تولدي دوباره
در شرايطي كه زخم بزرگي به پيكره اجتماعي وارد شده است، تولد يك نوزاد نشانهاي از تولد دوباره اين جامعه است. اين تولدها ميتوانند به مثابه نماد و سمبل حيات و جريان داشتن زندگي تلقي شوند و براي لحظهاي هم كه شده روح اميد را در ميان شهروندان زنده نگه دارند. اما آبياري بذر اميد به عوامل ديگري هم بستگي دارد. يكي از مهمترين عوامل تقويت اميد اجتماعي وابسته به تقويت اعتماد اجتماعي ميان مردم و همينطور ميان مردم و مسوولان است. سرعت بخشيدن به روند امدادرساني به زلزلهزدگان و بهبود كيفيت خدماترساني يكي از كارهايي است كه مستقيما بر بازسازي اعتماد اجتماعي تاثير ميگذارد. در بستر اين اعتماد اجتماعي است كه مردمان اين شهرها ميتوانند به مرور زمان از بحران كنوني عبور كنند و به زندگي اجتماعيشان بازگردند. فراهم كردن زمينه مشاركت اجتماعي شهروندان و نهادهاي خيريه و تشكلهاي غيردولتي از سوي دولت يكي ديگر از راهكارهاي تقويت اعتماد و اميد اجتماعي است. در اين چند روز يك بار ديگر ديديم كه فضاي اجتماعي ما از چه پتانسيل بالايي براي همدلي با آسيبديدگان برخوردار است. اما متاسفانه اين پتانسيل فوقالعاده منجر به همافزايي نميشود و حركتها بيشتر در بستر تصميمات جزيرهاي باقي ميمانند. تشكلهاي غيردولتي بايد بتوانند به نهاد واسط ميان دولت و مردم به التيام زخمهاي روحي و جسمي ناشي از زلزله كمك كنند. اين كمكها ميتواند هم از بروز آسيبهاي اجتماعي ناشي از حوادث طبيعي بكاهد و هم اينكه منجر به كوتاهتر شدن زمان بازگشت شهرها به وضعيت عاديشان شود. بروز آسيبهايي مانند خودكشي يا افسردگي و... به عنوان پيامدهاي حوادث طبيعي قابل پيشبيني است. اما اگر اهتمام مردمي براي ياري رساندن به مردم، در مسير مناسبي هدايت شود ميتوان با ايجاد بسترهايي مثل ارايه مشاورههاي علمي و آموزشي از شدت يافتن آسيبها پيشگيري كرد. اميدوارم اين حادثه در عين حال بستري باشد براي آنكه امر آيندهنگري در ساختار اجتماعي جدي گرفته شود. جامعهشناس