تاريخ بينقاب و نقشآفرينانش
جواد طوسي
منتقد سينمايي و حقوقدان
تاريخ در اين نظارهگري 38 ساله، چه شاهد صبوري بوده است. آرمانخواهي ما در چه روزگار سخت و پرتلاطمي رقم خورد. با هم در يك خوشبيني تاريخي گره خورديم و در واقعبيني تلخ اين سالهاي گذر كرده، نخواستيم بدبين و افسرده حال و خلوتنشين شويم. در غممان روزها بيگاه شد و شاديهاي هر از گاه، چه ذوقزدهمان كرد. از انفعال و عافيتطلبي و جدا افتادن از مردم بيزار بوده و هستم.
اما در اين كشف و شهود غريب در رقصي چنين ميانه ميدان، چه روزها و رخدادها كه نديديم. هر كدام گوشه پرغصه و قصهاي از تاريخ...بعضي واژهها، خود يك تاريخاند. اما چه آسان عيارشان را در بازي قدرت و سياستزدگي از دست ميدهند.انقلاب، آرمان، اصول و عقيده در اين سايه روشن روزگار و سالهاي خاكستري، مفاهيم اصيلشان غبار گرفت و ترك برداشت. حالا در پيچ و خم و بزنگاه تاريخ، نسلي ديگر لهجه و كلام و ادبيات و مطالبات خودش را دارد و بيرحمانه و شايد واقعبينانه) به خود حق قضاوت، محكوم كردن و خط بطلان كشيدن برآدمها و عملكردشان و دورهاي كه با خون دل پشت سر گذاشتند را ميدهد. اگر قدرت و سياست در خط عدالت و مسير صواب و اعتماد مردمي بنا نشود، ترديد، انحراف و شكاف در پيكره تاريخ، اجتنابناپذير است.در اين سالهاي پرخطر و حادثه، چند «هاشمي» را در پهنه سياست دوره كرديم. اما نمونه متفاوت و متعادل و البته آسيبپذيرش، مبارزي مذهبي و حبس كشيده به نام «اكبر هاشمي بهرماني» بود كه آرمان و اصولگرايي و تجدد و سياست را به شيوه خود معنا ميكرد. نميدانم اين چه حكايت غريبي است كه مرگ آدمها و شخصيتها ما را در موقعيتي قرار ميدهد كه با اعتماد به نفس زايدالوصف ميتوانيم در موردشان مديحهسرايي و اسطورهپردازي كنيم يا با صراحت لهجه به ارزيابي منصفانهشان بپردازيم. مرحوم هاشمي رفسنجاني براي نگارنده در اين گزينش دوم، شخصيت مهم و تاثيرگذار و تاريخسازي است كه اين شمايل چند وجهياش را بايد محصول تناقضهاي آشكار و نهان جامعهاي ناهمگون بين سنت و مدرنيته، سياستزده و گريزان از سياست دانست. آثار و تبعات جولاندهي زياد و كم در ساختار سياسي چنين جامعهاي همراه با اصرار و تلاش بر آزادانديشي و مستقل بودن و ارايه طريق روشنبينانه، قرار گرفتن در موقعيتي پردستانداز و آميخته با سوءظن است. در اين فضا و شرايط هر چقدر بخواهي مدبرانه عمل كني، باز در برابر تركيب متناقضي از القاب و واژههاي سمپاتيك و دافعهآميز قرار ميگيري. از چنين زاويهاي، اين سياستمدار كهنهكار يك نمونه استثنايي از اشخاصي بود كه در كنار القابي چون سردار سازندگي، اسوه صبر و استقامت و جلودار اعتدال، در تيررس عناويني از اين دست نيز قرار گرفت: حامي فتنه،عاليجناب سرخپوش و ...در آن حضور انبوه چند ميليوني اقشار مختلف در مراسم تشييع پيكر اين پير دير جفاديده سياست، چه تعداد سوگوار واقعي و چه تعداد ناظر و حاضر مصلحتانديش و اهل تقيه داشتيم كه واژگان و كلام تند و كوبنده و پركنايه ديروز را در درون و برون خود تغيير ميدادند؟مبارز قديمي و سياستمدار خلوتگزيده، عاقبتبهخير شد كه در اين همراهي و همدلي وسيع مردمي، رخت از اين دنيا بست. همچنان با صبوري و حيرت، نظارهگر ثبت رخدادها در متن تاريخ هستيم. 21 دي 95 را به عنوان يكي از روزهاي تاريخساز و عبرتآموز اين سرزمين، به خاطر بسپاريم.