رفتار جمعي نيازمند پختگي و سنجيدگي
شروين وكيلي
طي روزهاي گذشته شهروندان تهراني با طيفي از خبرها و رخدادهاي دغدغهآفرين درگير بودند. از دو زلزله حومه تهران گرفته تا اغتشاشهاي اخير و از خبرهاي مربوط به شيوه تقسيم اموال عمومي ملت تا بحران زيستمحيطي و آلودگي هوا. شكل واكنش عمومي مردم به اين خبرها، تا حدودي حال و هواي مردم را نشان ميدهد و محكي است كه ميتوان به كمكش دريافت تصور مرسوم و رايج از يأس و بدبيني و نااميدي ايرانيان درست است يا خير.
اين نكته البته به جاي خود باقي است كه ما دادههاي تيز و دقيقي درباره افكار عمومي نداريم. يعني هرآنچه درباره واكنش مردم درباره فلان اتفاق ميشود گفت، آماري است سردستي كه در دامنهاي محدود و ميداني كوچك ميگيريم. با اين همه با ارزيابي همين مشاهده موضعي بر كانالهاي تلگرامي و شبكههايي مثل فيسبوك، ميتوان تصويري از يك نمونه چند هزار نفري از شهروندان تهراني به دست آورد، كه صدور حكمهايي كلي را – البته با اما و اگرهايي- ممكن ميسازد.
تا جايي كه نگارنده طي دو هفته گذشته از واكنش جمعي مردمان دريافته، سه نكته را درباره اين موضوع ميتوان گفت: نخست آنكه واكنش آغازين مردم چنان كه از همه مردم در همه جاي دنيا انتظار ميرود، هيجاني و همراه با سردرگمي بوده است. در همه جاي دنيا اغتشاش در ورزشگاهها به مرگ و مير مردم زير دست و پا ميانجامد و زلزله و فجايع طبيعي ترس و وحشت عمومي و رفتارهاي جمعي زيانبار و اغلب خطرناك را در پي ميآورد. در ايران هم اوضاع به همين منوال بود. به ويژه زلزلهها به ترسي جمعي و رفتارهايي بيسامان منتهي شد كه راهبندان و قفل شدن ترافيك شهر نمونهاي از آن بود. با اين همه برخلاف آنچه گهگاه از گوشه و كنار ميشنويم، رفتار جمعي مردم تهران در برابر زلزله چندان هم دور از انتظار يا نامعقول نبود. بخشي از اختلال به جمعيت عظيم مردم ساكن در اين شهر مربوط ميشد و زيرساختهاي شهري نابسامان اين كلانشهر و برخلاف تبليغاتي كه گهگاه ميشود، واكنش عمومي تهرانيها به زلزله روي هم رفته سنجيده و متين و معقول بود، هرچند همين رفتارهاي معقول (مثل شب ماندن در خودرو يا رفتن به ديدار نزديكان) وقتي در ده، دوازده ميليون نفر ضرب بشود قفل شدگيهايي در مكان را به دنبال ميآورد.
دومين نكته آنكه مردم تهران برخلاف انتظار زياد هم نترسيدند. يعني ترسشان دوام و قوامي نداشت. تنها ساعتي پس از وقوع زلزله و زماني كه معلوم شد تلفاتي در كار نبوده و فعلا خطر از سر مردم گذشته، خروج از خانه به سرعت به نوعي پيكنيك و همنشيني جمعي تبديل شد. انگار كه بيم مشترك از زمينلرزه براي لحظاتي مفهوم قديمي، مهم و ارزشمند «محله» را احيا كرده باشد. اين امر البته در جاهايي بيشتر رخ داد كه محلههايي شهري از قديم وجود داشته، اما در برخي از مجتمعهاي مسكوني و فضاهاي مدرن هم همنشيني مشابهي را در بوستانها ديديم كه جالب توجه بود.
نكته سوم آن بود كه مردم تهران رفتار جمعي خود را خيلي زود مورد ارزيابي و داوري قرار دادند. تصويرهاي مربوط به راهبندانها، همنشيني مردم در خيابانها و همچنين دادههايي به نسبت دقيق و درست درباره گسلهاي تهران و ابعاد مخاطره و روشهاي رويارويي با آن بلافاصله از فرداي روز زلزله در شبكههاي مجازي در ابعادي وسيع پخش شد، بيآنكه مركزي سازماندهنده در كار باشد. يعني مردم خودشان هم به صورت خودجوش و كارآمد گزارشي از رفتار جمعي خود به دست دادند، هم چالههاي دانشي و فني خود در اين زمينه را پر كردند و هم- مهمتر از همه اينكه- رفتار جمعي خود را نقد كردند و ايرادهايش را برشمردند.
روي هم رفته در نگاهي كلي دشوار است بتوان رفتار جمعي تهرانيها را به دستپاچگي و ندانمكاري يا يأس و نااميدي نسبت داد. غافلگيري و هراس ناشي از خطر مهيب زلزله، كه به خاطر نزديكي زمانياش به زلزله كرمانشاه تشديد هم شده بود، دستپاچگيها و نابسامانيهايي را در پي داشت، اما اين موج زودگذر به سرعت با همنشيني و «زلزلهپارتي»، گزارشگري و اطلاعرساني، شوخي و مطايبه و نقد و ارزيابي و داوري دنبال شد. رفتاري جمعي كه از نظر پختگي و سنجيدگي جالب توجه بود و بهتر است به جاي ابراز ناخرسنديهاي باب روز و شيك و مجلسي مرسوم، به سويههاي عيني و واقعي ارزشمندش بيشتر بنگريم.