• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3952 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۱ آبان

اين تيترهاي دو‌قطبي

سيد‌عبدالجواد موسوي

ظاهرا دوستاني كه صراحتا با تيترهاي تحريك‌آميز امنيت اين سرزمين را به بازي گرفته‌اند دست‌بردار نيستند. يعني به جاي عذرخواهي و تامل در كار ناپسندشان اصرار دارند به ديگران بقبولانند نه تنها اشتباه نكرده‌اند بلكه مخالفان آن تيتر كذايي در صف مدافعان رژيم آل‌سعود قرار دارند و مدافعان آن تيتر، غيرتمنداني دليرند كه در فضاي سوسول‌پسند اين روزگار، مظلوم واقع شده‌اند.
به نظرم ديگر بايد تعارف و اشارت و كنايه را كنار گذاشت و همچين رك و پوست كنده با اين مدعيان انقلابيگري دو كلمه حرف حساب زد. ماجرا از دو صورت به نظرم خارج نيست. يا اينكه حضرات خودشان را كلا زده‌اند به كوچه علي چپ يا اينكه در اين دوقطبي‌سازي مضحك و چندش‌آور نان چربي خوابيده كه هيچ رقمه نمي‌توان از آن چشم پوشيد و اگرنه موضوع خيلي ساده‌تر از اين حرف‌هاست. بگذاريد خاطره‌اي نقل كنم. يك آقايي در ماهنامه صبح كه به مديريت آقاي مهدي نصيري منتشر مي‌شد يك مقالاتي مي‌نوشت عجيب و غريب.
سال‌هاي آغازين رياست‌جمهوري آقاي خاتمي بود و مطبوعات، رونقي چشمگير داشتند. به ويژه مطبوعات سياسي. اين آقايي كه عرض كردم با اسم مستعار مطلب مي‌نوشت. خيلي صريح و بي‌پرده. مطالبش هم بدون استثنا تيتر روزنامه‌هاي دوم خردادي مي‌شد و بلوايي به پا مي‌كرد. مثلا يك بار نوشته بود بايد همه اصلاح‌طلبان و روزنامه‌نگاران وابسته به آنها را دستگير كرد.
توضيح هم داده بود كه اينها سر جمع هزار نفر هم نمي‌شوند و اگر نيروهاي امنيتي بتوانند در اقدامي غافلگير‌كننده همه آنها را دستگير كنند فرصتي براي فضا‌سازي هم پيدا نخواهند كرد و كلا كلك ماجراي اصلاحات براي هميشه كنده مي‌شود. يك بار هم نوشته بود جمهوري اسلامي نيروهاي جان بركف فراواني در اقصي نقاط دنيا دارد و بهتر است به آنها دستور دهد تا منافع اقتصادي امريكا را در سراسر جهان با عمليات‌هاي انتحاري و انقلابي تهديد كنند و... حرف‌هايي از اين دست كه اصلا با خواندنش متحير مي‌شديد كه چاپ اين حرف‌ها در يك نشريه رسمي چه معنايي دارد. البته خدارا شكر اين حرف‌ها در يك روزنامه رسمي منتسب به بخشي از حاكميت نظام جمهوري اسلامي منتشر نمي‌شد و گرنه معلوم نبود چه بر سرمان مي‌آمد. يك روز كه به ديدار آقاي نصيري رفته بودم آن آقاي محترم را هم آن جا ديدم. آقاي نصيري ما را به يكديگر معرفي كرد و بعد نمي‌دانم به چه نيتي از من پرسيد: آقاي موسوي نظر شما درباره اين آقاي فلان چيست؟ من هم نمي‌دانم در آن لحظه در چه عالمي بودم كه گفتم: حقيقتش را بگويم؟گفت: بگو! گفتم: ايشان جاسوس است! گفت: جداي از شوخي.
گفتم: به حضرت عباس جاسوس است. گفت: ديوانه، چرا قسم مي‌خوري؟ گفتم: باورم را گفتم. گفت: جاسوس كجا؟ گفتم: نمي‌دانم؛ يا جاسوس يكي از نهادهاي امنيتي خارجي مثل موساد و سيا و كا گ‌ب يا دست كم جاسوس همين جريان‌هايي كه هرچه ايشان مي‌نويسد فردا تيتر روزنامه‌هاي‌شان مي‌شود و بعد هم چماقي براي كوبيدن به سر شما. گفت: بيشتر توضيح مي‌دهي؟ گفتم: مرد حسابي! فرض كه جمهوري اسلامي يك عده نيرو دارد كه فردا‌روزي كه لازم شد، مي‌توانند منافع غرب و امريكا را در سرتاسر جهان به خطر بيندازند، مگر همچين چيزي را توي مجله و روزنامه مي‌نويسند؟
اينكه لو دادن همه توانمندي‌هاي بالقوه و بالفعل نظام است! انتشار اين حرف‌ها يعني چه؟ اصلا مگر آدميزاد نقشه‌اي را كه براي دشمنش در سر مي‌پروراند آشكارا بيان مي‌كند؟ نمي‌دانم سرنوشت آن بنده خدا به كجا انجاميد و تا به امروز هم نفهميدم قصد مهدي نصيري از انتشار آن اباطيل چه بود ولي مي‌خواهم بگويم اين شكل از انقلابيگري مسبوق به سابقه است. البته هيچ‌وقت نظام جمهوري اسلامي به حرف‌هاي آن بنده خدا جامه عمل نپوشاند و اگرنه به احتمال قريب به يقين امروزه اصلا چيزي به نام نظام جمهوري اسلامي وجود خارجي
نداشت.
امروز هم قطعا هيچ‌يك از بخش‌هاي نظام به اين حرف‌ها رنگ تحقق نخواهد بخشيد و غالبا از چپ تا راست را اينقدر عقل و كفايت باشد كه به حرف‌هاي مهيج ژورناليستي وقعي ننهند و سرنوشت يك ملت و يك سرزمين را بازيچه دست چند ماجراجو نكنند. اما مضحك‌ترين بخش ماجرا همانطور كه در ابتدا اشاره كردم، همين ساختن دوقطبي‌هاي چندش‌آور و مضحكي است كه اين دوستان مدعي انقلابيگري در پي آنند. از نظر اين مدعيان همه كساني كه با آن تيتر كذايي مشكل دارند عاملان عربستان سعودي‌اند يا دست‌كم خوشگذران‌هاي لاابالي‌اي كه نصف بيشتر سال را در عشرتكده‌هاي دوبي مي‌گذرانند. اصلا در اين فضاي دو‌قطبي است كه اين بندگان خدا مي‌توانند نفس بكشند و خودي
نشان دهند.  فكر كنيد چنين فضايي از ميان برود و قرار باشد مملكت روي صلح و آرامش به خود ببيند؛ آن وقت اين بندگان خدا چه بايد كنند؟ هنري دارند؟ فضلي؟ دانشي؟ دست‌كم خلق و خوي
خوشي؟
و اما تكليف ما در اين اوضاع آشفته چيست؟ به نظرم تنها راه مبارزه با زمره عبوس زهد در چنين وضعيتي برهم زدن قاعده بازي است. ما بايد عقيده خود را كه همانا دفاع صريح و محكم و قاطع از حقانيت مردم مظلوم يمن است با صداي بلند اعلام كنيم و در عين حال بر عقلانيت و تدبير نيز اصرار بورزيم تا سيه‌روي شود هر كه در او غش باشد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون