• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3683 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۹ آذر

يك روز با حال و هواي خادمان حرم رضوي

حلقه بر در اين‌خانه بيشتر زنم

فرزانه قبادي

حرمت‌داران مهربان را متواضع و آرام و موقر همه جاي حرم مي‌توان ديد. شايد لبخند تصنعي به لب‌شان نباشد، اما مهري در كلام‌شان است كه گويي از خزانه محبت صاحبخانه وام گرفته‌اند. نگاه‌شان مي‌بردت به ملكوت، آنها نزديك‌ترين هايند به مرد مهربان توس، هر كجا چشم بگرداني يك نفر متواضعانه آماده است تا با نهايت توانش كمكت كند. چه خوب حرمت داري مي‌كنند اين خادمان رضا(ع) حرم آسماني‌اش را و چه خوب نشانه‌هاي ولی‌نعمت‌شان را به رخ مي‌كشند. رئوف و آرام و صبور با زينتي به نام تواضع. همه ما شايد التماس دعايي به خادمي گفته باشيم، يا گذرمان افتاده باشد به دفاتر حرم و از خدمات خادمين بهره مند شده باشيم، اما شايد پيش نيامده باشد كه دقايقي بنشينيم پاي قصه كساني كه هر بار مي‌بينيم‌شان به موقعيت خاصي كه در حرم دارند غبطه مي‌خوريم. شنيدن قصه خادمان و روايت‌شان از حال و هواي حرم، عجيب شنيدني است. كلام‌شان پر از ارادت است و لحن‌شان پر از محبت و عشق. دقايقي پاي صحبت‌هاي دو خادم حرم نشستيم تا در آستانه شهادت امام رئوف، از زبان آنها درباره حال و هواي زميني كه بوي آسمان مي‌دهد بشنويم.

بعد از 25 سال هنوز هم اشتياق خدمت در حرم را دارم
پيرمرد با حوصله و آرام، با لحني خودماني و شيرين روايتگري مي‌كند، مي‌گويد روايتم را با نام جواد خادم‌الرضا منتشر كنيد، نمي‌خواهم اسم خودم را ذكر كنيد. 63 ساله است، در سال 1332 در مشهد به دنيا آمده و 25 سال است افتخار خادمي امام رضا را دارد. بازنشسته تامين اجتماعي است و سال‌ها در يك شركت حمل و نقل كارمند بوده، كلامش را با اين جمله آغاز مي‌كند كه: «كرامات و محبت‌هايي كه از امام رضا(ع) براي خودم و فرزندانم ديده‌ام هر روز به علاقه من به حضرت اضافه مي‌كند.» از زايراني مي‌گويد كه به خادمان التماس دعا دارند، زايراني كه حتي درد و دل با خادمين حرم هم آرام‌شان مي‌كند چه رسد به راز و نياز با صاحب آن. و خاطره يكي از زايران را روايت مي‌كند: «يكي از زايران حضرت كه ساكن قزوين هستند، خانمي است كه بيماري صعب‌العلاجي داشت، يك بار كه به حرم آمده بود تلفن من را گرفت، هر زماني كه ما مراسم جاروزني صبحگاهي داشتيم، اين خانم با من تماس مي‌گرفت و از مداحي اين مراسم يا مراسم‌هاي ديگري كه در حرم بود تلفني بهره مي‌برد و گاهي هم تماس مي‌گرفت و با اعتقاد قلبي از طريق تلفن در حال و هواي حرم قرار مي‌گرفت و راز و نياز مي‌كرد. اين خانم به قدري با اعتقاد متوسل شد به حضرت كه بالاخره شفا گرفت، بدون اينكه حضوري مشرف شود.» زيارت بارگاه امام رضا(ع) اين سال‌ها شايد آسان‌تر شده باشد، اما سال‌ها پيش و با وسايل نقليه‌اي كه در دسترس همه نبود، رسيدن به مشهد و زيارت بارگاه او آرزوي بسياري از مردم بود. آقاي خادم الرضا از كودكي‌هايش مي‌گويد و تجربه زيارت حرم: «از كودكي مادرم ما را هر هفته جمعه با اتوبوس‌هاي آن زمان به زيارت مي‌برد، و اين يكي از لذت‌ها و تجربه‌هاي شيرين دوران كودكي ما بود. هنوز هم همين رسم را با همسرم داريم، هر هفته جمعه براي زيارت به حرم مي‌رويم. آن روزها هيچ‌وقت تصور نمي‌كردم خادم امام رضا(ع) بشوم.»
اما چطور شد كه افتخار خادمي نصيبش شد: «من توفيق داشتم چندين سال خدمه زايران بيت‌الله الحرام بودم، و هر سال همزمان با ايام حج به مكه مي‌رفتم، در سال 66 كه در مكه درگيري شد و حاجي‌ها كشته شدند، حج تعطيل شد و ما كه هر سال مشرف مي‌شديم، دلتنگ مسجد الحرام بوديم، انگار يك گمشده داشتيم، يك حال ديگري داشتيم. تا اينكه در يك مراسمي در همان سال‌ها كه روضه حضرت زهرا مي‌خواندند، من خيلي منقلب شده بودم در مجلس، بعد كه مراسم تمام شد يك آقايي كه نمي‌شناختمش به من گفت فلاني آنقدر دلگير و دلتنگ حرم نباش، مي‌خواهي خادم امام رضا(ع) باشي؟ من نمي‌دانستم خادم امام رضا(ع) شدن چه روالي دارد، اين آقا به من گفت امشب از امام رضا(ع) بخواه تا بپذيردت، فردا هم بيا به اين آدرس. من آن شب رفتم حرم و تا صبح توسل كردم به حضرت، صبح هم از حرم رفتم به آدرسي كه آن آقا داده بود. به من گفتند كه يك درخواست بنويس، گفتم من ياد ندارم اين چيزها را بنويسم، گفتند بنويس: يا علي بن موسي الرضا من دوست دارم خادم شما باشم، ساليان سال به زايران شما خدمت كنم و... و بعد هم درخواست را تاييد كردند و گفتند شما خادم امام رضا(ع) شديد، يك دست لباس تهيه كن و آماده شو و بعد بيا تا بگوييم در كدام بخش خدمت كني. من از شوق اين اتفاق از چهار راه شهدا تا حرم گريه مي‌كردم. مردم فكر مي‌كردند من بچه‌ام را گم كرده‌ام يا اتفاقي برايم افتاده، مدام سوال مي‌كردند چي شده؟ اما به هيچ كس توجهي نداشتم. با همان حال، خودم را رساندم حرم پشت پنجره حضرت و يك دل سير گريه كردم و بعد به خانه رفتم تا مقدمات را آماده كنم، برادر خانمم خياط بود ظرف 24 ساعت لباس خادمي من را دوخت و كلاه هم تهيه كردم و ظرف يك هفته شدم خادم امام رضا(ع).»
روايت مرد از روزها و شب‌هايي كه در حرم خدمت كرده شيرين و رشك برانگيز است، اما نخستين تجربه‌اش براي خودش آنقدر شيرين است كه حلاوت آن را زير زبان مزمزه مي‌كند و مي‌گويد: «نخستين جارويي كه من در روزهاي اول خدمتم مي‌زدم، آنقدر با عشق بود و با علاقه محكم چوب جارو را در دستم مي‌گرفتم و با تمام توانم جارو مي‌زدم كه بعد از چند روز دستم تاول زد.» اما عشق در اين زمين آسماني حكومت مي‌كند و همين سه حرف كافيست تا تمام سختي‌ها شيرين شود: «شب‌هايي هست كه هوا بسيار سرد است، در صحن اسمال طلايي، ما حوضي داريم كه زمستان‌ها از شدت سرما يخ مي‌زند، اما جالب است كه سرما در ساعت‌هايي كه شيفت هستيم اذيت‌مان نمي‌كند، آنقدر كه عشق به خدمت داريم. گرمي عشق امام رضا(ع) ما را كمك مي‌كند، گاهي هوا آنقدر سرد است كه داخل صحن هيچ كس نمي‌تواند بايستد، فقط خادمين هستند كه سر پست‌هاي‌شان حاضرند» در طول سال و به مناسبت‌هاي مختلف آيين‌ها و مراسم مختلفي در حرم برگزار مي‌شود، اما بعضي از اين آيين‌ها بيشتر مورد توجه قرار مي‌گيرد و حال و هواي معنوي خاصي دارد: «مراسم خطبه‌اي كه هر روز صبح و قبل از تعويض شيفت‌ها برگزار مي‌شود، خيلي حال خوبي دارد، يكي از قديمي‌ترين برنامه‌هايي است كه توسط خدام انجام مي‌شود. جارو زدن روزانه خادمان هم خيلي مورد توجه زايران است و حال و هواي خوبي دارد، همزمان با جارو زدن خادمان، يك مداح هم در پيشاني گروه اشعاري مي‌خواند، زايران هم در اين مراسم همراه خادمان هستند، گاهي هم پيش مي‌آيد كه بعضي زوار مي‌خواهند كه با جاروي خدام، كمي حرم را جارو كنند و در اين مراسم سهيم شوند. البته الان دستگاه‌هاي مجهزي داريم كه صحن‌ها را تميز مي‌كنند و مراسم جارو زني بيشتر حالت نمادين دارد كه يك بار صبح و يك بار عصر اجرا مي‌شود.»
كساني كه به زيارت مي‌روند اعتقادات خاص خود را دارند، هر چند كه گاهي خرافه هم با اعتقادات آدم‌ها همراه مي‌شود، اما در ميان آداب و آيين‌هاي مربوط به زيارت، زيارت ضريح يكي از مواردي است كه بسياري از زايران به آن اعتقاد دارند، اما خدام حرم به واسطه افتخار خادمي حرم، اين امكان را دارند كه در مواقع خاصي در كنار ضريح حضور پيدا كنند: «در مراسم غبارروبي همه خدام حضور ندارند، بعضي از خدام براي كمك مي‌روند، اما براي مراسم شستشوي حرم گاهي پيش مي‌آيد كه خدام هم مي‌توانند داخل حرم شوند، مراسم با عشقي است، همه بخش‌هاي داخل صحن را غبارروبي و معطر مي‌كنند، من هم چند بار توفيق داشتم كه در مراسم غبار روبي، داخل صحن باشم و در خلوت صحن توانستم ضريح را يك دل سير زيارت كنم و نايب‌الزياره همه عزيزان هم بودم.»
يكي از مواردي كه در نگاه اول در مجموعه خدمتگزاران حرم ديده مي‌شود نظم و انضباطي است كه در حضورشان در پست‌ها دارند نظمي كه هم در لباس‌هاي‌شان مشهود است و هم در حضورشان در محل خدمت، آقاي خادم‌الرضا برنامه كاري خدام را در طول روز اين‌طور توصيف مي‌كند: «ساعت 6 صبح كشيك اول شروع مي‌شود، تعدادي از خادمان در محل‌هايي كه خدمت دارند مستقر مي‌شوند. بقيه افراد براي حضور در مراسم خطبه مي‌روند، وقتي خطبه تمام شد، كساني كه كشيك روز قبل بودند و شيفت‌شان تمام شده، به منزل مي‌روند، بقيه افراد هركدام در محل خودشان مستقر مي‌شوند، ما هم جاروها را كه جلوي آسايشگاه قرار دارد، بر ميداريم. مراسم جاروي صبحگاهي را اجرا مي‌كنيم، بعد جاروها را در انبار مي‌گذاريم و براي صرف صبحانه مي‌رويم، بعد از صرف صبحانه پست را از كساني كه از ساعت 6 در محل پست‌شان حاضر بودند تحويل مي‌گيريم و گروه دوم براي صرف صبحانه مي‌آيند. تا شب شيفت‌ها دو ساعت به دو ساعت تعويض مي‌شود. اما شب پست‌ها سه ساعتي است، تا خادمان بتوانند استراحت كنند. شيفت‌هاي 6 صبح تا 6 عصر براي كساني است كه شغل‌شان آزاد است و شرايطش را دارند كه روز بتوانند خدمت كنند، اما شيفت شب حرم مخصوص كساني است كه كارمند هستند كه از ساعت 6 شب تا 6 صبح دو نوبت سه ساعته شيفت مي‌دهند. در اوقات استراحت هم معمولا نماز و دعا مي‌خوانيم يا اگر فرصت باشد زيارت مي‌كنيم.» اما هنوز هم از پس 25 سال شوق و اشتياق خادمي حرم تازه است: «من روزهايي كه شيفت دارم و مي‌خواهم بروم حرم با يك عشقي لباس‌هايم را آماده مي‌كنم، يك شوقي دارم بعد از 25 سال، به خودم مي‌بالم.»
خاطرات خادمي حرم هر كدام شنيدني‌تر از ديگري است‌: «حدود 10 سال پيش، پست من پاي سقاخانه بود، يك شب خانم و آقاي جواني آمدند پيش من گفتند ما چطور مي‌توانيم غذاي آشپزخانه حرم را بگيريم، گفتم اين موقع شب كه مهمانسرا تعطيل شده، غذايي نيست كه براي شما بياورم. براي من درد دل كردند كه ما چند سال است كه ازدواج كرده‌ايم و همديگر را دوست داريم، اما بچه‌دار نمي‌شويم و خانواده تصميم گرفته‌اند كه آقا دوباره ازدواج كند تا بتواند بچه‌دار شود، حالا متوسل شده‌ايم به حضرت رضا(ع). كاري نمي‌توانستم كنم اما دو تا شكلات در جيب داشتم، دادم به اين جوان‌ها و گفتم ان‌شاءالله امام رضا(ع) نظر كند. آب سقاخانه حرم را خيلي‌ها با نيت شفا مي‌برند، آن زمان هنوز ليوان يك بار مصرف نبود و مردم در كاسه‌هاي مسي كوچك آب سقاخانه را مي‌خوردند. يك پياله آب پر كردم كه بدهم دست اين دو جوان، همان زمان يك كبوتر از بالاي سر ما پرواز كرد و دو دانه گندم افتاد در اين پياله، من از ديدن اين صحنه منقلب شدم و گفتم امام رضا(ع) جواب‌تان را داد. جوان‌ها با نيت آب را خوردند و تشكر كردند و رفتند. حدود دو سال بعد من شيفت داشتم، وقتي خواستم وارد آسايشگاه شوم، به من گفتند يك نفر با شما كار دارد، سه بار آمده اينجا سراغت را گرفته، نبودي. رفتم ديدم يك خانم و آقاي جوان با دو بچه در كالسكه منتظرند. اما من يادم نبود اين جوا‌ن‌ها را كجا ديده‌ام، آقا براي من تعريف كرد و متوجه شدم همان دو جوان هستند كه خدا دو پسر به آنها داده، اسم يكي را گذاشته بودند موسي اسم يكي را رضا، هنوز هم بعد از اين سال‌ها با اين زوج ارتباط دارم.»

هر كجا عشق‌ آيد و ساكن شود...
«هدف معرفي من نيست، هدف گفتن از امام رضا(ع) است.» روايتش را با اين جمله آغاز مي‌كند، خانم نسرين حيدري 15 سال است كه مفتخر به خادمي حضرت رضا (ع) شده است. اهل كرمانشاه است اما 30 سالي مي‌شود كه ساكن مشهد شده، كارشناس ارشد روانشناسي باليني است و كارمند رسمي صدا و سيماي مركز خراسان رضوي، اما در دفتر پيدا‌شدگان حرم خدمت مي‌كند. از حال و هواي حرم مي‌گويد و مسافراني كه هر كدام با نيتي راهي مشهد مي‌شوند: «معتقدم هر كسي با هر بهانه‌اي وارد حريم امام رضا(ع) مي‌شود به نوعي دعوت شده، حال شيعه و مسلمان باشد يا نباشد. هيچ كس از اين حريم دست خالي بيرون نمي‌رود، اين دست خالي بيرون نرفتن نه به معناي دريافت هديه مادي، بلكه منظورم بار معنوي مثبتي است كه افراد در اين حريم تجربه مي‌كنند. مكاني كه هزاران نفر در آن خدا را صدا مي‌كنند، هزاران نفر كينه‌ها را از دل‌شان بيرون مي‌كنند چون به صفت اما‌م‌شان اعتقاد دارند كه رئوف است و مي‌خواهند لحظاتي مثل او باشند، و صفات امام‌شان را دروني كنند، همين امر باعث ايجاد يك بار مثبت در فضاست.»
مي‌گويد: «جمعه‌ها توفيق حضور در حرم دارم، لحظاتي را تجربه مي‌كنم كه بهترين ساعات عمر من است، وقتي وارد حرم مي‌شوم، فراموش مي‌كنم كه بيرون از آن چه چيزهايي فكرم را مشغول كرده بود. چند ساعتي كه در حرم هستم با آرامش كامل سپري مي‌كنم، ممكن است از نظر جسمي فعاليت زيادي داشته باشم اما از نظر روحي آرامش دارم، به طوري كه لحظات آخر كه شيفتم تمام مي‌شود و مي‌خواهم از حرم بيرون بيايم، دايم برمي‌گردم به گنبد نگاه مي‌كنم و از حضرت خواهش مي‌كنم كه من را از در خانه‌اش رد نكند، و زير لب مي‌گويم من و جدايي از اين آستان خدا نكند. مدام دعا مي‌كنم و ثانيه‌شماري مي‌كنم كه زودتر جمعه بعدي برسد كه باز هم بتوانم توفيق پيدا كنم و در خدمت زايران باشم.»
در دفتر پيدا‌شدگان، كساني كه آدرس هتل‌شان را گم كرده‌اند، خانواده‌هاي‌شان را گم كرده‌اند، كودكاني كه والدين‌شان را گم كرده‌اند، مراجعه مي‌كنند: «ما اين توفيق را داريم كه در خدمت‌شان باشيم، در درجه اول سعي مي‌كنيم به زايراني كه مراجعه كرده‌اند، آرامش و اطمينان بدهيم كه خانواده‌شان را پيدا مي‌كنيم. پذيرايي اندكي داريم، براي كودكان اسباب‌بازي‌هايي را داريم، حتي براي مسافراني كه نياز به تعويض لباس يا استحمام دارند، شرايطي وجود دارد كه بتوانند از امكانات استفاده كنند.»
خادمي حرم براي بعضي آرزويي بعيد است و براي بعضي افتخاري بزرگ: «خيلي از مردم دوست دارند خادم شوند. اما خوب است بدانيم هر كسي در شهر خودش مي‌تواند خادم امام رضا(ع) باشد، به نيت اينكه امام رئوف او را جزو خدمتكاران و خادمانش بداند، به مردم خدمت كند. امام رضا(ع) نامه‌اي به حضرت عبدالعظيم نوشته‌اند، كه در آن ذكر كرده‌اند كه سلام من را به شيعيانم برسان، زمان را مشخص نكرده‌اند، يعني هر كس به امام رضا(ع) سلام مي‌كند، در هر زماني پاسخ خواهد گرفت، دل مهم است، حضور در حرم هم البته لذتبخش است؛ اما دل مهم است. من هم‌زماني دوست داشتم خادم شوم، و اين افتخار برايم يك آرزو بود تا اينكه امام رئوف اين توفيق را نصيب من كردند. همان‌طور كه ورود به دانشگاه نيازمند آمادگي‌هايي است كه فرد بايد كسب كند، حضور در حرم امام رضا(ع) هم آمادگي‌هايي نياز دارد، و فرد بايد از جهاتي خودش را آماده كند وقتي هم كه مفتخر به خادمي شد، حرم در واقع يك كارگاه آموزشي است. ما با كار كردن و خدمت كردن در واقع خودسازي مي‌كنيم. ما اين كارها را توشه آخرت مي‌بينيم، يك حس رقابت مثبت بين خدمتياران هست، كه زودتر به زايران خدمت كنند، همه دوست داريم سبدمان را پر‌تر كنيم. و در اين بين گاهي اتفاقاتي براي‌مان مي‌افتد كه كاملا متوجه مي‌شويم كه امام رضا(ع) گوشه چشمي دارند.»
و باز هم مرور خاطره‌ها از زبان خادمي كه هر كجا باشد، دور يا نزديك، خدمتگزار زايران امام خود است: «6-5 سال پيش بود كه همراه مادرم در خيابان شلوغي كه فاصله زيادي هم با حرم داشت راه مي‌رفتم، كه يك خانم ترك‌زبان كه يك بچه حدود 7 ماهه در بغلش بود، به ما نزديك شد و در بين جمعيت از بين تمام مردم، روبه‌روي من ايستاد و بچه را روي زمين گذاشت و رو به من گفت: خانم من گم شدم. مادرم با تعجب گفت مگه تو لباس فرم و لوگوي پيدا‌شدگان روي لباست هست؟ اما من خوشحال شدم و اشكي همراه با شادي در چشمم نشست. انگار كسي به اين خانم گفته بود من خادم امام رضا (ع) هستم و مي‌توانم كمكش كنم. از مادرم جدا شدم و اين خانم را با تاكسي به حرم رساندم و خدماتي كه بايد ارايه مي‌شد را دريافت كردند. خانواده‌شان كه آمدند، چقدر خوشحال شدند، اين خانم و همسرش موقع خريد همديگر را گم كرده بودند، و خانم مسير را اشتباه آمده و به يك سمت ديگر شهر رسيد بود. ديدن شادي و شوق كساني كه بعد از ساعت‌ها عزيزان‌شان را پيدا مي‌كنند، مادراني كه بچه‌هاي كوچك‌شان را گم كرده‌اند، وقتي بچه را سالم و سلامت در آغوش ما مي‌بينند، يك دنيا شوق و آرامش دارد.»
تصويري كه هميشه از خدام حرم در ذهن مردم است، مرد مو سپيدي است كه كت مشكي بلندي به تن دارد و كلاه مشكي با نشاني طلايي بر سرش گذاشته، اما تصوير پررنگي از خانم‌هايي كه در حرم خدمت مي‌كنند در ذهن آدم‌ها نيست: «آقايان خدام از روي لباس فرم مخصوص‌شان ميان جمعيت حاضر در حرم مشخص هستند، خانم‌هاي خادم هم لباس فرم دارند. در بخش‌هاي مختلف رنگ لباس‌هاي فرم متفاوت است. بعضي لباس سبز دارند، بعضي سورمه‌اي و بعضي لباس آبي رنگ. خانم‌هايي كه در محوطه هستند چوب پرهاي رنگي دستشان مي‌گيرند. خانم‌ها از حس مادرانه و مهر خود و ميهمان‌نوازي خاص خود براي برخورد با زوار بهره مي‌برند. يكي از ويژگي‌هاي يك مادر اين است كه ميزبان خوبي است و خانم‌هاي خادم هم سعي مي‌كنند ميزبانان خوبي باشند.» برنامه كاري خادمان دفاتر حرم متفاوت از خادمان محوطه است: «شيفت صبح و ظهر و عصر و شب تغيير مي‌كند، هر كدام از ما وقتي وارد شيفت خودمان مي‌شويم، صلوات خاصه امام رضا(ع) را رو به صحن و در آسايشگاه‌ها مي‌خوانيم. دفاتر مشخص شده است، هر كس همزمان كه به سمت دفتري كه محل خدمت اوست مي‌رود، از امام رضا(ع) اذن خدمت مي‌گيرد، اين لحظات بهترين لحظات است.»
همه مي‌دانيم كساني كه خادم هستند افرادي هستند كه در اجتماع افراد مطرحي هستند و تحصيلات عاليه دارند و به درجات خاصي از نظر علمي و اجتماعي رسيده‌اند و براي پالايش به حرم مي‌آيند: «وقتي خدام را با يك لباس كنار هم مي‌بينيد هيچ تفاوتي را متوجه نمي‌شويد، يكي از همكاران من فوق‌تخصص ژنتيك از لندن دارند، با لباس خادمي مي‌ايستد كنار من كه تهيه‌كننده صدا و سيما هستم. در دفتر پيداشدگان با بچه‌هايي كه دوري از پدر و مادرشان بي‌تاب‌شان كرده بازي مي‌كنيم، يا براي خانم مسني كه آمده است چاي مي‌آوريم كنارش مي‌نشينيم و دلداري‌اش مي‌دهيم. در اين مكان چيزي به نام مقام وجود ندارد، ارزشي به نام تحصيلات وجود ندارد، عالم اصلي امام رضا (ع) است و علم ما در برابر او ذره در مقابل خورشيد است. اينجا فقط تواضع و مهرباني و لذت حضور است.»
در ميان آيين‌هايي كه در حرم برگزار مي‌شود، از لحظه با شكوه تحويل سال تا خطبه خواني شب شهادت و جاروزني نمادين صبح‌ها كه با سرود دلنشين خادمان همراه است، خانم حيدري دل در گرو مراسم شكرگزاري خادمان دارد: «به نظر من شيرين‌ترين و لذت بخش‌ترين مراسم حرم، روز شكر‌گزاري خدام است، خدام روز ورود امام رضا(ع) به سرزمين خراسان را روز شكر‌گزاري نام‌گذاري كرده‌اند. همه خادمان مراسم خاصي دارند كه در آن از امام رئوف تشكر مي‌كنند كه به آنها اجازه داده‌اند كه در اين‌بارگاه حضور داشته باشند. من هر سال به دنبال اين روز و اين لحظه به قول مشهدي‌ها چشم مي‌كشم كه لحظه شكر‌گزاري برسد و به همراه خدام ديگر رسما و در حضور همه تعظيم كنيم و از امام رضا(ع) تشكر كنيم. هر كجا عشق آيد و ساكن شود/ هر چه ناممكن بود ممكن شود.»
يكي از طرح‌هايي كه آستان قدس در راستاي تشرف هموطناني كه شرايط حضور در حرم رضوي را به هر دليلي ندارند، اجرا مي‌كند و 27 سال از اجراي اين طرح مي‌گذرد‌: «يكي ديگر از آيين‌هاي خوبي كه در حرم برگزار مي‌شود، مراسم معين‌الضعفا است كه در دهه كرامت برگزار مي‌شود، هدف اين برنامه ياري كردن كساني است كه توانايي مشرف شدن را ندارند، از شهرهاي مختلف و روستاهاي بسيار دور افتاده، معلولان و سالمندان و بيماراني كه امكان حضور در حرم را ندارند، يا كسي نيست آنها را براي زيارت حمايت كند، با ويلچر و وسايل نقليه توسط خدام به زيارت مي‌آيند. چند سال پيش يك زوج كهنسال 90 – 80 ساله كه در يك روستايي دور افتاده زندگي مي‌كردند و در تمام عمرشان نتوانسته بودند هزينه سفر به حرم را فراهم كنند، در اين طرح وقتي مشرف شدند، زيارت و شوق‌شان ديدني بود. وقتي خدام با كرامت و عزت از آنها پذيرايي كردند، حس مي‌كردند چقدر پذيرفته شده اين‌بارگاه هستند.»
حريم معجزات و كرامات، شايد بسياري حرم رضوي را با اين خصوصيات مي‌شناسند: «روزي يك بچه‌اي گم شده بود، شيفت من در دفتر صحن جامع رضوي بود، مادر بچه در دفتر صحن انقلاب بود و آنقدر بي‌تابي كرده بود و حال ناخوشي داشت كه نمي‌توانست حركت كند و به دفتر ما بيايد كه بچه را تحويل بگيرد. همكاران از دفتر انقلاب تماس گرفتند كه شما بچه را به دفتر صحن انقلاب بياوريد. اين نكته را بگويم كه ما در زمان خدمت اجازه نداريم به كار شخصي‌مان برسيم، حتي زيارت هم كه يك كار شخصي محسوب مي‌شود. ما جايزالخطا هستيم، از نزديك ايوان منتهي به ضريح كه رد مي‌شدم، دلم هوايي شد كه از كنار ضريح رد شوم و سلام دهم. بچه را به دفتر تحويل دادم و طبق قانون بايد موقع برگشت هم از همان مسير عبور مي‌كردم، برگشتم و گفتم امام رضا(ع) اجازه بدهيد من يك خلاف كوچك كنم و از كنار ضريح عبور كنم، با فاصله 10 متري از ضريح ايستادم و صلوات خاصه را خواندم و سلام دادم و رد شدم تا به دفتر برگردم. گوش خدام به بعضي كلمات حساس است وقتي مي‌بينيم كسي چشمانش دو دو مي‌زند مي‌فهميم كسي را گم كرده، يا كلمه خاصي مي‌گويد يا نگران است ما سراغش مي‌رويم و مي‌پرسيم مشكلي داريد؟ ما مي‌توانيم كمك‌تان كنيم؟ در مسير برگشت ديدم خانمي با چادر سفيد روي يك چهار پايه كوچك نشسته و عصا دستش است، شنيدم كه گفت: «خسته شدم ديگه الان هواپيما پرواز ميكنه، پس چي شد؟» من كلمه «چي شد» را كه شنيدم گفتم شايد منتظر همراهانش مانده، رفتم گفتم مادر كمكي از من بر مي‌آيد؟ گفت من ستون فقراتم را جراحي كردم، عادت دارم هر سال مي‌آيم زيارت، الان هم پرستارم من را آورده ساعت چهار هم بليت داريم، من دوست دارم از نزديك ضريح را زيارت كنم، گفتم مادر مهم اين است كه اينجا هستي، چه ضرورتي دارد با اين شرايط جسمي و اين شلوغي نزديك ضريح شوي، گفت اما دل من مي‌گويد نزديك ضريح شوم. گفتم من كمك مي‌كنم، نزديك ضريح شديم و به زايران گفتم كه همراه من مريض است تا اجازه دهند عبور كنيم، مردم راه را باز كردند و اين خانم زيارت كرد و برگشت، نشست روي صندلي، گفت: من در خواب ديدم امام رضا(ع) به من گفت نگران نباش خادمم تو را كمك مي‌كند براي زيارت، بهترين لحظه زندگي من آن لحظه بود، لحظه‌اي كه اين خانم را با اين خوابي كه ديده بود كمك كردم، اين براي من ارزشمند‌ترين هديه زندگي‌ام بوده» خانم حيدري شيوا و دلنشين روايتش از حرم را با خواندن شعري تمام مي‌كند: «خدا به حقيقت مرا ولي شناس كند / كه حلقه بر در اين خانه بيشتر بزنم.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون