ارزش حافظه
تاريخي تهران چند؟
فرزانه ابراهيمزاده
مهدي چمران كه اين روزها آخرين روزهاي حضور چهارده ساله و رياستش بر شوراي شهر پايتخت را ميگذراند، در تازهترين اظهارنظر خانه ثابت پاسال در خيابان آفريقا را فاقد ارزش خوانده و به خبرگزاري ايسنا گفته: «اين خانه كپي كاخ ورساي است و كپي بودن دليلي بر تاريخي بودن نيست و پس از سالها اين خانه تبديل به مخروبه شد.» اين تكرار همان صحبتي است كه دو سال پيش هم در گفتوگو با ايلنا گفته بودند و سوال را پيش ميآورد كه ايشان با وجود حضور 14 ساله در شوراي شهر پايتخت و رياست آن ميتوانند در مورد ارزش هنري و تاريخي يك بنا در تهران صحبت كنند؟ ارزش حافظه تاريخي شهر تهران از ديد رييس شوراي شهر چقدر است كه اين طور بيپروا آن را در چشم مطبوعات حراج ميكنند؟ اگر چنين است بايد اين سوال را پاسخ بدهند كه اگر خانه ثابت پاسال با معماري منحصر به فردش داراي ارزش نيست پس كدام بنا يا محله از نظر ايشان در تهران ارزش حفاظت دارد؟ آيا چنين نظري را درباره خانه شماره 7 كوچه شهيد سرگرد كمال بشيري هم داشتهاند؟ از حق نبايد گذشت؛ تلاش ايشان براي حراست از ميراث خانوادگي و تبديل آن به موزهاي براي پاسداشت نام برادر نامدار و دلاورش شهيد مصطفي چمران قابل ستايش است اما سوال اينجاست كه در آن محله اين تنها بنايي بود كه ارزش تاريخي و قابليت تبديل شدن به موزه را داشت؟ آيا در همسايگي همين خانه 244 متري مرحوم حسن چمران در محله قديمي سرپولك خانه ديگري نبود كه ارزش تاريخي داشته باشد؟ شايد كمي بيشتر بايد فرصت داد تا به ياد بياورند كه كمي آنسوتر از كوچه شهيد سرگرد كمال بشيري كوچه ديگري است كه از وسط بازار آهنگران سر در ميآورد و نامي آشنا روي آن است؛ كوچه بهبهاني. در ابتداي اين كوچه چسبيده به مسجد قديمي سرپولك، خانهاي قرار دارد كه البته ديگر براي نجات آن كاري از دست كسي برنميآيد. خانهاي كه بنچاق قديمي آن هنوز به نام آيتالله آسيد عبدالله بهبهاني است؛ يكي از دو رهبر مشروطه ايران. خانهاي كه بيترديد يكي از خانههاي مهم 100 ساله اخير تاريخ ايران است. 111 سال پيش در همين روزها بود كه انديشه مشروطهخواهي پشت ديوارهاي اين خانه شكل گرفت. 111 سال پيش در اتاقهاي تو در تويش نخستين جلسات سري مشروطهخواهان برگزار شد. در 111 سال پيش از مقابل همين خانه پيكر بيجان سيدعبدالحميد شهيد مشروطهخواه را بردوش به مسجد امام بازار بردند. منابع تاريخي چون تاريخ بيداري ايرانيان شهادت ميدهند كه همين خانه در حال احتضار روزگاري جان پناه سيدجمال واعظ شد و آيتالله بهبهاني از همين خانه بعد از نوشتن وصيتنامه راه زاويه مقدسه عبدالعظيم را به سمت مهاجرت پيش گرفت. در اتاق مهمانخانه همين خانه بود كه پيشنويس نخستين قانون اساسي ايران نوشته شد. 109 سال پيش درست كمي آن سوتر از خانه پدري آقاي چمران كه آن روزگار هنوز ساخته نشده بود، آيتالله بهبهاني ترور شد. خانهاي كه تا چند سال پيش پناهگاه مهاجران غيرقانوني بود و حالا معلوم نيست پشت ديوارهاي بلندش چه ميگذرد. راه دوري نرويم همين چند ماه پيش خبر آمد كه حمام تاريخي سرپولك هم در حال تخريب است و سردر قديمي و قاجارياش كاملا از بين رفته است. درست است كه حمام مالك خصوصي داشت اما آيا از ميان اين هزينهاي كه در كلانشهر تهران جابهجا ميشود نميشد براي تملك و بازسازي اين حمام تاريخي هزينه كرد؟ در 10 سال اخير مگر بارها فعالان ميراث و خبرنگاران دلسوز اين حوزه از شوراي شهر و شهرداري تهران و سازمان ميراث فرهنگي نخواستند تا به فكر خانه رهبر مشروطه و محله سرپولك باشند؟ گفتند خانه در دست وراثي است كه در خارج از كشورند، اما هيچ ارادهاي براي گفتوگو و تماس با وارثان آيتالله بود؟ محله كه ملك شهرداري بود، براي آن چرا كاري نشد؟ مشكل خانه آيتالله بهبهاني همين بود كه وارثانش در شوراي شهر پايتخت نبودند و مهاجرت كرده بودند. حالا شايد فرصت خروج از شورا زمان خوبي باشد كه آقاي چمران وقتي براي سر زدن به خانه پدري ميروند، به محله كودكي نگاه كنند و درباره ارزش تاريخي آن فكر كنند؛ شايد بار ديگر اگر به شوراي شهر بازگشتند درباره حافظه تاريخي پايتخت با تامل بيشتري صحبت كنند.