• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۸ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3692 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۲۲ آذر

در رثاي زندگي؛ به بهانه فراق « راوي جنگ»

محمد دروديان محقق وپژوهشگر

با گذشت زمان بيماري، علايم مرگ به صورت تدريجي بر نشانه‌هاي حياتش پيشي گرفت و انتظار مرگ بر انتظار بهبود و بازگشتش به زندگي غلبه كرد. در چنين شرايطي گرچه با چشمان پرفروغش و برخي حركات كند بدنش سخن مي‌گفت، اما ناتواني از درك وضعيتش در سكوت، برقراري ارتباط را دشوار و بر تاثر مي‌افزود.
هميشه ملاقات با «دكتر هادي نخعي» در بستر بيماري و سپس يادآوري آن، آزارم مي‌داد. به نظرم بيماري مساله نبود، بلكه مشاهده فرو رفتن تدريجي يك دوست در كام مرگ، آزاردهنده بود. مشاهده و انتظار سرآمدن حياتش، در چنين وضعيتي بسيار زجرآور بود و در بسياري از لحظات، حيات خودم را در آيينه مرگ او جست‌وجو كردم. به بهانه فراق يك دوست نكاتي را نوشته‌ام كه در ادامه خواهد آمد...
1- با نظر به پيوستگي ظاهر و باطن پديده‌ها در عالم، باطن امور را بايد در ظاهر جست‌وجو كرد، چنان‌كه ظاهر را بايد با رجوع به باطن تفسير كرد. همانند طبيعت؛ بهار را بايد در زمستان مشاهده كرد. پس از غلبه سرما و با پايان يك فصل در تماميت آن، نطفه بهار بسته مي‌شود و از نيمه‌هاي زمستان، زمين زنده و بهار آغاز مي‌شود. بنابراين بهار را بايد در سوز زمستان و پايان فصل جست‌وجو كرد. مرگ طبيعت در پاييز ظهور مي‌كند، اما مقدمه‌اش در تابستان و در اثر فشار و شدت گرماست، كه درختان باردار، به تكامل رسيده و بار خود را بر زمين مي‌گذارند. بنا بر اين مرگ طبيعت را بايد در التهاب گرماي تابستان و در اوج باردهي درختان مشاهده كرد.
2- مرگ طبيعي انسان فارغ از حادثه‌ها، اگر در درون يك زندگي طبيعي باشد، چنين است. تولد يك انسان در لحظه زايمان نيست، بلكه در قابليت‌ها و زمان انعقاد نطفه است. نوجواني را در كودكي، چنانكه جواني را در بلوغ و نوجواني بايد مشاهده كرد. اما نشانه‌هاي مرگ را بايد در ميانسالي كه التهاب زندگي در اوج خود قرار دارد، جست‌وجو و مشاهده كرد. پيري آيينه «مرگ قبل از مرگ» است. سر پيري و انكسار، پس از عمر طولاني، تذكر براي مرگ انديشي است. پيري به مثابه مرگ، آيينه زندگي و براي مرگ و زندگي است.
3- با مرگ، التهاب زندگي برآمده از الزامات حيات جسماني به پايان مي‌رسد، لذا براي متوفي نوعي آرامش حاصل مي‌شود، زيرا التهاب زندگي و دغدغه‌ها، خوشي‌ها، كينه و دوستي‌ها، همه تمام مي‌شود. براي بازماندگان شوك ناشي از مرگ عزيز ازدست رفته، حاصل يك «خلأ» و جابه‌جايي در نقش‌ها و مسووليت‌هاست. به همين دليل، حيرت‌آور، غمناك و تامل برانگيز و با نگراني و دغدغه‌هاي جديد همراه است.
4- سوگواري براي متوفي شايد در ابتدا حاصل گسيختگي پيوندها و تعلقات باشد، اما بيشتر براي خود است، نه او! به همين دليل با «مرگ انديشي»، بايد به دو نسبت تامل كرد: يكي؛ بر عبرت‌هاي زندگي متوفي و ديگري؛ بر تقديري كه با حيات درآميخته و پايان‌بخش آن است. در هر دو نسبت بايد مرگ را بازتعريف كرد.
5- مرگ انديشي؛ نگاه به زندگي و مرگ را تغيير خواهد داد. نوعي امتداد و پيوستگي در حيات انساني و اثر وجودي انسان در عالم وجود دارد. انقطاع در تداوم حيات، تنها يك لحظه و يك واقعه است، آنكه رفته، در قطع تعلقات راه دشواري پيموده و آنكه مانده، در از دست دادن عزيزش حيرت زده است. با گذشت زمان، قبوري كه بر آنها ضجه و ناله سر داده مي‌شد، ديگر شاهد حتي قرائت‌كننده فاتحه هم نخواهد بود!


 حيات متوفي در سايه متلاشي شدن جسم در درون قبر و به خاك تبديل شدن، فراموش مي‌شود و براي بازماندگان، تغييرات و آمدن عزيزان و تعلقات جديد، موجب مشغول شدن به زندگي و ادامه آن مي‌شود. چرخه پيوستگي مرگ و زندگي و درآميختن آن با هم را بايد در دو چهره تداوم حيات روحي و انقطاع در حيات جسماني و تحولات آن، مورد تامل قرار داد. بنا بر اين مرگ و عبرت‌هاي آن را بايد در آيينه زندگي و در زمان حيات و نه در زمان رخت بر بستن آن مشاهده كرد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون