• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3175 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۱۸ بهمن

گفت‌وگو با فاطمه معتمدآريا به بهانه‌ بازي در فيلم «بهمن»

بخش خصوصي بادكنكي است كه بادش مي‌كنيم

    حافظ روحاني- بهنام شريفي/  فاطمه معتمد آريا بي‌شك از بزرگ‌ترين بازيگران تاريخ سينماي ما است؛ بازيگري كه بيش از سه دهه استوار و نستوه به كار خود ادامه داده و حالا پس از چند سال سكوت امسال با دو فيلم «بهمن» و «يحيي سكوت نكرد» در جشنواره فجر حضور دارد. مشكلاتي كه در سال‌هاي اخير براي او به وجود آمد باعث شد كه سينماي ايران از حضور اين بازيگر بزرگ بي‌بهره بماند. معتمدآريا در فيلم «بهمن» با همسرش احمد حامد براي دومين بار همبازي شده است. به بهانه اين همكاري در آخرين روزهاي دي ماه به خانه اين زوج دوست داشتني رفتيم و ساعات خوبي را در كنار آنها گذرانديم. احمد حامد كه عجله داشت و بايد براي كاري بيرون مي‌رفت چند سوال ابتدايي ما را در ‌‌نهايت تواضع و مهرباني پاسخ داد. او بار‌ها و بار‌ها بر اين نكته تاكيد داشت كه بازيگر حرفه‌اي نيست و با طنزي خاص سوال‌ها را جواب مي‌داد. گرچه فاطمه معتمدآريا به خاطر مشكلات ممنوع الكاري‌اش و معضلات سينماي ايران بسيار خسته بود، اما همچنان در ني‌ني چشمانش برقي از اميد مي‌درخشيد؛ اميد به آينده‌اي كه در انتهاي گفت‌وگو راجع به آن صحبت كرده است. سيمين بانوي سينماي ايران در عين اينكه در تك تك حركاتش حواسش به جايگاه حرفه‌اي‌اش هست، تواضعي مثال زدني دارد كه مصاحبت با او را به‌شدت دلپذير و خواستني مي‌كند. رفتار و گفتار او نشان مي‌دهد كه چرا او به چنين جايگاه بزرگ و قابل احترامي رسيده است. حرف‌هاي خواندني او پس از چند سال سكوت نشان‌دهنده حساسيت و تفكر اين هنرمند خوب و مردمي ما است؛ ويژگي‌هايي كه در هر هنرمندي ديده نمي‌شود.

 يك جور اختلاف طبقاتي در تئا‌تر ايران به وجود آمده است. مثل فرق بين كسي كه مازراتي سوار مي‌شود و كسي كه موتور هم نمي‌تواند بخرد. امكانات بعضي از سالن‌ها زير صفر هستند و يك سري سالن‌ها نزديك به استاندارد هستند.جداي از اين ناعدالتي، بي‌توجهي و سركوب روحي، رواني در تئا‌تر ما به وجود آمده است

 من در هشت سال اخير به جشنواره فجر نرفته‌ام دعوت هم نشده‌ام كه بخواهم بروم. هشت سال بي‌خبري عمر زيادي براي فستيوالي است كه 33 سال عمر دارد. ولي اين را مي‌دانم كه اهداف و سلايقش با آنچه من در ذهنم داشتم خيلي فرق كرده است. مهم‌ترين ويژ‌گي جشنواره، حضور نسل جديدي است كه وارد سينما مي‌شوند و براي آنها هميشه فرصتي بوده و موقعيت‌هايي را فراهم كرده است كه خود را معرفي كنند

 معتمد آريا:من اصلا آدم كلاسيكي نيستم. سينماي كلاسيك را دوست داشته‌ام، اما پيش از هر چيز سينما را با نئورئاليسم ايتاليا شناختم. موج نوي سينماي فرانسه، سينماي روسيه، چين و سينماي كنوني كره را دوست دارم. بنابراين در اين زمينه خود را آدم پيشرويي مي‌دانم. وقتي هم ماني حقيقي مي‌خواست اولين كار‌هايش را انجام دهد از سينماي ديجيتال استقبال كردم. ولي فكر نمي‌كنم امكان ديدن فيلم‌هاي روز دنيا و تلاش براي ساختن فيلمي كه بتواند قله‌هاي جهاني را فتح كند، اين نسل را جاه‌طلب‌تر از ما كند. نسل ما با وجود دانش زياد از سينماي روز دنيا اعتنايي به هيچ سينمايي جز سينماي ايران نداشت. ما فكر مي‌كرديم براي خودمان كسي هستيم. به همين خاطر نسل خودم را جاه‌طلب‌تر مي‌بينم و نتيجه همين جاه‌طلبي‌ها و بلندپروازي‌ها و سختكوشي‌هاي نسل ما موقعيت و اعتبار سينماي امروز ايران در دنياست كه سرمايه و ميراث مهمي است براي نسل امروز...

 

  خانم معتمد‌آريا،  با توجه به مشكلاتي كه براي‌تان پيش آمد در سال‌هاي اخير كم كار بوده‌ايد؟ راجع به چند سال سكوت‌تان بگوييد.

 فكر مي‌كنم در سال‌هاي اخير نه فقط من بلكه بسياري از كارهاي فرهنگي در سكوت بودند. حالا اين وسط بعضي بالاجبار بوده است و بعضي به اختيار. فكر مي‌كنم فضاي فرهنگي ما در چند سال گذشته فضاي مناسبي نبوده است كه آدم رغبتي به كار كردن داشته باشد. من هم به اختيار يا به اجبار در چنين موقعيتي قرار گرفتم.

  در اين مدت بيكاري چه كارهايي انجام داديد؟

 خوشي و ناخوشي توأماني را در اين مدت تجربه كردم. پس از سال‌ها فرصت اين را پيدا كردم كه كارهايي كه دوست دارم را انجام دهم و از روزگار لذت ببرم. مهم‌ترين لذت اين دوران هم همزيستي با پدر و مادرم بود و فرصت اين را پيدا كردم كه قبل از دست دادن‌شان يك زمان طولاني را در كنارشان با عشق زندگي كنم. مهم‌ترين لطفي كه در دوران ممنوعيت كاري من شد همين مساله بود و بابتش از آنها ممنون هم هستم.

  راجع به فيلم نبات و تجربه همكاري با سينماي جمهوري آذربايجان بگوييد.

 آقاي رحيم بشارت مرا معرفي كرده بودند و چند تا از فيلم‌هاي من را به كارگردان نشان داده بودند. وقتي سناريو را خواندم خيلي خوشم آمد. بعد كارگردان به ايران آمد و با هم صحبت كرديم. كارگردان اصرار داشت كه نقش و فضاي كار هيچ شباهتي به كارهاي قبلي من ندارد و به خاطر اين مساله خيلي خوشحال شدم. به همين دليل اعتماد كردم و به آذربايجان رفتم و با زبان آذري اين نقش را اجرا كردم.

  آيا آنها نسبت به سينماي ايران شناخت داشتند؟

 بله. يكي از الگوهاي خوب آنها سينماي ايران است. آنها به خوبي سينما و سينماگران ما را مي‌شناسند و پيگير كارهاي ما هستند.

  شما بعد ازمدت‌ها با يك فيلم غير ايراني فعاليت‌تان را از سر گرفتيد. آيا اين يك جور تست بود كه توانايي خودتان را در عرصه‌هاي ديگر بسنجيد؟

 قبلا هم چند تجربه داشتم كه بيشتر شبيه به ويدئو آرت بودند. فيلم نبات هم برايم متفاوت نبود، همان كار بازيگري بود به زباني كه هميشه برايم آشنا و دوست داشتني است.

  در كنار فيلم «بهمن» شما فيلم «يحيي سكوت نكرد» را هم بازي كرده‌ايد، راجع به تجربه بازي در اين فيلم بگوييد، چطور شد اين نقش را براي بازي انتخاب كرديد؟

 وقتي سناريو را خواندم تصميم گرفتم با آقاي كاوه ابراهيم‌پور همكاري كنم. هراسي كه از دريچه ديد يك كودك در آن ترسيم مي‌شد، مرا جذب كرد. سناريو در چند ماه بعدش دچار تغييراتي شد. سرمايه‌گذار پيدا نمي‌شد، تيم چند بار تغيير كرد و پس از آن مجوز به كار داده نمي‌شد و به همين خاطر يك سال و نيم طول كشيد تا كار به مرحله فيلمبرداري برسد. من هم در اين فاصله فيلم «بهمن» را كاركردم تا همه‌چيز حل شد و بالاخره در اين فيلم بازي كردم.

  نظر شما كه يكي از بهترين و پر سابقه‌دار‌ترين بازيگران سينماي ايران هستيد، درباره كليت جشنواره فجر چيست؟ آيا جشنواره فجر در اين سال‌ها توانسته به سينماي ايران كمك كند؟

 من در هشت سال اخير به جشنواره فجر نرفته‌ام دعوت هم نشده‌ام كه بخواهم بروم. هشت سال بي‌خبري عمر زيادي براي فستيوالي است كه 33 سال عمر دارد. ولي اين را مي‌دانم كه اهداف و سلايقش با آنچه كه من در ذهنم داشتم خيلي فرق كرده است. مهم‌ترين ويژ‌گي جشنواره، حضور نسل جديدي است كه وارد سينما مي‌شوند و براي آنها هميشه فرصتي بوده و موقعيت‌هايي را فراهم كرده است كه خود را معرفي كنند اين بيشترين كمك جشنواره به سينماي ايران بوده و شايد مهم‌ترين وظيفه‌اش نيز محسوب مي‌شود كه فكر كنم اين وظيفه به هر شكل انجام شده است.

 در سال‌هاي اخير تغييرات زيادي رخ داد. از تغييرات فني گرفته مثل كنار رفتن نگاتيو و آمدن انواع و اقسام دوربين‌هاي ديجيتال تا تغيير نسل كه خودتان هم اشاره كرديد. به نظر مي‌رسد كه اين نسل تفاوت‌هايي با نسل‌هاي گذشته دارد. شما اين تفاوت را احساس   مي‌كنيد؟

 خيلي زياد. كار كردن در دوران ما از همه نظر بسيار سخت و پر مشقت بود. از سرمايه گرفته تا امكانات فني و... اين تغيير به راحتي اتفاق نيفتاد؛ سينما در گذر از نگاتيو به ديجيتال مديون بسياري از آدم‌هاست. از كارگران و مسوولان لابراتوار‌ها گرفته تا
تهيه كننده‌هاي بزرگ سينماي ايران بسياري خون‌دل‌ها خوردند تا سينماي نگاتيو به اوج برسد و پس از آن به ديجيتال تبديل شود. منتها از موقعي كه سينماي ما ديجيتالي و سهل‌الوصول شد، يك نوع سهل انگاري هم وارد شده...

 نسل شما از ريشه‌هاي سينماي كلاسيك تغذيه كرده است. نسل جديد خاستگاه متفاوتي دارد. با دي وي دي بزرگ شده است و انتخاب‌هاي بيشتري داشته و گستره بزرگ‌تري از سينما را تجربه كرده است. اتفاقا آنها بايد جاه طلب‌تر هم باشند. چون اين سهل‌الوصولي باعث شده كه آنها به قصد فتح دروازه‌هاي جهاني، فيلم بسازند. آيا اين مساله تغييري ايجاد نمي‌كند؟ فقط سهل‌الوصول‌ترشان مي‌كند؟

 من اصلا آدم كلاسيكي نيستم. سينماي كلاسيك را دوست داشته‌ام، اما پيش از هر چيز سينما را با نئورئاليسم ايتاليا شناختم. . موج نوي سينماي فرانسه، سينماي روسيه، چين و سينماي كنوني كره را دوست دارم. بنابراين در اين زمينه خود را آدم پيشرويي مي‌دانم. وقتي هم ماني حقيقي مي‌خواست اولين كار‌هايش را انجام دهد از سينماي ديجيتال استقبال كردم. ولي فكر نمي‌كنم امكان ديدن فيلم‌هاي روز دنيا و تلاش براي ساختن فيلمي كه بتواند قله‌هاي جهاني را فتح كند، اين نسل را جاه‌طلب‌تر از ما كند. نسل ما با وجود دانش زياد از سينماي روز دنيا اعتنايي به هيچ سينمايي جز سينماي ايران نداشت. ما فكر مي‌كرديم براي خودمان كسي هستيم. به همين خاطر نسل خودم را جاه‌طلب‌تر مي‌بينم و نتيجه همين جاه‌طلبي‌ها و بلندپروازي‌ها و سختكوشي‌هاي نسل ما موقعيت و اعتبار سينماي امروز ايران در دنياست كه سرمايه و ميراث مهمي است براي نسل امروز...

 با توجه به تغييرفضا در دو سال اخير آيا سينماي ايران تغييري كرده است و اين جوان‌ها مي‌توانند اوضاع را عوض كنند؟

 جابه‌جايي مسوولان سينمايي خيلي روي پيشرفت و پسرفت سينماي ما تاثير ندارد؛ كار فرهنگي جناح ندارد. فقط مي‌خواهد ذهن مخاطبش را لطيف كند براي آنكه بگويد در جهان چيز ديگري
بجز خشونت وجود دارد و مردم را براي ادامه حيات‌شان اميدوار كند. هر بهره ديگري  بجز اين از كار فرهنگي گرفته شود، بار مضاعفي است كه بر دوش فرهنگ گذاشته مي‌شود. سينماي ما سينماي انساني است و بهره‌اش را هم از اين نگاه انساني برده است و نسل جديد هم خوشبختانه بيشتر دنبال همين نگاه است؛ اين در سينماي ما خاصيتي است كه نبايد عوض شود.

 كارگردان‌هاي نسل گذشته ما در سال‌هاي اخير خيلي دچار افت شده‌اند. يك جور خستگي و دلزدگي در آثارشان ديده مي‌شود. شما اين مساله را چگونه مي‌بينيد؟ آيا اين ركود به خاطر فضاي پيش آمده است يا دلايل شخصي دارد؟

 اگر ركودي كه مي‌گوييد واقعي باشد دلايل شخصي ندارد. به نظرم علت را بايد در فضاي سال‌هاي اخير جست‌وجو كرد. وقتي فضا به اين سمت مي‌رود كه براي كار فرهنگي سد ايجاد شود مسلما دلزدگي پديد  مي‌آيد.

 كداميك از فيلم‌هايي كه برايش سيمرغ گرفتيد را بيشتر دوست داريد؟ كلا نظرتان راجع به جايزه گرفتن چيست؟

 من همه كار‌هايم را دوست دارم. اگر براي كاري هم جايزه گرفته‌ام به معناي اين است كه آن كار ديده شده و مورد تشويق قرار گرفته‌... جايزه گرفتن به معناي تشويق شدن نياز هر كسي است كه كارش را خوب انجام مي‌دهد در هر كار و فعاليتي است. ولي سيمرغ آن قدر مهم نيست كه يك بازيگر بخواهد خودش را درگير و گرفتارش كند.

 به نظر شما چه نقش‌هايي در كارنامه شما وجود داشته كه شايسته توجه بيشتري بوده است؟

 من هيچ‌وقت به خاطر بهترين فيلم‌هايي كه بازي كردم جايزه نگرفتم. حتما سليقه داور‌ها در آن دوره‌ها چيز ديگري بوده و بازي من را نسپنديده‌اند ولي بهترين جايزه و مهم‌ترين اتفاقي كه براي فيلم‌هايم افتاده استقبال مردم بوده است كه در اوج سينماي تجاري ايران كارهاي فرهنگي من بيشتر فروخته است. اين براي من افتخار بزرگي است.

  از نظر شما چه دلايلي وجود دارد كه بازيگري اين همه افت كرده است؟

بازيگري كه افت نمي‌كند. موضوع مخدوش شدن مرزهاست، وقتي سينماي سطحي غالب مي‌شود، تصوير غالب از فيلم‌ها و كارگردانان و بازيگران، تصوير همان فيلم‌هاست وگرنه فيلم‌هاي
خوب، كارگرداني‌هاي خوب و بازي‌هاي خوب را مي‌توان ديد هر چند كه معدود و انگشت شمار هستند.

  آيا اين مساله به خاطر  نفوذ جريان‌هاي غيرسينمايي به سينماست؟

 اين و خيلي چيزهاي ديگر مثل پول، سوء مديريت و… در ضمن وقتي شما راجع به كاري كه انجام مي‌دهيد اطلاع كافي نداشته باشيد، دچار تزلزل و عدم اعتماد به نفس مي‌شويد. عدم اعتماد به‌نفس همه‌چيز را متزلزل  مي‌كند!

 آخرين كار شما در صحنه تئا‌تر  «ننه دلاور» بوده است. در سال‌هاي اخير تئا‌تر را تعقيب كرده‌ايد؟ تئا‌تر ايران در سال‌هاي اخير به سمت خصوصي شدن حركت كرده و تغييرات زيادي كرده است. آيا تغييري را در فضاي تئا‌تر ما احساس كرده‌ايد؟

 يك جور اختلاف طبقاتي در تئا‌تر ايران به وجود آمده است. مثل فرق بين كسي كه مازراتي سوار مي‌شود و كسي كه موتور هم نمي‌تواند بخرد. امكانات بعضي از سالن‌ها زير صفر هستند و يك سري سالن‌ها
نزديك به استاندارد هستند. جداي از اين ناعدالتي، بي‌توجهي و مشكل روحي رواني در تئا‌تر ما به وجود آمده است.

  هم در تئاتر و هم در سينما تغييرات اقتصادي زيادي به وجود آمده است.

كما  اينكه چندي پيش در بيانيه اهالي تئا‌تر آمده بود كه اين تغييرات اقتصادي دارد آرام‌آرام بخشي از تئا‌تر را حذف مي‌كند. اين مساله بر مشكلات مجوز و باقي معضلات اضافه شده است.
 درست است اقتصاد بر همه‌چيز تاثير دارد، اما اين ديگر يك ذره غير عادي است كه شما نزديك به سه سال نمايشي را تمرين كني و بعد در نهايت دو ميليون دستمزد به شما بدهند! اين براي كسي كه از اين راه زندگي مي‌كند فاجعه است. تازه بعد از سه سال كار بايد درصدي از دستمزدش را به تئا‌تر شهر بدهد، دو ميليون تومان يعني خيلي زير خط فقر و اين مبلغ براي هر كسي چه بازيگر جوان، چه بازيگري پرسابقه بسيار بسيار غيرعادي است. چرا بايد چنين مبلغي به يك بازيگر داده شود؟ بايد ريشه اين مساله را پيدا كرد. مگر بازيگر تئاتر غذا نمي‌خورد؟ مگر بازيگر تئاتر هيچ وسيله نقليه نياز ندارد؟ اين معادله را چه جوري مي‌شود حل كرد؟

 آيا مي‌شود به راهي فكر كرد كه شكلي از تئا‌تر يا سينماي خصوصي از طريق خودش توليد سرمايه كند؟

 ما تا وقتي تعريف درستي از اين حرفه نداشته باشيم، وارد كردن بخش خصوصي بادكنكي است كه بادش مي‌كنيم. ما ابتدا بايد ريشه‌ها را درست كنيم. چرا تئا‌تر شهر بخشي از بودجه خود را از طريق درصد فروش بليت تامين مي‌كند؟ چيزهاي ديگري هم هست كه ترجيح مي‌دهم راجع به آنها حرف نزنم.

 با توجه به حرف‌هاي شما با وجود چنين فضايي در سينما و تئا‌تر ما آيا در آينده وضع تغيير خواهد كرد و اوضاع رو به بهبودي خواهد رفت؟

 ترديد نكنيد اوضاع رو به بهبودي خواهد رفت. اگر من آنقدر نااميدانه راجع به حرفه‌ام حرف مي‌زنم به خاطر چيزهايي است كه از بين رفته است. اما گذشته تمام شده است و آينده را هم نمي‌توانم پيش‌بيني كنم. ولي مي‌توانم بگويم كه پر از اميد است. اميد براي اينكه نسل جوان را نمي‌شود حذف كرد. نسل جوان پر از خلاقيت و آينده نگري و اميد است. ممكن است اين نسل امروز به بيراهه هم برود، اما تصور من از آنها تصوري پر از اميد است.

  به هر حال از يك دوران پر آشوب به دوران آرام‌تري وارد شده‌ايم.

 مي‌دانيد الان را چگونه مي‌بينم؟ انگار زلزله‌اي آمده است و هراسش همچنان پابرجاست. نمي‌داني كه باز هم زلزله‌اي اتفاقي مي‌افتد يا خير فقط پس لرزه است. من هر از چند گاهي دچار حس اين پس لرزه‌ها مي‌شوم كه مغزم را 180درجه مي‌چرخاند و دوباره سعي مي‌كنم تعادل خودم را دراين حرفه‌ حفظ كنم.

 

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون