمي كه هشتم نوامبر در دانشگاه دو لا ساله برگزار مي‌شود، دكتراي افتخاري اين دانشگاه به او اعطا مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون