حقوق شهروندي و قهرمانان معمولي
روزبه كردوني
پروفسور براون، محقق دانشگاه هيوستون در يك سخنراني جذاب تحت عنوان «قدرت آسيبپذيري» بيان ميكند: «مهمترين نكته در خصوص آسيبپذيري و افراد آسيبپذير اين است كه «باور به كافي بودن» در آنها تقويت شود. چون وقتي با اين ديد عمل ميكنيم كه بگوييم «من كافي هستم» با خودمان مهربانتر و ملايمتر ميشويم.» تاريخ بشر به خصوص تاريخ معاصر، مملو از حماسههايياست كه در آن انسانهاي معمولي اسطورههاي دنياي نو شدند، انسانهايي كه با غلبه بر محدوديتهايشان، با مشقت و سختي بسيار، مسيري را كه بر آنها بسته مينمود، طي كردند و با وجود بيبهره بودن از مواهب بسيار، بهتر و موفقتر از انسانهاي بهرهمند، پلههاي ترقي را طي كردند. اين اسطورههاي زنده، ستوده شدند به يك دليل، زيرا همگان ميدانستند كه اين موفقيت، نشدني و دور از دسترس بوده است. از سوي ديگر توان جوياني كه به مدارج عالي علمي، ورزشي و هنري دست مييابند، زناني كه در كنار مسووليتهاي خانوادگي، به موقعيتهاي اجتماعي برتر دست مييازند، سالخوردگاني كه سالمندي را دوره نويي از موفقيت و تاثيرگذاري تعريف ميكنند، همه و همه شاهدان زنده اين مبارزه هر روزه براي دستيابي به آنچه ديگران زندگي عادي و موفق تلقي ميكنند، هستند، در جستوجو براي پاسخي به اين پرسش كه ضرورت توجه ويژه به حقوق گروههاي در معرض آسيب چيست. باور من اين است كه حقوق بنيادين انساني براي اين گروهها، در پي آن است كه با كم كردن موانع در مسير يك زندگي موفق، زيستن قهرمانانه و مبارزه سخت را براي آنان از يك بايد به يك انتخاب آسانتر تبديل كند. حقوق بشر و حقوق شهروندي براي اين گروهها بدين معنا است كه من اگر معلول هستم براي موفق بودن ناچار نباشم كه تبديل به يك قهرمان شوم. اسطوره بودن زيبنده و ستودني است اما من براي زيستن و تجربه جهان به مثابه يك انسان بهرهمند، شايسته آن هستم كه بتوانم يك زندگي عادي و يك تجربه معمولي را به دست آورم. در اين نگاه حقوق بشر درصدد «عاديسازي» زندگي براي گروههاي در معرض آسيب است. آن چيزي كه براي من به عنوان يك انسان بهرهمند از مزاياي طبيعي و اجتماعي يك داشته و حق عادي جلوه ميكند، براي يك كودك معلول؛ يك زن روستايي يا يك كارگر سالمند، ميتواند يك رويا و آرمان دور از دسترس باشد.
اين شهروندان و همميهنان ما ممكن است براي بهرهمندي از طبيعيترين حقوقشان مانند آموزش، با موانعي روبهرو شوند كه بارها و بارها آنها را با نااميديهاي بسيار روبهرو كند. حضور آزاد و مستقل در شهر مانند روياي سفر به ماه براي يك نوجوان معلول خواهد بود اگر همگان بر اين باور قرار نگيريم كه حقوق بنيادين انساني براي گروههاي در معرض آسيب بيش از ديگران، زندگي را معنا ميكند.
در هفتادمين سالروز اعلاميه جهاني حقوق بشر، اعلاميهاي كه هرچند به شكل مستقل به حقوق خاصي نسبت به اين گروهها اشاره نكرده است، اما زمينهساز اسناد بيشماري شده است كه درصددند اين گروهها را به مسير توسعه فردي و اجتماعي بازگردانند، شايسته است كه همه نهادهاي دولتي و مدني، با اولويت بخشي سياستي، با شناسايي، ترويج و تضمين حقوق گروههاي در معرض آسيب، راه را براي بهرهمندي ايشان از يك زندگي سعادتمند با توانايي گزينشگري و انتخاب مهيا سازند.
دستيار وزير رفاه در حقوق شهروندي