سينماي جهان و مساله فلسطين
روزنهاي به سينماي عرب
حبيب باوي ساجد
مستندساز و كارشناس سينماي عرب
نخست: سينماي عرب به علت گستردگي كشورهاي عربي همواره نه به نام يك كشور كه به نام تمامي پهنه عربي شناخته ميشود. صرف نظر از اينكه كدام كشور عربي داراي قدمت سينمايي است و كدام يك همواره سينما را تا به امروز به رسميت نشناخته است و حتي سالن سينما هم ندارد، هرگونه اوج و فرود در سينماي عرب، به كل جهان عرب تعلق ميگيرد.
در اين ميان البته سينماي مصر با قدمت قابل اعتنايش و نيز تني چند از چهرههاي فيلمساز جهانشمولش، همچون يوسف شاهين، توانسته است خود را متمايز جلوه بدهد و در جهان و خاورميانه، عنوان سينماي مصر به آن اطلاق ميگردد؛ چنان كه سينماي ايران در آغاز حيات خود، در كنار سينماي هند، متاثر از سينماي مصر بود و البته مقصود سينماي تجاري مصر است. دوم: در چنين يكي شدن سينماي عرب، محمداخظرحامينا اهل الجزاير بيش از چهل سال پيش جايزه نخل طلاي جشنواره كن را براي سرزمين آفريقاي عربي به ارمغان آورد، اما باز هم اين سينماي عرب بود كه خود را صاحب نخل طلاي كن ميداند.
سوم: سينماي فلسطين چندين بار به مرز دريافت اسكار رسيد، اما هر بار بنابر دلايل كاملا سياسي، از اهداي اين جايزه امتناع كردند كه نمونه بارزش، فيلم «بهشت اكنون» ساخته هاني ابواسعد بود كه پس از دريافت جايزه گلدن گلوب، به شكل آشكاري اسكار به اين فيلم تعلق نگرفت. با اين همه اسكار فيلم مستند بعد از اينكه باز هم از فيلم «پنج دوربين شكسته» دور نگاه داشته شد، ولي سال گذشته اسكار بهترين فيلم مستند به مستندي از سوريه تعلق گرفت.
در همه اين موفقيتها و ناكاميها (كه البته اينها ذرهاي از آن همه اتفاقات تاريخ سينماي عرب است)، اين سينماي عرب است كه خود را صاحب اسكار و احيانا شكستها و ناكاميهاي سينمايي ميداند.
چهارم: موفقيت و عدم موفقيتهاي سينماي عرب، اما همه ماجرا نبوده و نيست، بل، حوادث جهان عرب هم وجوه مشترك سينماي عرب است. در اين ميان «مساله فلسطين» مهمترين موضوعي است كه توجه اكثريت سينماگران عرب را به خود جلب كرده است. همانطور كه روزگاري مصر به رهبري «جمال عبدالناصر» مهمترين كشور سد راه استعمار رژيم صهيونيستي و فراخوان اتحاد جهان عرب بود، سينماي مصر نيز به فراخور چنين نظرگاه سياسي- ملي، بيشترين توليد سينمايي ضد رژيم صهيونيستي را تاكنون دارد.
روانشاد «توفيق صالح» يكي از پيشتازان و مهمترين سينماگران مصر، در دهه 1960 براساس رمان «مردان درآفتاب» نوشته «شهيد غسان كنفاني» به همين نام فيلم ساخت و نظرگاه خود را براساس انديشه كنفاني جان به تصوير داد.
روانشاد يوسف شاهين وقتي به سفارش سازمان ملل جزو چند فيلمساز از سراسر جهان قرار گرفت تا درباره واقعه 11 سپتامبر فيلم بسازد، روايت خودش را باگوشه چشمي به فلسطين به تصوير كشيد. سينماي سوريه نيز اعتناي شگرفي به مساله فلسطين داشته است و در آغازين حيات جشنواره دمشق، مصطفي ابوعلي، فيلمساز فلسطيني، پيشنهاد تاسيس صندوق حمايت از سينماي فلسطين را داد و در همان جشنواره اعلام شد سينماي فلسطين، سينمايي نيست كه فقط در كشور فلسطين باشد، بل، سينمايي است كه در سرتاسر جهان، به مساله فلسطين اعتنا ميكند.
در چنين گفتمان سينمايي- سياسي، سينماگران جهان عرب بيش از پيش به مساله فلسطين در عرصه سينما توجه كردند. محمد ملص مهمترين فيلمساز سوريه و جهان عرب، در مهمترين فيلم خود، «شب»، روستاي قنيطره را به تصوير ميكشد كه زادگاه خود اوست و توسط رژيم صهيونيستي با خاك يكسان شده و در اين فيلم قهرمان، ميان فلسطين و عشق به معشوقهاي مردد ميماند. ملص در فيلم شب به مساله فلسطين به عنوان امري نمادين ميپردازد و در ذيل چنين روايتي، نظرگاهش را درباره جهان عرب ارايه ميدهد.
روانشاد عاطف طيب ديگر فيلمساز مصري، مساله فلسطين را از وراي روايت زندگي ناجي العلي (مهمترين و چالشبرانگيزترين كاريكاتوريست جهان عرب كه محور طرحهايش فلسطين بوده است) به تصوير كشيد.
سينماي عراق توسط قاسم مالح براساس داستان «بازگشت به حيفا» (همان داستاني كه روانشاد سيفالله داد براساسش فيلم بازمانده را ساخت) نوشته شهيد غسان كنفاني، به مساله فلسطين پرداخت.
سينماي لبنان و ساير كشورهاي عربي نيز هركدام چندين اثر سينمايي با موضوع فلسطين تهيه و توليد كردند و همه اين آثار، نشانگر اين واقعيت است كه فلسطين بخش لاينفك موضوعات سينماي عرب است.
پنجم: درميان اعتناي گسترده سينماگران عرب به مساله فلسطين، فيلمسازان فلسطيني توانستند با بررسي مساله مهم و حياتي ميهنشان (نه به عنوان يك انسان دوراز سرزمين فلسطين) از درون، تصويري بكر، عريان، تلخ وگزنده از زادگاهشان ارايه بدهند. ميشل خليفي، هاني ابواسعد، رشيد مشهراوي، آن ماري جاسر و ايليا سليمان مهمترين فيلمسازان فلسطين به شمار ميآيند كه توانستهاند دركنار محتوا، ارايهدهنده فرم سينمايي قابل توجهي باشند و از همين رو است كه با وجود محدوديتهاي فراوان در جذب سرمايه، تهيه و توليد و حتي عدم اجازه حضورشان در جشنوارههاي خارجي، موفق شدهاند مهمترين فيلمهاي سينماي عرب را رقم بزنند.
ميشل خليفي در فيلم «عرُس الجليل» با روايت قصه مردي كه براي ازدواج پسرش بايد اجازه جشن را از نيروي نظامي صهيونيستي بگيرد، بازهم به استعاره پناه ميبرد.
ايليا سليمان كه يكي از مهمترين فيلمسازان جهان سينما است، همواره در تمامي آثارش، نماد مهمترين عنصر سينمايش به شمار ميآيد. سليمان همواره مساله فلسطين را چالشبرانگيز و البته با لحني طنز روايت ميكند. او در فيلمهايش مرتب هر دو جريان (فلسطين و اسراييل) را مورد عتاب قرار ميدهد.
اما ميتوان گفت فيلمهاي هاني ابواسعد زبان ملت فلسطين شدهاند. او با فيلم تحسينبرانگيز «بهشت اكنون» پرسش اساسي درباره ماهيت مبارزه شهادتطلبانه مطرح ميكند. در اين فيلم پروفسور حميد دباشي نيز به عنوان مشاور فيلمنامه باهاني ابواسعد همكاري كرده است. اين فيلم كه از جشنوارههاي برلين، لندن، دوبي و گلدن گلوب جايزههايي نصيب سينماي عرب و سينماي فلسطين كرد، جزو پنج فيلم نامزد اسكار فيلمهاي غيرانگليسي زبان آكادمي معرفي شد، اما لابي صهيونيستي مانع شد اسكار به اين فيلم تعلق بگيرد. هاني ابواسعد در دومين فيلم خود «عمر»، جايزه نوعي نگاه كن را نصيب خود كرد و در اين فيلم باز هم كوشيد انسان فلسطيني را بازتاب بدهد.
موخره: مايلم پايان بخش اين نوشتار، فرازي از گفتههاي رشيد مشهراوي (يكي از فيلمسازان مهم فلسطيني) درگفتوگو با نگارنده باشد: «در انتفاضه 1987 كه همه جاي فلسطين تحت سيطره نظامي اسراييليها بود و شرايط بسيار خاص و شلوغي بود، موسيقي روزانه ما شده بود صداي جنگ. در همان حال و در آن شرايط تصور كنيد بايد با در دست داشتن يك نسخه نگاتيو فيلم كوتاه داستاني كه ساختهام و حالا به جشنواره واشنگتن سيتي راه پيدا كرده بود، از فلسطين خارج ميشدم. تصادفا روزي كه بايد از فلسطين خارج ميشدم تمام راهها بسته شده بود و من حتي تا مرزي كه در سيطره اسراييليها بود هم حق نداشتم نزديك شوم. نهايتا درشكهاي كه به الاغي بسته شده بود و يك سايبان هم داشت و روي آن ماهي ميفروختند شد وسيله خروج من از فلسطين. يادم هست مادرم وقتي مرا با كت و شلوار و كراوات ديد غمگين شد كه نكند لباسهايم كثيف شود. كف درشكه تكهاي فرش پهن كرد. از خروج خانه تا محدوده مرزي چندين اتفاق براي من افتاد. اول اينكه عدهاي از مبارزان فلسطيني جلوي من را گرفتند و گفتند كه همه راهها توسط تانكها و سربازان اسراييلي بسته شده است. بعد همانها مرا از بيراهه و راههاي فرعي و از لاي درختان به محدوده مرزي رساندند. به مرز كه رسيدم تازه بايد براي اسراييليها توضيح ميدادم كه فيلمسازم و دعوت شدهام به واشنگتن. آنها اصلا باورشان نميشد كه ميان درگيري و اعتراضات كسي از فلسطين پيدا ميشود بخواهد برود جشنوارهاي در امريكا. نكته طنز و اثرگذار سفرم اين بود كه با الاغ تا مرز رسيدم و از آنجا تا فرودگاه با اتومبيل ليموزين مرا بردند سربازان اسراييلي گيج شده بودند. تازه براي رفتن به امريكا ابتدا بايد به پاريس ميرفتم. آنجا اصلا كسي و جايي را نميشناختم. زبان فرانسه هم نميدانستم. آدرس هتل را هم نميدانستم. بيستوپنج ساله بودم و با دومين فيلمم با نام «پناهگاه» به امريكا ميرفتم. يادم آمد دوستي دارم در فروشگاهي كار ميكند كه در آنجا كارهاي هنري دارد. به راننده گفتم مرا آنجا ببرد.
پياده كه شدم خود را با يك كيف كه در آن حلقه شانزده ميليمتري فيلمم بود و فردايش هم بايد به امريكا بروم، تك و تنها ديدم. شب را كجا بايد بمانم؟ فروشگاهي كه دوستم آنجا كار ميكرد آن قدر وسيع بود كه نميتوانستم پيدايش كنم. انتظار يكروزهام براي پرواز به امريكا سرشار از ناگفتههاست. مثلا اينكه براي تماس با دفتر جشنواره از تلفن عمومي خياباني در پاريس استفاده كردم. گفتم با وجود محاصره و وضعيت خاص، از فلسطين خارج شدم و الان در پاريس هستم. گفتند تو منتظر بمان تا بهت اطلاع بدهيم. گفتم من فردا بايد واشنگتن باشم. گفتند ما نميتوانيم فيلم شما را به نام فلسطين نمايش بدهيم. براي من مشكلات فراواني پيش آمد. تصور كنيد تنها باشيد با فيلمي در كيف و باجه تلفن عمومي كه تنها ارتباط شما با دفتر جشنواره در امريكا است. دفتر جشنواره گفت بگذار بررسي كنيم و به شما اطلاع ميدهيم. گفتند همانجا بمانم و خودشان با همان تلفن عمومي تماس ميگيرند. من ماندم و باجه تلفن عمومي كه بايد از آن مراقبت ميكردم كسي تلفن را اشغال نكند. عدهاي را نميگذاشتم تلفن كنند و از عدهاي هم ميخواستم مدت زمان تلفنشان را كوتاهتر كنند. نمايش فيلمم و ذكر نام فلسطين براي من اتفاق مهمي بود كه براي آن تلاش كردم. در همان مكالمه تلفني با دفتر جشنواره از پاريس به راهحل ميانهاي رسيديم كه در كاتالوگ نام مرا به عنوان كارگرداني از فلسطين ذكر كنند. تصور كنيد دركاتالوگها معمولا نام كشور ذكر ميشود، اما براي فيلم من، چنين نوشته شد: «فيلمسازي از فلسطين». ارزش سينمايي فيلم من مهم نبود، بلكه مهم به رسميت شناختن نام فلسطين بود كه روي آن تاكيد كردم. صراحتا اعتراف كنم اگر در پاي تلفن با من موافقت نميشد، نميتوانستم به فلسطين برگردم. براي اينكه نه راه بليت تهيه كردن را بلد بودم و نه اصلا پول خريد بليت داشتم. در كنفرانس مطبوعاتي فيلم در امريكا، من اصلا از فيلم صحبت نكردم، بلكه همين موقعيت سفرم به امريكا را شرح دادم.