ميراثي كه نميميرد
پنجاه و دوسال پيش و در چنين روزي روحالله خالقي از دنيا رفت. مردي كه همين حالا و در اين جمله خبري نامش ميتواند براي آدمهاي بسيار زيادي ناآشنا و دور باشد. هنرمندي كه جايي در دوردستها بنيادي براي حفظ آثارش تشكيل شده و همه آنچه بايد در وطن و سرزمينش براي يادآوري داشته باشد، نامي است كه هرازگاه از زبان هنرمندان موسيقي شنيده ميشود و معرفي آثار او. با همه اين ناآشنايي در مخاطب عام، روحالله خالقي چهره مهمي در زندگي همه ايرانيهاست. خالقي در زندگي مردم ايران، در لحظههاي خاصي كه هويت و غرور ملي جريان پيدا ميكند، حضور دارد. ايرانيهاي عصر معاصر، نسل به نسل، ممكن است نام خالقي را نشنيده باشند يا از اهميت حضورش در عرصه موسيقي ايران خبر نداشته باشند، اما قاعدتا براي يكبار هم كه شده، ترانه «اي ايران» را با خود زمزمه كردهاند و با ريتم موسيقي آن آشنا هستند. آشنايي كه نه نام لازم دارد و نه چهره. همه ميدانند كه يكنفر از اهالي اين سرزمين در نقطهاي مشترك با مردمان آن، همه استعداد و هنرش را خرج كرده تا آهنگي بسازد جاودانه و ماندگار. اهميت خالقي براي مردم ايران، نه در نام و نشان او كه در ميراث زيبايي است كه نسل پشت نسل منتقل كرده و براي هميشه باقي ميماند.