عاقبت حضور در فضاي مجازي
بخشش لازم نيست
ديبا داودي
يا همچون روشنترين ستاره خواهي درخشيد يا به قعر تيرهترين چاهها خواهي افتاد و هيچ حالت بينابيني نيست.
اين روزها عاقبت حضور در فضاي مجازي اين است؛ اگر صاحب سرمايهاي هستيد، مالك برندي تجاري هستيد، به عنوان بلاگر فعاليت ميكنيد، به حوزه ديجيتال ماركتينگ علاقه داريد يا مواردي مشابه، بايد هرلحظه و هردم چشم باشيد و گوش كه مبادا مرتكب خطايي خواسته يا ناخواسته شويد.
چون خيلي زود در فضاي مجازي به اشد مجازات خواهيد رسيد و تشت رسواييتان از آسمان هفتم به زمين خواهد افتاد. ناگفته نماند كه اگرچه ما، جامعه ايراني حاضر در فضاي مجازي، معمولا خيلي تند و صريح و سريع نسبت به مسائل واكنش نشان ميدهيم همان قدرهم با سرعت و شدت، آنچه تا روز گذشته برايش جامه پاره ميكرديم را به دست فراموشي ميسپاريم.
در يكي دو هفته گذشته، صفحهاي از يك كتاب مرتبط با كودك و نوجوان از نشر افق دست به دست ميشد و كاربران لابد پشت مونيتورها و اسمارتفونها با گردنهايي كج به علامت وااسفا سر تكان ميدادند كه يعني چه در كتاب خردسالان از واژه «دار» و تصوير اعدام استفاده شده است و طبيعتا به همين خاطر است كه جامعهاي پرخاشگر داريم (البته اگر گروهي همين نكته را مردود اعلام كنند) و به هر جهت عوامل دست اندركار را احتمالا بيدقت و كاشفان اين راز سر به مهر را نكتهسنج خوانديم.
اما حقيقتا چه اتفاقي ميافتد؟ بعد از آنكه امروز انگشت اتهام را به سمت يك ناشر و ناشرها نشانه رفتيم، فردا به سوژهاي ديگر ميرسيم و حتي پيگير عاقبت سوژه قبلي هم نخواهيم شد. در همين مورد به خصوص، منتقدان صفحهاي از يك قصه كودكانه را كه همچون عموم قصههاي بچگانه، پاياني خوش و دلچسب دارد دست به دست كردند تا بگويند نه ناشر به كار خود واقف است و احتمالا نه وزارت فرهنگ و هنر ارشاد اسلامي به عنوان ناظر كمي و كيفي توليد محتواي كتابها.
آنچه بايد اتفاق بيفتد پيشگيري از موارد مشابه است. بايد چارچوبي تعريف شده براي بايدها و نبايدهاي كتب كودكان و نوجوانان مكتوب شود.
نهادهاي صنفي براي كمك به اين دست از اتفاقات نقشه راه براي ناشران، مولفان و... داشته باشند و چنان مو را از ماست بكشند كه گويي خود عاري از خطا هستند و نميشود نقطهاي تاريك در كارنامه ساليانشان پيدا كرد. چه بهتر كه بعد از حادث شدن فراموشيهاي مقطعي در فضاي مجازي، در دنياي حقيقي به دنبال راهكارهايي باشيم كه هيچ فعالي از عملكرد خود دلسرد نشود و راه طي شده را راهي عبث نخواند.