• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3957 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۲۹ آبان

«آتشي» هنوز جوان بود

حافظ موسوي

29 آبانِ امسال دوازده سال از درگذشت منوچهر آتشي مي‌گذرد. من در اين دوازده سال بارها و بارها به ياد او بوده‌ام و شعرهايش را هر بار به مناسبتي مرور كرده‌ام. جامعه ادبي ما هم در اين دوازده سال از او غافل نبوده است و با برگزاري ده‌ها مراسم يادبود و انتشار ويژه‌نامه‌ها و يادنامه‌هاي متعدد ياد و خاطره او را گرامي داشته است. اينها همه نشانه آن است كه آتشي زنده است و نام او در حافظه ادبيات و فرهنگ ما براي هميشه ثبت شده است.
همكاري من با آتشي در مجله «كارنامه» فرصتي بود تا از نزديك با يكي از شاعران محبوبم آشنا شوم. اواخر سال 80 وقتي كه خانم اسكندرفر به من پيشنهاد كرد مسووليت تحريريه كارنامه را بپذيرم اصلا گمان نمي‌كردم كار كردن با شاعري كه شهره شهر است به شوريدگي و نظم‌ناپذيري، آن همه آسان باشد. آتشي خلاف آنچه من مي‌پنداشتم در كار حرفه‌اي خود بسيار منظم و جدي بود. ما اعضاي تحريريه هفته‌اي دو روز در كارنامه بوديم. آتشي هميشه پيش از طلوع آفتاب خودش را به دفتركارنامه مي‌رساند و تا ما برسيم گاهي ده‌ها صفحه مطلب، مقاله و شعر نوشته بود. پنج كتابي كه آتشي درباره نيما، شاملو، اخوان، فروغ و سپهري نوشته است محصول همان صبح‌ها و سحرخيزي‌هاست. در كار مجله هم هميشه جلوتر از بقيه بود. شعرهاي رسيده را به دقت مي‌خواند و غالبا در حاشيه آنها يادداشتي براي من مي‌گذاشت. مجموعه شعرهايي را كه بايد معرفي مي‌كرد با حوصله مي‌خواند و يادداشتي براي هريك از آنها مي‌نوشت و اگر لازم مي‌ديد نكاتي را به شاعر توصيه يا يادآوري مي‌كرد.
آتشي در بوشهر محبوب خاص و عام بود. من پيش از آنكه آتشي را ببينم از محبوبيت او در زادگاهش آگاه بودم. سال 54 با دو نفر از دوستانم رفته بوديم بوشهر. پاسي از شب گذشته بود كه به بوشهر رسيديم. از بخت بد ما، از ساعتي پيش باراني سيل آسا باريدن گرفته بود و شهر يكسره تعطيل بود. ما مانده بوديم كه چه كنيم و كجا برويم كه چراغ‌هاي كم نور اتومبيلي از دور پيدا شد. برايش دست تكان داديم كه خوشبختانه ديد و ايستاد. من جلو رفتم و گفتم از دوستان منوچهر آتشي هستيم و گذارمان به شهر شما افتاده است و دنبال جايي هستيم كه شامي بخوريم و جايي براي خوابيدن پيدا كنيم. راننده با كمال ادب و خوشرويي خودش را از مريدان آتشي معرفي كرد و ما را به رستوراني برد كه از اطعمه و اشربه هرآنچه مي‌خواستيم در آن يافت مي‌شد. بيست و اندي سال بعد وقتي كه نخستين‌بار با آتشي به بوشهر رفتم ماجراي آن شب را به او گفتم و از او پوزش خواستم كه از نامش سوءاستفاده كرده‌ام؛ او خنديد و من برقي از رضايتمندي را در چشم‌هايش ديدم. در فاصله سال‌هاي 81 تا 83 من دو، سه بار با آتشي به بوشهر رفتم و فهميدم كه او چرا آن همه محبوب است. شاعر بودن و شهرت آتشي و حتي معلم چند نسل از جوان‌هاي بوشهر و دشتستان بودن تنها دليل محبوبيت او نبود. او لابد از ويژگي‌هاي اخلاقي و رفتاري ديگري هم برخوردار بود كه توانسته بود اعتماد و احترام همشهريانش را به دست آورد. آتشي در هر قشر و طبقه‌اي از مردم بوشهر از پير و جوان دوستاني صميمي و وفادار داشت. تشييع جنازه باشكوه آتشي در بوشهر پاسخ يك عمر همدلي و همراهي او با مردم زادگاهش بود.
در يكي از سفرهاي بوشهر، استاد محمد حقوقي در مراسم بزرگداشت آتشي در دانشگاه خليج فارس سخنراني پرشور و ستايشگرانه‌اي ايراد كرد. سخنان او خطابه‌اي بي‌نظير و در اوج فصاحت و بلاغت بود. حقوقي در آن سخنراني از خاطرات مشتركش با آتشي، از شوريدگي و جنون شاعرانه او در دوران جواني، از تخيل كم‌نظير آتشي و از جايگاه والاي او در شعر معاصر فارسي سخن گفت. آتشي حقيقتا شايسته چنان تجليلي بود. همنسلان آتشي بسيار بيشتر از ما با ظرايف شعر آتشي و قدرت تخيل او آشنا بودند. من به ياد دارم كه زنده‌ياد سپانلو در يك جلسه خصوصي از تصاوير اعجاب‌‌انگيز شعر آتشي و قدرت تخيل او براي ما سخن گفت.
آتشي شاعري مدرن بود. طبيعت گرايي و بيزاري او از ابتذال دنياي مدرن منافاتي با مدرنيسم او نداشت. نگاه او به دنياي مدرن نگاهي انتقادي – اما نه واپسگرايانه – بود. او در شعر پيرو مدرنيسم نيمايي بود و از بوطيقاي نيما جانانه دفاع مي‌كرد، با اين حال در دوره دوم شاعري‌اش عروض نيمايي را به راحتي كنار گذاشت. نيما براي او دعوت به گذشته نبود، بلكه چراغي رو به سوي آينده بود. اگر جز اين بود او نمي‌توانست روح زمانه را دريابد و تا آخر عمر در شعرش جوان و شاداب بماند. مردن براي آتشي زود بود. او هنوز جوان بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون