با شوخي
كشور اداره نميشود
وزير اسبق كار
ابوالقاسم سرحدي زاده
شوخي تصور كردن مسائل سياسي از سوي توده جامعه را در صفوف دراز كانديداتوري انتخابات بايد جست و جدي نگرفتن معضلات اجتماعي- اقتصادي را در عدم برنامهريزي اصولي مسوولان بلندپايه كشور در قبال معضلاتي مانند بيكاري بايد جست. شوخي گرفتن مسائل جدي، سرانجامي جز افزايش مشكلات كشور نخواهد داشت.
صفوف شلوغ مقابل ستاد وزارت كشور، يادآور صفوف دراز مقابل فروشگاهها است، حال آنكه در اين مكان كالا داد و ستد نميشود، بلكه قرار است براي انتخاب مهمترين عضو قوه مجريه كشور چارهجويي شود. چهره اين افراد به خوبي نشاندهنده بيربطي آنها به احراز اين پست است اما باز هم علاقهمندان براي گرفتن چند عكس حاضر ميشوند ساعتها در صف بايستند تا نوبت به ثبت نامشان برسد. در پس اين همه شوخي و ابتذال، يك نكته جدي وجود دارد، تقريبا همه كساني كه به وزارت كشور مراجعه كردند، از افراد شاخص تا عوام جامعه، همگي مدعي مقابله با بيكاري شدند. به بيان ديگر هر كس از هر قشري كه باشد، ميداند مشكل كشور بيكاري است و براي رفع آن حرفهايي دارد ولي پرسش اينجا است كه صحنه شوخي چطور به اين مشكل جدي راه ميبرد و چطور ممكن است با اين معضل بزرگ و ملي اينچنين سردستي برخورد شود؟
در ايران تنها علاقهمندان شركت در انتخابات رياستجمهوري نيستند كه شوخي دارند، بخش مهمي از مسوولان كشور هم معضلات را شوخي ميپندارند، به بيان ديگر نبايد اين طور برداشت كرد كه مردم مسائل جدي را شوخي گرفتند، اين كار اول از سوي برخي مسوولان بلند پايه كشور انجام شد و بعد به الگوبرداري تودهها منجر شد. وگرنه در شرايط امروز ايران كه اشتغالزايي ضرورتي مبرم است، چطور 20 ميليارد دلار كالاي قاچاق وارد كشور ميشود؟ چطور ممكن است هنگامي كه رهبر معظم انقلاب بر ضرورت بيكاري تاكيد دارد، باز هم مرزهاي كشور جولانگاه قاچاقيان است و بازار شهرها مامن قاچاق؟ اگر جديتي وجود داشت طبعا نبايد قاچاق به تامينكننده شغل بسياري از مردم مناطق مرزي تبديل شود و مردم مناطق محروم به جاي كولبري و كارهاي مشابه در كارخانهها و بخشهاي توليدي مشغول ميشدند. به واقع اگر جديتي در كار بود، سرانجامي به اين شكل نصيب مردم نميشد.
شوخي به همين جا ختم نميشود، جدا از صف مردم عادي براي ثبتنام، چهرهاي كه به تنهايي براي كشور بحرانهاي گوناگون به ارمغان آورد، نشست مطبوعاتي ميگذارد، هل من ناصر مبارز ميطلبد و درنهايت باز هم به وزارت كشور مراجعه ميكند تا باز هم سكاندار شود! قدرت به او مزه داده و ميخواهد دوباره با فرمانهاي عجيب و غريبش مردم را به لبه پرتگاه ببرد و اين ميان كسي نيست كه پدال ترمز را براي او فشار دهد. او هشت سال كشور را به شكل بازي كودكانه اداره كرد و مزه شيرين قدرت زير زبانش باقي مانده و دوباره آمده است.
هر گاه مسائل جدي و شوخي با هم قاطي شوند، صحنه تراژيك پايان ماجرا را رقم ميزند. تراژدي ما كنار گذاشته شدن دلسوزان واقعي از سوي افراد غير دلسوز است. خدمتگزاران مردم و انقلاب كنار ميروند و عدهاي به اصطلاح انقلابي به ميدان آمدند تا دستاوردهاي انقلاب را در حرف گسترش دهند ولي عملا دسته دسته دستاورد به باد دادند و باز هم كوتاه نميآيند.
رهبر معظم انقلاب در حالي از ضرورت اقتصاد مقاومتي در كشور صحبت ميكند كه به نظر ميرسد همه مسوولان با آن موافق هستند، اما در عمل چه كساني يك گام به سوي اجرايي شدن آن برداشتند؟ كساني كه رهبري را فصلالخطاب ميدانند، چرا دغدغه توليد و اشتغال ندارند؟ چرا مشكلات جوانان را مشكل خود نميدانند؟ چطور ميشود رهبري را باور داشت اما به باورهاي ايشان عمل نكرد و صحبتهاي او را پشت گوش انداخت؟ با اين همه در قبال صحبتهاي رهبري هم جديت كافي وجود ندارد و به همين دليل آيتالله خامنهاي مجبور ميشوند هر بار صحبتهاي خود را تكرار كنند.
جدا از شوخي، حل مشكل بيكاري بدون جدي بودن ممكن نيست. در ايران زماني بيكاري حل خواهد شد كه سنگ قبر و بسياري از اقلام، وارداتي نباشند؛ در مقابل قاچاق كالا ايستاد و توليد محور اقتصاد قرار داشته باشد. وضع بخش خصوصي نمايانگر واقعيات اقتصادي كشور است؛ صدها نفر از بخشهاي مولد بيرون آمدند تا از راه واردات و سوداگري گذران عمر كنند، چرا؟
چون واردات سود بهتري دارد و توليد بدون حمايت سرانجامي جز ورشكستگي نخواهد داشت. افراد جدي براي رفع مشكل بيكاري، ريشه كالاي قاچاق را ميزنند و از واردات كالاهايي كه در كشور توليد ميشود، جلوگيري به عمل ميآورند.جديت در حوزه اشتغالزايي يعني تقويت توليد و تقويت توليد بدون حمايت از توليدكننده شعار است. افراد جدي براي رفع مشكل مبرم، به تجربيات كشورهاي ديگر نگاه ميكنند و از آن الگو ميگيرند و كشوري كه مسوولانش جدي نباشند، سرانجامي جز بازيچه شدن نخواهد داشت.