• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3952 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۱ آبان

بي‌راهه ناسزاگويي

سيدعلي ميرفتاح

كسي كه وارد كار سياسي مي‌شود، قبلش بايد آزمون خويشتن‌داري بدهد. روزنامه‌نگاري هم مثل كار سياست محتاج كف نفس است و روزنامه‌نگار همان‌قدري كه بايد توانايي نوشتن و سخن گفتن داشته باشد، يك جاهايي هم بايد جلوي خودش را بگيرد و قلمش را مهار بزند. «تنزيه زباني» جزو ضرورت‌هاي حرفه‌اي اين كار است و اگر احيانا روزنامه‌نگاري زبان و قلمش منزه نباشد، اعتباري هم ندارد. طوطي سخنگو خواهان بسيار دارد. با اينكه قيمتش بالاست اما خيلي‌ها حاضرند ميليون‌ها تومان بدهند تا صاحب طوطي هنرمندي شوند كه مثلا سلام مي‌كند، احوال مي‌پرسد، حرف آدميزاد را تقليد مي‌كند و احيانا اداي موبايل و زنگ در را درمي‌آورد. اما كافي است همين طوطي ارجمند فحش ياد بگيرد و صداهاي نابهنجاري را تقليد كند؛ يك‌باره از قيمت مي‌افتد و روي دست صاحبش مي‌ماند و بي‌ارزش مي‌شود. خيلي از رندها براي اينكه طوطي‌هاي گرانقيمت را از سكه بيندازند و حتي از سهره بي‌‌قيمت‌ترشان كنند، يواشكي به پرنده‌فروشي مي‌روند و حرف زشت مي‌زنند تا طوطي تقليد كند و سر زبانش حرف زشت بيفتد. رنود يك كار ديگر هم مي‌كنند تا اين شكرشكن شيرين‌گفتار را با خاك يكسان كنند. آنها آينه در قفس پرنده بيچاره مي‌گذارند و پرنده را يك‌شبه ديوانه مي‌كنند. طوطي سر مي‌چرخاند، طوطي آينه نيز سر مي‌چرخاند، بال مي‌زند، او هم بال مي‌زند. به آينه پشت مي‌كند.
او هم همين كار را مي‌كند. اين تقليد آنقدر به جان طوطي سنگين مي‌آيد كه طفلي ديوانه مي‌شود و... اهل رسانه به طور عام و روزنامه‌نگاران به طور خاص بي‌شباهت با طوطي نيستند. چون با لغت و حرف سروكار دارند بايد كه زبان‌شان منزه باشد و چون با منطق و تحليل و واقعيت مواجهند بايد كه عاقل باشند و از خود مراقبت كنند و در هيچ موقعيتي مغلوب احساسات و عواطف و
هيجانات نشوند.
تنزيه زباني دستور دين است. يك كار پسنديده اخلاقي است و همه مردم بايد از زبان خود پاسداري كنند و آن را به حرف زشت نيالايند. اما چون روزنامه‌نگاران حرف‌شان بازتاب زياد دارد و بسياري از مردم به قلم و زبان آنها نگاه مي‌كنند، بيش از مردم كوچه‌و‌‌بازار بايد از زبان و قلم خود محافظت كنند. ما نويسنده‌ها، فروشنده‌هاي راي
و عقيده‌ايم.
نويسنده‌هاي عالي‌مقام و فاضل و ارجمند، فروشگاه‌هايي مجلل و باكلاس دارند و بنده و امثال بنده در حكم دستفروشاني هستيم كه متاع‌هاي دم‌دستي و ارزان‌ مي‌فروشيم. اما چه دستفروش و چه صاحب فروشگاه دونبش هيچ‌كدام حق نداريم متاع فاسد بفروشيم و سلامت مشتري‌هاي‌مان را به خطر بيندازيم. نويسنده‌اي كه حرف زشت مي‌فروشد، دستفروشي كه جز فحش و تهمت و پليدي در بساطش ندارد، تهديدي است براي سلامت جامعه. به عمد اسم نمي‌آورم و سطح بحثم را با انتقاد از يك روزنامه و يك نويسنده پايين نمي‌آورم. بعيد است كسي در اين اصل كلي با من هم‌عقيده نباشد كه تنزيه زباني براي روزنامه‌نگار از نان شب واجب‌تر است. دعوا كردن، فحش دادن، يكديگر را به صفات زشت و ناجور صدا زدن نيازي به
روزنامه ندارد.
هزاران سال مردم به «مخالف» خود كه رسيده‌اند بدش را گفته‌اند، فحشش داده‌اند، تعبير به آشغال و احمق و عوضي از اين قبيل كرده‌اند و چيزي جز نزاع و تفرقه نصيب نبرده‌اند. فحش كه بكاريد دعوا درو مي‌كنيد. بي‌ادبي كنيد، التهاب و سرخوردگي به دست مي‌آوريد. زبان به زشتي و پليدي كه بچرخانيد، كتك‌كاري و قهر و كينه
گيرتان مي‌آيد.  اتفاقا روزنامه از جايي شروع مي‌شود كه جنون و بددهني كنار مي‌روند. شما مي‌توانيد منتقد باشيد، حتي سفت و سخت مخالف باشيد و مخالفت‌تان را واضح و روشن بيان كنيد اما با هيچ معيار و ملاكي پسنديده نيست كه طرف مقابل را به الفاظ زشت بناميد. خصوصا اگر مسلمان باشيد و به آداب اسلامي مودب شده باشيد، مطلقا مجاز به بددهني نيستيد. چيزي كه مرا مي‌ترساند اين است كه قبح بددهني ريخته و خيلي‌ها به هر دليلي، ديگر بار سنگين اين معصيت را حس نمي‌كنند. سهل است كوچكش مي‌شمارند و زيرسبيلي ردش مي‌كنند. غافل از اينكه از قِبَل بددهني، ده‌ها بي‌اخلاقي ديگر هم وارد نفس‌مان مي‌شوند. بددهني دري است كه اگر بازش كنيد، سيل بي‌اخلاقي‌هاي ديگر به داخل وجودمان سرازير مي‌شوند. عرضم را به حساب وعظ بگذاريد و باور كنيد از سر خيرخواهي مي‌گويم كه با فحش و فضيحت به جايي نمي‌رسيد. قبل از شما نرسيدند، بعد از شما هم نمي‌رسند. شما نمي‌رسيد، ما هم نمي‌رسيم. به جاي وضع الفاظ زشت، انرژي‌تان را بگذاريد روي نقد.
بنشينيد مستدل و منطقي و محكم نقد كنيد. نقد براي جامعه ما از هر چيزي كه فكر كنيد ضروري‌تر است. بنشينيد، رصد كنيد، مو از ماست بكشيد، حتي مسوولان را به محاسبه بكشيد، اما نقد را به بي‌راهه ناسزاگويي نبريد كه بيش از حريف، خود را از چشم مي‌اندازيد. مي‌گويند فحش باد هواست. فحش‌ها نمي‌مانند. هيچ فحشي در تاريخ نمانده كه فحش‌هاي ما بماند. اما جلوتر از مرجع فحش، اين گوينده است كه دلش تيره و تار مي‌شود و زبانش آلوده مي‌شود.
هر فحشي كه از دهان ما بيرون بيايد درازايش حجم زيادي از تيرگي و آلودگي در دل‌مان فرو مي‌رود. بدتر از همه اصرار بر فحش است، اصرار بر غيبت، اصرار بر بهتان، اصرار بر جنون، اصرار بر دعوا، اصرار بر كينه، اصرار بر نقار و... روح را از درون فاسد مي‌كند، مخاطب را نيز آلوده مي‌كند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون