• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 9220 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱۲ مهر

بناي بي‌بنياد ناسيوناليسم

سيدمحمد بهشتي فعال فرهنگي

اغلب ما با كساني مواجه شده‌ايم كه در ابراز علاقه به ايران به افراط و بيراهه درافتاده‌اند و تنها راه برافراشته‌تر كردن بيرق ايران را سركوب و تحقير سرزمين‌هاي ديگر دانسته‌اند. كساني كه ابراز تنفر نسبت به مردمان بعضي كشورهاي همسايه را تنها راه نشان دادن تعلق خاطر به فرهنگ خود يافته‌اند. گروهي كه شاهنامه را سندي دال بر برتري ايرانيان مي‌شمرند بي‌آنكه در آن غور و تفحص كرده باشند. كساني كه در تقديس كوروش اغراق مي‌كنند بي‌آنكه فراتر از كليشه‌هاي معمول بدانند و آناني كه دايما از شوكت تخت‌جمشيد سخن مي‌گويند تا آن را مثل پتكي بر سر ديگران بكوبند، نه چون تخت‌جمشيد را خوب شناخته‌اند و دغدغه شناساندن آن را دارند. در مقابل بسيارند كساني كه اين قبيل جريانات هيجاني را متهم به جريان ننگين ناسيوناليسم مي‌كنند كه دلالت بر نوعي تعصب سطحي و جاهلانه دارد. رفتارهاي اغراق‌آميز اين قبيل وطن‌پرستان و هراس ديگران از قرار گرفتن در زمره قبيله بدنام «ناسيوناليست»، سبب شده كه اغلب ما حتي ابراز تعلق ‌خاطر واقعي نسبت به وطن را شرم‌آور بدانيم و آن را پنهان كنيم، يا پس از سخن گفتن درباره مزيت‌هاي سرزمين و فرهنگ‌مان منتظر واكنش‌هاي تند باشيم. اما ناسيوناليسم به چه معناست.
وضع اصطلاحاتي مثل «ناسيون» و «ناسيوناليسم» به تكوين تاريخي مفهوم حكومت در اروپا برمي‌گردد. در آنجا نيشن يا ملت بدون تابعيت سياسي يك اِسْتِيت يا دولت فاقد معناست. نطفه مفهوم «نيشن - استيت» (الگوي دولت- ملت) حداكثر از جنگ‌هاي صدساله در سده چهاردهم ميلادي بسته شد؛ جنگ‌هايي بين دو دولت پادشاهي كه بعدها كشورهاي انگلستان و فرانسه را شكل دادند. در خلال اين جنگ مفاهيمي چون غرور ملي، دشمن ملي، حماسه ملي و... ظاهر شد كه روايت‌ قهرماناني نظير ژاندارك مقومش بود. تا پيش از آن در اروپا به مدت يك هزاره، دولت - ملتي وجود نداشت و نظام ايلياتي - فئودالي حاكم بود. حتي از اين زمان تا طرح مفهوم دولت-  ملت در سده هجدهم و تثبيت آن در سده نوزدهم نيز راه پر فراز و نشيبي طي شد.
در اروپاي مدرن، از اين رهگذر و بر اساس فرآيندي هوشمندانه و متكي بر تجربه تاريخي زندگي در آن قاره، دولت مايه قوام ملت شد؛ يعني دولت مجمعي از نخبگان بود كه صلاح كشور و منافع ملي را تشخيص داده و با تصميم‌سازي و كنترل، ملت را در جهت سعادتمندي هدايت مي‌كنند. نخستين قدم در اين راه آن بود كه يك ملت درون مرزهايي معلوم و سپس در قالب هويتي واحد با هدفي مشترك، بازتعريف شود. اين «هويت ملي» با تاريخ و مظاهر فرهنگي گزينشي برخورد كرده و دست‌چيني از شخصيت‌ها، رخدادها، دستاوردها، آيين‌ها و... را تبديل به قالب‌هايي مي‌كند نظير سرود ملي، جشن‌هاي ملي، پرچم ملي، لباس ملي، ادبيات ملي، مفاخر ملي و البته دشمن ملي كه لايق هر نوع تحقير و خصومت‌ورزي است، سپس از آنها به عنوان مولفه‌هايي ممتازكننده و وحدت‌بخش بهره مي‌برد. بدين‌ترتيب ناسيوناليسم شكل مي‌گيرد كه به عبارتي غرور و فخر نسبت به سبد دستچين‌شده هويت ملي است. لذا ناسيوناليسم در واقعيت امري منبعث از تمايلات و احساسات اصيل اهل يك سرزمين نيست بلكه در پس آن هدايت دولتي مدرن وجود دارد و هرچه مخل رسيدن به اين هدف باشد به حاشيه رانده يا سركوب مي‌شود؛ من‌جمله مظاهر تنوع قومي و فرهنگي.
اين الگوي حكومت، ‌زاده فرهنگ اروپاي شمال غربي و پرورده سده‌ها تلاش و زحمت است، و براي مساله زندگي اجتماعي در آن محيط البته پاسخي بسيار راهگشا و خردمندانه. اي‌بسا غير از اين راه، مسير ديگري براي نيل به سعادتمندي در آن سرزمين وجود نمي‌داشت. اما از اواخر سده نوزدهم كه دوران تشكيل كشورهاي مصنوعي در جهت منافع دول استعمارگر بود، به‌كار بستن راه‌حل «دولت- ملت»‌سازي به شيوه اروپايي، براي مهار و تدبيرپذير كردن كشورهاي جديدي كه طبع فرهنگي متفاوتي با اروپايي‌ها داشتند، شايد مدتي كارآمد بود اما رفته‌رفته به كدورت و خصومت در ميان مردماني منجر شد كه پيش‌تر از طرح اين مباحث، همزيستي‌اي مسالمت‌آميز داشتند. در سرزميني نظير فلسطين اشغالي كه پايه هويت ملي بر تعصبات نژادي و مذهبي قرار داده شد و به سختي بسته‌بندي واحدي از عناصر هويت ملي تحت عنوان اسراييل تعريف شد، شاهد نمايشي تلخ و خون‌بار از شكست پروژه ناسيوناليسم هستيم. همچنان‌كه وقتي اين جريان در ژاپن به راه افتاد، استعدادهاي ژاپني را تبديل به سلاحي مخرب كرد كه بي‌هدف كشورگشايي و جنگ مي‌كرد و در جنگ دوم جهاني تا آستانه جنون‌زدگي پيش رفت.
ابتلاي به ناسيوناليسم براي سرزميني چون ايران، بنا به برخورداري تاريخي‌ از هويت ملي اصيل و عناصر وحدت‌بخشي چون تاريخ و ...

سرگذشت مشترك، زبان مشترك، مفاخر فرهنگي و... تهديدآميزتر است؛ چرا كه همه اين مزيت‌هاي اصيل را تصنعي جلوه مي‌دهد. ناسيوناليسم در قياس با تعلق خاطر واقعي به ايران، همچون نسبت ويروس به سلول بدن است كه بنا به شباهت زياد ممكن است دستگاه ايمني را به مقابله با سلول‌هاي واقعي وادارد. «ناسيوناليسم» در دوران معاصر، بهره‌مندي ايران از هويت ملي اصيل را محجوب كرده و به تبع آن ايران‌دوستان اصيل نيز متهم به احساساتي و سطحي بودن شده‌اند و با چوب «ناسيوناليست» منفعل شده‌اند؛ و اين موضوعي است كه بحثي مجزا و فرصتي ديگر مي‌طلبد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون