ماندگاري و همهگيري ادبيات
اميرعلي نجوميان
دانشيار ادبيات انگليسي و نظريه ادبي، دانشگاه شهيد بهشتي
به گمان من، سببِ ماندگاري ادبيات در درازاي زمان و همهگيري آن در پهنه جغرافيايي آن است كه اينگونه آثار همواره توانشهايي دارند كه در عصرهاي متفاوت و كشورهاي مختلف به پايان نميرسد. اين شاهكارها درون چارچوب ويژهاي محصور نشدهاند و به خوانندهها اين اجازه را ميدهند كه تفسير خود را از متن داشته باشند.
گرچه شاهكارها دنياي داستاني مشخصي را روايت ميكنند اما شخصيتها، رويدادها و فضاي داستاني آنها را ميتوان به دنياهاي بيپاياني ترجمه كرد. داستان هملت داستان شاهزادهاي دانماركي است كه در همان حال داستان هر مردي ميتواند باشد با رابطه پيچيده او با پدر و مادرش و ترديدهايش درباره نسبت ميان واقعيت و خيال. توانش ادبي بالاي شاهكارها دليل ديگري هم دارد. آن هم اين است كه تنها با يك رويكرد نقادانه ويژه تمام ارزشهاي اثر را تمام نميكند. شاهكارها را ميتوان هم فلسفي خواند، هم جامعهشناختي، هم روانشناختي و هم به واسطه بسياري رويكردهاي ديگر. ما زماني از خواندن اثري سير نميشويم كه اين اثر در هر بار خواندن دوباره حرفي براي گفتن داشته باشد. اثر ادبي متني يكه است كه آماده تكرار نيز هست. اين پارادوكسِ ادبياتِ ماندگار و همهگير است. ايتالو كالوينو در مقاله «چرا كلاسيكها را ميخوانيم»، ميگويد يك كلاسيك هيچگاه آنچه ميخواهد بگويد را تمام نميكند. در يك كلام، شاهكار ادبي در عين اينكه ساختار روايتي منسجم و دقيقي دارد و دنياي داستاني خاصي را روايت ميكند، اما گارد خود را باز نگاه ميدارد و داستاني جهاني را براي نسلها مخاطب بيان ميكند.